جهاني شدن و شهرنشيني در توسعه نيافتگي

 

 Joao Sette Whintaker Ferreira

استاد برنامه ريزي  شهري دانشكده معماري وشهرسازي دانشگاه ايالتي   سائوپائولو

موسسه seade ژانويه2001 سائوپائولو مجله پرسپكتيو شماره4 اكتبر 

خلاصه.:  مقاله حاضر سعي دارد رابطه ميان الگوي جديد اقتصاد جهاني شده  و شهرنشيني سريع در كلانشهرهاي جهان توسعه نيافته را مورد مطالعه قرار داده ، با استناد به داده هاي موجود، فقر وسيع در كلان شهرهاي مذكوررا ريشه يابي نمايد.  بلاخره با تحليل اهداف برنامه ريزي هاي جديد شهري  به ميزان كار امدي انها در مقابله با فقرمورد بحث ، بپردازد  .

 

       حباب بزرگ سوداگري تايلندي

 

     اين مقاله را با شرح سر گذشت يك كلان شهر كشور توسعه نيافته  اغاز ميكنيم ؛ كلان شهريكه ، مركز اصلي كشورش بوده ،  بيش از  55 درصد ازثروت ملي آنرا درخود جاي داده است .  كشور مورد نظر در اين دو دهه گذشته هدف يك حركت وسيع سرمايه گزا ري بين المللي قرار داشته است. روند سرمايه گزاري مذكور از اغاز دهه 90 به يمن ازاد سازي وسيع اقتصادي در اين كشور اغاز شد؛ در نتيجه  درشهر محله  هاي جديدي با بهترين تاسيسات شهري ، امكانات جابجائي سريع همراه باوسيع ترين سهولت ها  ، بزرگ راهاي متعد د ،  معابر مدرن  ، افزون بر يكهزار برج رفيع كه اغلب با بيش از 50 طبقه ساخته شده  ، احداث شدند .  بلاخره ساختمانهاي فوق مدرن ، برجهاي هوشمند ، كه بهترين زير ساختها وامكانات را براي استقراردفاتروشعب شركتهاي بين المللي ،  شركتهاي عرضه كننده خدمات معروف به « ثا لثيه پيشرفته »  واحدهاي مسكوني بسيار لوكس ومرفه براي سكونت نمايندگان ، مد يران ، صاحبان شركتهاي مذكور، ويا  بيزنسمنهائي  كه در سطح جهاني فعاليت ميكنند هم به بناهاي فوق ، اضافه شدند .  به عبارت ديگر  شهر مذكور به نمونه كامل ومصداق   بارز شهرسازي پست مدرن ويا انچه امروزه برخي از  < اهل فن >  انرا برنامه ريزي ويا طرحريزي استراتژيك مينامند بد ل شد .  بد ين ترتيب وبا اين وصف شهر مذكور خودر را وارد « شبكه شهر جهاني» (  Globalcity) ‌نمو د .‌  شبكه شهرهاي جهاني يا اين مجمع الجزاير رقابت شهري بين المللي كه در ان «  شهر بصورت ماشين توليد سود » ،  يا كالاي بلقوه اي كه ، هم جاذ ب سرمايه ست وهم از طريق ائتلاف بين مالكين وسرمايه گزاران ، نخبگان (اليت) ، اواب جمعي حكومتي، د  ست اندركاران ود لا لان املاك و مستقلات از  « امكانات » فضاي شهري بهره مند ميشوند ، در مي ايد .                 ( Arantes  ,Vanier 2000)

        اكنون  با حد ث وگماني قريب به يقين ميتوانيم بگوئيم سرگذشت مذكور مربوط به شهر سائوپائولو است ؛  ولي با وجود شباهت هاي بسيارشهر مورد نظر سائو پائو لو نيست .  بلكه اين كلان شهر با قريب به 5/8 مليون جمعيت ( درمنطقه كلان شهري اش ) بانگكوك پايتخت تايلند ميباشد . اين سر گذشت نه يك داستان خيالي است بلكه شرح ماجراي  د ميدن در باد كنك سوداگراني است كه  نهايتا” منجر به بحران مالي سال 1998،  ويا آنجه به بحران اسيائي معروف شد ، گرديد .

    حال ببينيم چگونه بوده است ان حكايت ؟ واين ماجرا به  چه صورتي بوقوع پيوست ؟  چرا اين وضعيت واتفاقات ياد اور يك الگوي شهرسازي  جهاني در جرياني استكه ،  در حاشيه جهان سرمايه داري و يا در جهان توسعه نيافته ،  كليشه وارهمواره حتي درسائوپا ئولوي خودمان ، درحال  تكرار شدن است.؟!

 

     در سال 1985 تايلند به واسطه مجموعه اي از تسهيلات ا رزي وامكان بهره گيري از نيروئ كار ارزان  ، همراه با تثبيت نسبي سياسي ، پذ يراي سرمايه گزاري وسيع، عمد تا "  ژاپوني، شد . سرمايه گزاريهائي كه كه براي  تايلند تا اواخردهه 90 فرصت رشد اقتصادي محسوسي را فرا هم نمود .1994 Eric Charms   ا زاغاز دهه 90 با شروع جهت گيريهاي جديد در اقتصاد جهاني وعلاوه بر ان ، تحت تاثير فشار زياد بين المللي ، تايلند ،  (همانند برزيل وبرخي از كشورهاي توسعه نيافه ديگر)  نسخه اقتصادي  نو ليبرالي  ‌جهت تشويق سرمايه گزاري ، ا ز طرق تغيير بعضي از قوانين ، گشودن بازار جهت تشويق ورود سرمايه ،  بالا بردن نرخ بهره  ،  را باجرا گذاشت  .  درنتيجه حجم عظيمي از سرمايه هاي سرگردان بين المللي جذب گرديد .

    از نقطه نظر شهري عواقب پويا سازي اقتصادي به شيوه فوق در شهر بانگ كوك بسيار وسيع بود .  به گفته پژوهشگر فرانسوي ، اريك  شارمز  1998،   ساخت ساليانه ي دفاتروفضاهاي تجاري در سال1994به بيش از يك مليون مترمربع  و  تعداد اپارتمانها و واحد هاي مسكوني اغلب بسيار لوكس به بيش از 150000 واحد  ،  رسيد .  ايجاد حجم وسيعي از واحد هاي لوكس وگرانقيمت مسكوني ، فضاها ومحيطهاي مسكوني بسيار مدرن   نظير محله سائوپائولوئي Pananby در كنار رود  Pinheiros   (  محله اعيان نشين در سائو پائولو، م.) وهمچنين ساختمان مرتفع ترين برج با سازه بتوني در جهان كه در سال 1995  بنام Bayok Tawer   در 90 طبقه وبا بيش از 320 متر ارتفاعساخته شده، به بناهاي فوق الذ كر ، افزوده گرديد. 

   بد ين صورت ارزش مستقلات افزايش لجام گسيخته اي  يافت. (بهاي كل واحد هاي مسكوني فروخته شده دركلان شهر بانگكوك در سال 1994به بيش از 5 ميليارد دلار رسيد) بهاي زمين هم چندين برابر شد .  تاحدي كه بهاي زمين مسكوني در محلات مرغوبتر به بيش از 5000 دلار به متر مربع رسيد.  بد ين ترتيب با چنين قيمتهائي براي زمين و ساختمان فقط واحدهاي گرانقيمت ،‌  كه براي متقاضيان توانمند ساخته  ميشدند، احداث شان به صرفه وسود آور بود .  بنا بر اين  سرمايه گزاري براي احداث اينگونه ساختمانها هم  منحصر به سرمايه گزاري های  كلان ويا سرمايه هاي سوداگر جهاني ، امثال غول فرانسوي Bouygues   ومعدودي نظير ان ، محدود  ميگرديد  . (انچه در برزيل هنوز بوقوع نپيوسته ! ) . علاوه براين سرمايه گزاري در اين گونه مستقلات عليرقم اين كه  با ريسك زيادي همراه ميباشد  ، براي سوداگران بسيار سود آور است .

     اماعليرقم همه ي اين تب وتاب هاي اقتصادي وسرمايه گزاري هاي وسيع تايلند ، هرگز ازجرگه كشورهاي توسعه نيافته خارج نشد .   هرگز قادر نشد فقررا، انهم در اكثريت قريب باتفاق جامعه ، ا ز ميان بردارد .  به نقل از  شارمز 1998 در سال 1995 فقط  10 درصد از خانوادههاي شهر بانگكوك شرايط انرا دا شتند  واحدهاي مسكوني گران تر از 48000 دلار ( يا بيش از 30 درصد  عرضه واحد هاي مسكوني ) را خريداري يا اجاره نمايند.

     با خوشبين ترين برا وردها در همين سال بيش از 275000 خانوار در كلان شهر بانگكوك  الونك نشين بوده اند!؟

    بنا بر اين ، د ست اندركاران ذ ينفع سريعا "  دريافتند عرضه واحد هاي مسكوني وتجا ري ساخته شده چندين برابر تقاضاي ابتياع انهاست .  مسئله ايكه موجب خالي ماندن بيش از 30 درصدواحدهاي عرضه شده گرديد .

   ركود فعاليتها از يكطرف ، ادامه واردات  ومصرف رو به افزايش از طرف د يگر ، موجب كسري بودجه وبدهي زيادي، شد. در نتيجه دولت مجبور به اتخاذ سياستهاي انقباضي ومحدود كننده گرديد. عدم توفيق دولت در سر وسامان دادن به اوضاع اقتصادي ، شكوه روز افزون ا ز سيياست هاي انقباضي و محدود كننده ، سرانجام موجب سقوط دولت شد . دولت بعدي با قول ا ز ميان بردن ركود ،  تقويت وراه اندازي فعا ليتها ،  بخصوص جهت  تقويت فعاليتهاي ساختمان سازي وتامين اعتبارات وامكانات مالي براي سوداگران ، بميدان امد .  بارديگر روز از نو وروزي از نو .بالاخره با اتخاذ سياست هاي ليبراليزه تر اقتصادي باعث عميق ترشد ن بحران و تشديد ا ن گرديد . چون دولت جديد چاره را در سرمايه گزاري بيشتر در زيرساختهاي فيزيكي شهر، همچون شبكه باز هم وسيع تر بزرگراهها درهمان مناطق شهري كه دچار ركود شده بودند ، ميد يد . همراه با اين اقدامات و بعنوان اخرين اقدام در مقابله با بحران با حمايت هاي دولت 36 شركت مهم فعال دراين ساخت وسازها سرمايه وامكانات مالي خود را به بورس عرضه نمودند .  در سال1996 بيش از61 درصد سرمايه اسمي بورس بانگكوك به سهام شركت ها، بنيادهاي مالي ساختماني ومستقلاتي ، تعلق داشت.

     بدين ترتيب با د يون وبدهي هائي  كه اين شركتها با خود به بورس آورده بودند بسرعت بورس را به سقوط سهام سوق دادند.  هنگامي كه در سال 1997 شركت Somprasong Land  يكي ازبزرگترين شركت هاي ساختماني عدم توانائي در انجام  تعهدات خود را اعلام نمود بسرعت موج وسيع فرار سرمايه بورس بانگكوك را فراگرفت .  بحران مالي فوق بحدي شد يد بود كه حكومت رامجبور كرد ، جهت رفع يا تعد يل مشكل ، از بانك جهاني طلب استمداد نمايد .  اكنون بحران معروف به اسيائي اغاز شده بود ؛  بحراني كه اثارش بسرعت  بصورت اثر  دومينو  به بقيه نقاط جهان تسري يافت  حتي به بازار ما (غرض امريكاي جنوبي است. م) هم سرايت نمود.

  

   شرح عواقب انچه تحت عنوان :  حباب بزرگ سوداگري تايلندي ، بطور خلاصه، براساس مقاله روشنگرانه اريك شارمز 1998 مطرح گرديد ؛ براي نشان دادن وضعيتي استكه امروزه بطور همزمان  دراكثر نقاط نيمكره جنوبي در حال وقوع است.   وضعيتي كه نتيجه طبيعي رابطه علت ومعلولي بين سياست هاي اقتصادي ايستكه ، از نظر ساختاري  با سياست هاي نوليبرال همخواني داشته ، توسط اقتصادهاي  وابسته باجرا درمي ايند ؛  سياست هائي كه مطابق با الگوهاي تجويز شده توسط  اژانسهاي چند جانبه اتخاذ شده درنتيجه موجب بقا وتداوم- البته تا هنگاميكه مخاطره انگيز نشده اند- وضعيت اسفناك اجتماعي اقتصادي ، اكثريت مردم اين كشورها ، گرديده است.  در محدوده كلان شهرهاي بزرگ اين وضعيت بصورت رشد جمعيت درحاشيه قرارگرفته ايست كه، درشرايط فقرقريب به مطلق ، به زندگي ادامه ميدهند.  به بياني ديگر انچه دربانگكوك بوقوع پيوست ؛  شبيه وهمانند ساير كشورهاي توسعه نيافته است :  يعني تضاد مزمن ميان  جهاني شدن «مدرنيزه كننده» بكار گرفته شده توسط نخبگان (اليت)  حاكمي است كه ادامه اينراه ، ازنظر ايد ئولوژيكي ،  بمثابه گذ رنامه ايست براي ورودشان به جمع جهان اولي ها  وبنيانهاي اجتماعي عقب مانده وفلا كت بار بر جاي مانده از گذشته استعماري   بصورتيكه ، مدرنيزاسيون  مورد بحث، تا كنون درعمل به حفظ وضعيت فوق وتداوم ا ن انجاميده است. 

        توسعه نا برابر و ترتيب داده شده .

   اين تضاد ها نو نيستند تا كنون بارها مفصلا” با شواهد بسيار توسط صاحبنظراني كه به بررسي وتحليل وضعيت برزيل ، پرداخته اند ، مطرح شده است .  صاحب نظراني همچون: Caio Prado Jr  ,, Fernand    lorestanF,  Furtado Celso  هرچند تحليل هاي انها غالبا” محد ود به كشورهاي امريكاي لاتين است ؛ ولي بهر حال مبين ، منطقي مشترك  براي جنبه هاي مختلف ،  وضعيت كشورهائي هستند كه تحت لواي سرمايه داري وابسته زند گي ميكنند. اين صاحب نظران همواره     ضد يت بين امپرياليسم (منافع بسط جهاني- اقتصاد سرمايه داري ) وشكل گيري دولتهاي ملي كه قادر به كنترل سرنوشت خود باشند را بر جسته  نموده اند.  Sampaio Jr، معتقداست كه:   درواقع ضديت مذكور عدم امكان سازگاري  توسعه سرمايه داري جهاني را با مردم سالاري و اقتدار ملي  نمايان ميگرداند.

    در برزيل اتحاد استراتژيك بورژوازي محلي باسرمايه بين المللي وبا قدرت هاي برتر (هژمونيك) اين فرصت را بوجود اورد كه، صنايع جايگزين واردات  حاصل نهائي اش   افزايش  ميزان ازادي عمل نسبي كشور ، درون  نظام جهاني سرمايه داري ، باشد.    1999 Sampaio Jr   در كشورهاي ديگر پيراموني فقدان يك صنعت ملي ، حتي با اهميتي حد اقل ، موجب گرد يد اليت ا ين كشورها بصورت  د ستيارا ن ساده ي داخلي تجارت بين المللي، و يا بقول  سمير امين   1991ماموران خريد،  خريدار، (كمپرادورها)  ، درايند .

     برخورد بسيار مخرب روند جهاني شدن با پارك صنعتي برزيل وبمخاطره انداختن ادامه فعاليت ان تغيير نقش بورژوازي مارا ،  تا حد بورژوازي كمپرادور،  طلب مينمايد .  اما انچه سعي در برجسته نمودن ان است ، روندي است كه در ان بورژوازي «مدرن» ما با تسلط بر اليت  محافظ كار(«عقب مانده») وتضمين بقاي ان ، درنتيجه حفظ وتداوم ساختارهاي اجتمائي متروك وعقب مانده  مبتني بر مناسبات نابابر بر جاي مانده از دوران استعمار، ايجاد فرصت و امكان ورود سرمايه هاي بين المللي رافراهم آورده،  درنتيجه از اين طريق وبا پيوند با ان ،  برتري (هژموني) خود بر بازار داخلي را تضمين مي نمايد.  اين  ساختاري استكه اكثر صاحب نظران  برزيلي بخصوص  فلورستان فرناند س انرا  توسعه نابرابرـ ودر رابطه ودرمقايسه با توسعه سرمايه داري( هژمونيك) دركشورهاي صنعتي،  ترتيب داده شده  ، يا وضعيتي كه در ان ساختارهاي جديد اقتصادي اجتماعي وارداتي برساختارهاي عقب مانده ونابرابر محلي  استوار گشته ،  مينامند . 1999 Sampaio Jr  برداشت صاحب نظران فوق الذكر اين استكه : تضاد بين توسعه نا برابر سرمايه داري  درمقياس جهاني وروند  فورماسيون  برزيل  هنوز به انتهاي راه خود نرسيده است.  بعكس، (سامپايو ژونيور 1999 ) مدعي استكه     « اين تضاد»بصورت  انتاگونيسم  اشكار يا وضعيتي درامده استكه امكان كنترل جامعه بر سرنوشت خودرا، با وجود رابطه اقتصاد – جهاني سرمايه داري ، غير ممكن ميگرداند.  د و امكان انتخاب نا مطلوب تحميل شده بر چنين بن بستي  و همچنين عواقبي كه هر كدام از دو شق را با خود دارند؛ موجب شده بگويد : برزيل هم اكنون بين  « ملت  و بربريت »  قرار دارد.  بنابراين در سناريو  انتاگونيسمي  كه بحث جهاني شدن را شامل ميگردد بورژوازي « مدرن» ،  درشرايط تاريخي جديد سرمايه داري مالي جهاني ،  بمثابه  كار امد ترين ابزار جهت تثبيت وبسط  روند پيشرفت تكنيكي سرمايه داري هژمونيك عمل مينمايد.  بلاخره دراذاي ايفاي چنين نقشي استكه هژموني اش را بر بازار داخلي تضمين  مينمايد.         

 

      شهرنشيني  فقر.

  

    كلان شهرهاي بزرگ بزرگ جهان توسعه نيافته امروزه شاهد ومبين انتا گونيسم ونابرابري پيش گفته اند. نخست براي اينكه پديده شهر نشيني سريع ،  كه در اين چهل سال اخير در جريان بوده ، همانطور كه بعدا” ملاحظه خواهد شد، عمد تا” به كشورهاي پيرامون نظام سرمايه داري مربوط ميشده است.   دوم، انچه ملاحظه ميشود اين استكه دقيقا” شهرها هستند كه بصورت وسيله مطلوب بسط اقتصاد – جهان سرمايه داري ،  كه ا مروزه به پديده جهاني شدن معروف شده،  در ميايند.  مقر شركتهاي بزرگ فراملييتي، نهادهاي مالي وسرمايه گزاري ، شبكه هاي اطلاعاتي ، تله پرت ها، سيستم هاي تلفن سلولار، ارتباطات كابلي ، كالاهاي مصرفي لوكس،  فعاليت هاي خدماتي مدرن، همگي عناصر تجد د (مدرنيته)  هستند كه ، با جهاني شدن در اميخته اند.  همه ي اين عناصركلا” وضرورتا” عناصر شهري اند. تا حدي كه بر اساس وجود همين عناصر مفهومي همچون «شهر جهاني» ( Globalcity)، توسط نويسند گاني چون:   1996Saskia Sassen  و   Boja  و   Castells  در 1997 ، مطرح ميگردد.  

     پديده شهر نشيني ايكه دراكثركشورهاي توسعه نيافته مشاهده ميشود؛ حاصل تاخير درروند صنعتي شدن پيرامون سرمايه داري بوده است.  جذابيت قطبهاي صنعتي براي توده مرد مي كه از روستاها د فع ميشدند ؛ (بويژه د كشورهائي كه پذ يراي شركتهاي چند مليتي بوده اند ؛ كشورهائي كه در مرحله تبد يل اقتصادهاي كشاورزي- صادراتي  به اقتصاد هاي « نيمه صنعتي»  قرار داشتند؛ همچون: برزيل و هند.)  موجب گسترش وسيع قطب هاي شهري جهان سوم در دهه 60 ميلادي گرديد. مردميكه ا ز مسكن  و زيرساختها وتاسيسات شهري ايكه حداقل شرايط زندگي را براي انها فراهم اورد بي بهره بوده اند.  ضمن اينكه دراكثر حالات مقامات محلي هم اقدامات چنداني در رفع اين كمبودها انجام نداد ند . علاوه بران دراثركثرت نيروي كار(كه باعث كاهش توان وامكان مطرح نمودن خواسته هايشان ميشد. ) وهمچنين هدف  اصلي اليت حاكم كه همواره در صد د پائين نگهداشتن  سطح دستمزد انها بودند؛ وضعيتي را بوجود اورده كه انرا - « شهر نشيني ي  نا برابر» ميناميم-  كلان شهرهاي غول اساي صنعتي،  فرد يست ، (اشاره به روشهائيست كه فورد وهمچنين تايلوربراي بهره گيري بيشتر ازنيروي كار در كار خانه هاي خود بكار مي گرفتند. م)، توسعه نيافته، با  تمركز توليدات صنعتي وتوده نيروي كاري كه در تقسيم اجتماعي فضاي شهري متمايز ميگردند؛ آنچه (Lipietz 1999) انرا«تجمع پدر سالانه » ، نوعي ي «فرد يسم پيراموني» ، مينامد.    

  « انفصال نا بخشودني روند صنعتي شدن از نيازهاي ضروري  جامعه  وضعيت  مازا د  ساختاري نيروي كار را بشدت بحراني نموده ، به سبب بزرگي مطلق حجم اين مازاد  وبالا بودن ميزان تمركز   ا ن در مراكز شهري ،  روز بروز، امكان يگانگي  ( انتگراسيون) انرا با توسعه سرمايه داري ، مشكل، مشقتبار تر وعملا”غيرممكن  نموده ،  بدين ترتيب  بحران اجتماعي را بيش از پيش شدت مي بخشد.»( سامپايو جونيور 425 / 1999 )   مهم اين استكه زياد بودن حجم شهرنشيني برجسته شود.  شهر نشيني در امريكاي لاتين هم اكنون به بيش از 75 در صد كل جمعيت   رسيده است .   cepal مركز برنامه ريزي امريكاي لاتين  سال  2000  اين سطح شهرنشيني با شهرنشيني در كشورهاي اسيائي وافريقائي چندان قابل مقايسه نيست ؛ دراين كشورها هنوز بخش مهمي از جمعيت روستائي اند .  با همه ي اين تفاوت ها نميتوان منكر اين واقعيت شد كه شهر نشيني سريع هم اكنون ويژ گي همه ي كشورهاي جهان سوم است. هرچند در صد شهرنشيني انها كمتر از امريكاي لاتين است  ولي در اسيا و افريقا هم  شاهد ظهور، مداوم كلان شهرهاي با بيش از پنج مليون نفر وبا همان ويژگيهاي  فورد يسم پيراموني، مي باشيم . همانطور كه ميدانيم درميان ده محدوده كلان شهري پرجمعيت ترجهان فقط سه محدوده ان   (توكيو ، نيويورك ، اوزاكا) دركشورهاي شمالي ، وبقيه يعني هفت كلان شهر پر جمعيت تر جهان در كشورهاي جنوب، قرار دارند . (در اين ميان سه كلان شهر پر جمعيت تر متعلق به امريكاي لاتين ميباشد.)  تجمع شهري وسيع درپيرامون جهان سرمايه داري ، دقيقا” بعلت نا برابر     بود نش ، بصورت نا اميد كننده اي  حاكي از تداوم وعدم تغيير وضعيت رقت بار كنوني است. اما درمقاله اي ديگر ودر همين مجله ،   2000  Ermina Maricato  ، معتقد است  :  شهر نشيني جاري نتايج مثبتي نيز داشته موجب بهبود در بسياري از شاخصهاي اجتماعي، بويژه رشد جمعيت، شده است.  در امريكاي لاتين خاصه برزيل امروزه شاهد افزايش متوسط عمر، كاهش مرگ ومير كودكان كه در نتيجه گسترش زيرساختهاي اوليه (اب لوله كشي،امكانات بهداشتيوغيره) بوده ، ميباشيم .  داده هاي سپال نشان ميدهد :  درامريكاي لاتين ،‌‌‌  بخاطربالا بودن در صد شهر نشيني ،  فقر اقتصادي مردم   (ناشي از پائين ماندن سطح دستمزدها) بيشتر از كمبود زير ساختهاي اساسي است.  ا گر در سال 1980 كمبودهاي فيزيكي وزير ساختي، (ضرورتهاي اساسي كه هنوز بر اورده نشده اند) ، ازنظر درصد كمبود بيشتراز درصد فقر اقتصادي مردم بود ، (به ترتيب 54 و 35 درصد) درسال  1991 رابطه مذكور به عكس شده وهم اكنون به ترتيت 32 و  36  در صد ، ميباشد  2001  Arriagada      ماريكاتو در مقابل همچنان نشان ميدهد كه شهر نشيني ي نا برابر موجب بد تر شدن شاخص هاي اجتماعي اقتصادي (درامد ، بيكاري، خشونت) وازنظر فضاي شهري وشهر سازي(گسترش شهري و الونك نشيني ) ، شده است. انچه در عمل مويد اين واقعيت استكه   شهر نشيني در جريان در واقع   تمركز دهنده  فقر بوده است.  تمركز فقر ويا  بگفته  آرياگادا   2000   :  بيش از 60 درصد فقرا وتهيد ستان امريكاي لاتين درشهرها زندگي ميكنند ؛     موقعيتي كه قاره را به منطقه در حال توسعه ويا در واقع  روند جهاني شهر نشيني فقر تبديل نموده است.  آرياگادا  2000 ، درانتهاي سد ه  8 / 125مليون ازساكنين مناطق شهري دراين قاره فقير بوده اند؛( سازمان ملل فردي را  فقير بحساب مياورد كه  درامد سالانه اش كمتر  400 دلار باشد. به استناد امار  سپال درسال 2000 درامريكاي لاتين بيش از   220 مليون نفر در فقر زندگي ‌ميكرده اند .  انچه درواقع حدود 45 درصد جمعيت امريكاي  لاتين ‌ ميباشد . درجهان رقم فوق ويا تعداد فقيرا ن حدود 3/1 ميليارد ويابيش از يك پنجم جمعيت ا ن  است . جمعيتي كه بخش اعظم ان در كلان شهرهاي  كشورهاي پيرامون سرمايه داري  ‌ زندگي ميكنند. 

     براساس امار سال   1997  شرايط زندگي جمعيت فقيرا ين كلان شهرها بصورتي بوده كه بخش اعظم انها در مكان هاي مسكوني ،  زير- نرمال  ويا  محقر نشين زندگي ، ميكرده اند. درشرايط برزيل غرض ازشرايط زير- نرمال كلبه محقر ، الونك ، كپر ويا مكانهاي مسكوني ايستكه بصورت غير قانوني وبا حداقل امكانات ساخته شده اند.  ناهنجاري شهري مبين نا مرغوبي فيزيكي ـ شيوه ساختمان مسكن، و/ يا وضعيت ژئومورفولوژيكي/ محيطي اطراف مكان مسكوني ـ ساختمان نامناسب ، زمينهاي توام باريسك،زمين هاي پست وسيل گير وامثالهم؛ بهرحال اينگونه مكانهاي مسكوني ، در فرهنگ وزبانهاي  متفاوت به اسامي مختلفي ، ناميده ميشوند؛ ازانجمله: Bidonvilles ,Slums,Favela       وغيره.  2000 Clichevski . بلاخره انچه در همه مشترك است وتغيير زيادي نميكند درجه محقر بودن ، رقت باري ، ونبود حداقل كيفيت زندگي در انهاست  ؛  كه خود  نشانه جهاني شدن (گلوباليزيشن)  فقرو تهي دستي است.

     در كلان شهرهاي بزرگ برزيل حدود 50 درصد جمعيت شرايط مسكوني شان بصورتي است كه ميبايد انها را محقرنشين بحساب اورد. بصورتيكه : فقط در كلان شهر سا ئو پائولو جمعيت محقرنشين حدود شش مليون نفر   است.  الونك نشينان سائوپائولو هم حدود 20درصد كل جمعيت انرا تشكيل ميدهند. در پرت الگره ، بلوهريزنته، ريودژانيرو ودر رسيفي ، به نقل از    2000 ‏‏Clichensky ، بيش از 46 درصد جمعيت محقرنشين ويا آلونك نشين  هستند .  درشهر  كردوبا درارژانتين 20درصد مردم الونك نشين، درمنطقه كلان شهري ليما  مركز كشور  پرو50 درصد جمعيت درشرايط زير نرمال سكو نت دارند  . ازاين ثعداد 30 درصد در الونك ( Favela) و20درصد ما بقي در  نوئي كپر ( Cortisa)،( ويا كلبه هائي كه از پهلوي هم قرار دادن پوست درختان جنگلي ساخته ميشود. م) ، زندگي ميكنند. اين تعداد  باهمين نسبت در كيتو  اكودور ،كاراكاس در ونزوئلا، شهر مكزيكو در مكزيك وبوگاتا در كلمبيا، به تا 59 درصد جمعيت اين كلان شهرها، ميرسند.  وضعيت مذكور به شهرها وكلان شهرهاي امريكاي لاتين محدود نميگردد. با يك گشت سريع « دور د نيا» در خواهيم يافت « شهرنشيني فقر» بقدر كافي جهاني شده ؛ طوري كه دراين گشت دوردنيا باا رقام بالا تري هم موا جه خواهيم شد. برا ورد ميشود درسال  1996 بيش از 50 درصد جمعيت دهلي نو در هند درشرايط زير نرمال زندگي ميكرده اند . ا ز ا ين 50 درصد 25 درصد شان الونك نشين بوده اند. ( 2000 Bueno )   در بمبئي درهمين سال 150هزار نفر بي خانمان  درخيابانهاي شهر شب را بروز مياوردند . در همين شهر درسال 1991 بيش از 45 درصد كل واحد هاي ساخته شده ، احداث شان غير قانوني بوده است . درسال 2000 دردومين شهر پرجميت بنگال دش كه  جمعيت ان 5/2 مليون نفر بوده ، يك مليون نفر آ لونك نشين، بوده اند . در فيليپين در شهر مانيل درسال 1996 بيش 40 درصد جمعيت شهر در شرايط زير نرمال زندگي ميكرده ا ند ؛ نزديك به همين در صد   ويا 4 4 در صد ا ز جمعيت كراچي در پاكستان هم شرايط مشابه اي  داشته اند.(بوئنوس  2000)    در آندونزي درسال 1994اين رقم به 70 در صد كل جمعيت شهري   ميرسيده است. در قاهره  كلان شهر ديگر جهان توسعه نيافته كه درا ين اواخر هدف «مدرنيزاسيون غربي» نيز بوده است نصف جمعيت درسال 1996 درشرا يط زير نرمال   زندگي ميكرده اند.  مسلما” اين ارقام ودرصدها  درافريقاكه به نهايت درحاشيه اقتصاد جهاني قرار گرفته ، وفراموش شده، بسيار بيشتر از در صد هاي پيش خواهد بود. درلواندا در انگولا 70درصد، دراديس ابابا در اتيوپي 85 درصد، مردم درشرايط زير نمال زندگي ، ميكرده اند. (بوئنوس 2000)   

   ويژگي  ديگر  شهرنشيني نابرابر اهنگ رشد سريع حاشيه فقير نشين اين شهرها درمقايسه با بخشهاي مركزي ، توسعه يافته تر ان ، است. فرضا” در حالي كه درصد توسعه فيزيكي شهر سائو پائو لو سالانه 93/1 درصد بوده؛  حاشيه ان 3/4 گسترش  داشته است.  (ماريكاتو  طرح اسكان 2000) و يا اينكه دردهلي نو هنگاميكه شهر دهلي بين سالهاي 81 و91 حدود 8/3درصد رشد داشته روستاهاي فقير نشين حول  شهر  تا 6/9 درصد گسترش ساليانه  داشته اند. همين طور در بوگاتا در كلمبيا از سال 1973 تا1985 درحاليكه در محله هاي مركزي تر رشد منفي بوده؛ اطراف فقير نشين شهر در همين سالها رشد شان به 5/7 تا 5/12 درصد رسيده بود.

 

  ميان ملت وبربريت

 

وضعيت شهرهاي بزرگ توسعه نيافته ها، دراغاز سده بيست ويكم، چنين استكه ملاحظه شد. فقروسيعي كه  نتيجه محرز عدم توازن ساختاري،  ميان روند صنعتي شدن و شهرنشيني ي پيراموني، است . اكنون  ميبينيم نگراني  پدرو جونيور، درموردغير ممكن بودن جذب دوباره خيل عظيم مازاد نيروي كار مراكز شهري ،  كه  بحران اجتماعي لاعلاجي راموجب شده ،  تا چه حد صحيح وبجاست . در واقع ، در چنين وضعي استكه جهاني شدن (گلوباليزاسيون) بد نبال تحميل ويژگيهاي  مدرنيزه كننده  خود ميباشد .  بنابراين در حوزه شهري تضاد ساختاري ي اقتصادهاي مبتني بر توسعه نابرابرو ترتيب داده شده ،‌‌  به نا هماهنگي ، ميان محلات «جهاني شده ي» شهرو يا محلاتي كه وضعيتي نرمال دارند ،  و استقرار هاي معروف به «زير نرمال» كه ، اكثريت  محله هاي شهري را شامل ميشوند ،  انجاميده است . محله هائي كه درحاشيه مانده ، گوئي هم سرمايه وامكانات وهم قدرت اجرائي انها را ، فراموش  نموده اند . همانطور كه امار پيش گفته حاكي از درحاشيه ماندن بخش مهمي از جامعه شهري است ؛   امروزه در اكثر كلان شهرهاي مذكور ،  شمار شهروندان تهيد ست بمراتب بيشتر از شهروندان توانگر است  اين وضعيت بحدي رسيده كه حتي مفهوم، « ان چيزي» را  كه بعنوان شهر ميشناسيم  مخدوش نموده است .  وضعيتي بوجود امده كه ، اليت جامعه شهري خود را درميان دريائي ازتهيد ستان ، ميبيند. در واقع  هيچگاه ،  طبقات مسلط تا اين حد،  احساس نا امني وتهديد نميكردند. بيخود  نيست كه بيشتر نشريات بزرگ برزيل ـ كه بطور سنتي معرف منافع نخبگان (اليت) جامعه اند  ـ  مكررا” به نشر عناويني،  همچون:« شهرمورد هجوم قرار گرفته» ويا « شهر محاصره شده»، به ياد اوري انچه با وضع د لخواه شان مغايرت دارد ،  مبادرت ميكنند. بجاي توجه  به افزايش نا اميد كننده فقر وتنگد ستي ،  و تضعيف  مداوم و غير قابل پذ يرش توانائي واحوال اجتماعي اقتصادي اكثريت ساكنين شهر ، نخبگان (اليت) جامعه نگران هجوم نا خوش ايند وبي رويه  به  شهر«شان» ، ميباشند . خودداري   ازپذ يرش اين واقعيت كه شهر انگونه كه ميبايد باشد،  نيست ؛  همواره بدنبال امنييت ورفاه خود بوده ، محله هاي ـ قلعه گونه اي  با بالاترين امكانات زيستي ورفا هي را براي خود ،  مهيانموده اند . محله هائي همچون: الفاويل، درسائوپائولو ، سانگ تونك تائي،  در بانگكوك، يا   نورد لتا ،‌ دربوئنوس ايرس ، « نوعي اپار تايد شهري »،  كه همه انها بصورت واكنش در مقابل وضعيتي استكه ،  به سطخ غير قابل تحمل ازخشونت وناهنجاري هاي اجتما ئي رسيده است.

   شايد بتوان،  نظريه   سامپايو جونيور  1999در رابطه با سرمايه داري برزيل بعد از جنگ دوم جهاني را،‌ براي تبيين موقعيت شهري كنوني، مورد استفاده قرار داد : هنگاميكه شهرهاي فورد يست پيراموني  زير كنترل بورژوازي قرار داشتند ، عليرقم نابرابري وفقرزياد دربخشهاي حاشيه اي انها، گسترش وبطوركلي وضعيت شهرتحت كنترل نسبي قرار داشت . شهر ها ميدان سياست ومكان مناسب براي اعمال حاكميت طبقه حاكم بودند. موقعيت اجتماعي شهرها دراواخر دهه 90 بتدريج  بگونه اي  شد ، كه تضاد سنتي موجود در انها  به يك  ضد يت (انتاگونيسم)  اشكار،  تبد يل گرديد .  بنظر ميرسد بوژوازي كنترل اش را ،  برگسترش نا برابر شهر ،  بكلي از د ست داده است . طوري كه  هر زمان بيشتر ،  ضرورت اعمال يك  اقدام يا انتخاب راديكال ، ميان حفظ وضع موجود (استاتوت كنوني) كه در ان ساختار منا سبات اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي هم اكنون به يك سطح غير قابل تحمل رسيده    ويا اقداماتي كه بطور ريشه اين ساختار را ، درجهت بوجود اوردن وضعيتي كه مبتني بر تساوي  فرصت هاي اجتماعي باشد ،  تغير دهد ،  را  ضروري ميگرداند .

   دررابطه با شهر هاي برزيل ، همچنين يقينا”، بسياري از كلان شهرهاي كشورهاي توسعه نيافته، در چنين وضعيتي،  ميتوانيم بگوئيم :  امروزه  در مرز ميان « شهر  و بربريت»  زند گي ميكنيم .       شهر توسعه نيافته ها نما يا نگر، درحاشيه ماندن اجتماعي در كشور هائي استكه ، عقب ماندگي وتجد د    توا م شده اند.  بنا بر اين مشكل انها همان مشكل جامعه توسعه نيافته است:  قيوميت  مطلق  منطق  كسب ودر امد ،  ازطريق فوق بهره كشي تاريخي از نيروي كار  و فوق بهره برداري (تا ُبن ) از محيط زيست كه، بنظر ميرسد  ،  درجامعه وهمينطور درشهرها،  بسطح غير قابل تحملي رسيده  است.       بدين ترتيب ، اقدامات تحميلي سرمايه داري هژمونيك ، از طريق شكل جديد جهاني شده اش  ، همراه با الگوهاي (مدلهاي) جديد برنامه ريزي اش،  كه پيوست ان بوده وهمراهي اش ميكنند ، بنظر ميرسد،  مشكلات ومعضلات موجود را افزايش داده وانهارا  شدت مي بخشند.

 

      برنامه ريزي استراتژيك وتوسعه نيافتگي

   همانطور كه ميدانيم سياست هاي ليبرالي،  الگوي وا شنگتوني كه درسالهاي دهه 80 ،  بمثابه تخته نجات غريق،  براي جهان سومي ها مطرح گرديد ، تا حدودي موجب پويائي اقتصادي  ا زطريق بسط بخش ثالثيه پيشرفته وصنايع جديد (مبتني بر مدلهاي اقتصادي جهاني شده ) ، گرديد. سياستهاي مذكور ، درواقع بجز تحرك اقتصادي محدود اوليه شان ، نتيجه چنداني ببار نياوردند ، حتي موجب  تشديد وافزايش نا برا بري اجتماعي ،‌ كه امروزه مورد تائيد بانك جهاني هم هست ،  نيزشد ند. ارزيابي  سپال   اين استكه، اصلاحات  ليبرالي « بطور غير قابل انتظاري تاثير محدودي » در افزايش اشتغال وبرابري فرصت ها در سطح جامعه ، داشته است. (   2000 Stalling-   Peres )  دست اندركاران مدل تبليغ شده در ابتدا اعلام نكردند كه ،  مدرنيزاسيون ناشي از جهاني شدن در كشورهاي  توسعه نيافته ، فقط بخش كوچكي ا ز جامعه را منتفع نموده ودر مقابل اكثريت جامعه از اين انتفاع بي بهره مانده، درمشكلات ومعضلات تشديد شده ،  شريك خواهند بود .  ( 1997 Fiori  )

   با اينكه امروزه عدم اطمينان شديدي  نسبت به تاثير سياستهاي ليبرالي، بكار گرفته شده در برخي كشورهاي توسعه نيافته ، وجود دارد ؛ امادرعرصه شهري اين سياستهاهنوزهم ، با شدت هر چه تمامتر،دنبال ميشوند.  (  1999 Maricato Fix –Fereira )

   اين ابزا ر جديد،  كه در رابطه با مسائل شهرها مطرح ميگردد ؛  «برنامه ريزي جديدي» است كه بنام  برنامه  ريزي استرا تژيك شناخته شده، در واقع هماهنگ وهمخوان با پويائي ، انعطاف وويژگيهاي اقتصاد جهاني شده ، در مقابل برنامه ريزي ي  عملكرد گرا (فونسيوناليست) و در پي هم اهنگ نمودن اهداف خود با اهداف بنگاههاو اژانسهاي بين المللي است.

   ويژگي اصلي برنامه ريزي استراتژيك اين استكه پاسخ مشخصي ، در محدوده سياستهاي توسعه  شهري ، براي بن بست انتاگونيك  كه وجود انرا در كلان شهرهاي  مناطق توسعه نيافته قبلا” مطرح نموديم ، نداشته ، به عكس موجب تشديدو بحراني شدن ا ن ،  ميگردد.  

   برنامه ريزي استراتژيك چاره همه مشكلات ، و نهايتا” تنها اينده ا ي كه ميتواند براي شهر متصور باشد، را به وارد شدن شهردر شبكه « شهرهاي جهاني شده » ، كه در انها مسئله اصلي ميبايد رقابت شهري باشد ، ميداند. ( 2000 Vanier )

«اژانسهاي چند جانبه ونظريه پردازانشان (ايدئو لوگهايشان) هم ا كنون ، دراستانه قرن  XXl ،  شهرهاي ايده ا ل خود را طراحي كرده اند: چنين شهري  توليد كننده ، قابل رقابت ، جهاني شده  (گلوباليزه) و درارتباط با شهرهاي جهاني مباد له كننده است.  همانند بنگاهي استكه در يك فضاي جهاني ( گلوبال) د ررقابت قرار داشته باشد . حاكم چنين شهري همچون « مدير » يك بنگاه است: مديريت ، بازاريابي جسورانه ، تمركز تصميم گيري ، مصلحت گرائي ، انعطاف و ...  بلاخره با اين رويه وروحيات استكه هرشهر، براي بهره گيري بيشتر ا ز فرصت ها، ميبايد برتري رقابتي خود را دردر بازار قلمرو اش تثبيت نمايد. »

      اعتقاد پايه اين استكه شهر  جهاني شده هنگامي بخت زياد تري براي بقا دارد كه ، بهتر بتواند در اين رقابت وارد شده ، براي سرمايه گزاران ومراكز شركتهاي فرامليتي ، جذاابيت بيشتري داشته باشد.  يعني هرچه بيشتر درپيشرفت سيستمهاي اطلاعات ، ارتباطات ، مد رنيزه كردن زير ساختها ، تقويت بخش « خدمات پيشرفته»  وكانالهاي ارتباطي سرمايه مالي بين المللي ،  كه بگمان انهاقادرند به فضاهاي شهري فرسوده واز هم گسسته زندگي جديدي بدهند ، سرمايه گزاري نمايند .

  استخوانبندي ي فني ا ين برنامه ريزي «نو»  اقدامات  وسياست گزاري هائي را ميطلبد ، كه ساخت وسازها دخالتها ، درسطوح وساختارهاي مختلف فضاي شهري چنان توزيع گردند  كه، انها   با فعاليتهاي وابسته به اقتصاد جهاني شده ، دررابطه باشند : تله پرتها ،  مراكز وشعب بنگاهها ، فضاهاي بسيار براي نمايشگاههاو نشست هاي بين ا لمللي  ، پاركهاي تكنولوژيكي، فرودگاها ، هتلها ، وعمليات وسيع زيبا سازي و مدرنيزاسيون فضاهاي عمومي وغيره ..   ( 1999 Castells  , Borja  )        بهترين شاهداين برنامه ريزي شهري « نو» را ميتوا ن ، درشرح ماجراي «  حباب بزرگ  سوداگری تايلندي» دربانگكوك ، كه درشروع اين مقاله اورده  شده ، ملاحظه نمود. ساخت وساز مستقلات درابعاد وسيع درفضاهاي مرغوبتر شهر ، درنتيجه پيوند ميان ، نقش افرينان محلي كه براي ايجاد رونق اقتصادي مشاركتشان ضروري است – صاحبان مستقلات ، اليت زميندا ر، مقامات محلي ، سرمايه گزاران داخلي وخارجي ـ همگي حول شكل دادن به «خواست وسليقه» ايكه براي چنين فعاليتي ضروري است . بلاخره  شناسائي « امكانات اقتصادي محلي »براي اينكه انچه عرضه خواهد شد، براي «خريداران» بالقوه محلي ويا متقاضيان وسرمايه گزاران بين المللي، مقبول و جذاب باشد.   Arantes – Vanier  2000

    بد ين ترتيب به اساني ميتوان دريافت  اهداف چنين برنامه ريزي هائي تا چه حد سودجوئي وسوداگرانه  است.  فقدان حداقل ا حساس مسئوليت ونگراني دررابطه بامسائل جامعه شهري در زمينه هاي مورد بحث ، در واقع بجاي مطرح بودن نگراني مذكور ، موضوعاتي چون  « رونق بازار»، ،«نوسانات بورس زمين» ، تبليغات وسيع حول مزا يا و لوكسي  واحدهاي عرضه شده وغيره ، دلمشغولي دست ا ند ركاران ومسئولين را، تشكيل ميدهد.  درمجموع ، با اين وصف ميروند كه شهر را ميدان رقابت نمايند.  دراين سناريو وا قعيت ها ومعضلات اسفبار كلان شهر كشور توسعه نيافته بسادگي بفراموشي سپرده ميشود. 

   ا نچه  عملا” در جريان ميباشد اين استكه  مدل فني- نظري (تكنيكي- تئوريكي) اين برنامه ريزي وارداتي ، متعلق به وضعيت ها وواقعيت هائي استكه، با توسعه نيافتگي بيگانه است وبه ان تعلق ندارد. مهذا، انچنان دراينجا بكار گرفته ميشوند كه ، گوئي كليدي براي راهيابي به جمع « جهان اوليها » است.   دررابطه با نا همخواني وبيگانگي اين نسخه هاي تقليدي با واقعيت هاي شهري ما، ارمينا ماريكاتو 2000،  انها را «ايده هاي بيگانه با مكان ومكان بيگانه با ايده»هاي مذكور خواندهاست.  بدين ترتيب مد ل  برنامه ريزي استراتژيك ، درشهرهاي مختلف امريكاي لاتين،ازطريق تبليغات وبازار يابي همچون سايرفعاليعتهاي بازار، بكارگرفته شد. ازان جمله ميتوان نمونه هائي چون :طرح استرتژيك شهر ريودو ژانيرو ، طرح شهر سازي محور  تاماندواني  در شهر سنت اندره درسائوپائولو، را نامبرد.

در مورد  ريو  وانيرو 2000  نشان ميدهد ، چگونه بصورت يك «تقلب زيركانه واز پيش ترتيب داده شده » ، بوده است. ا و نشان ميدهد، چگونه دست اندركاران با تبليغات ، تحت عناويني چون جوابگوئي به نيازهاي مسكوني ، ولي در  جهت تامين سود سودا گران ، بلاخره مطلوب جلوه دا دن اهداف طرح ، با اين نويد كه شهر را، براي ورود سرمايه هاي بين المللي  ، پويا ، مدرن، وقابل رقابت خواهند نمود ، طرح را به اجرا در اوردند.  در ا رژانتين برنامه ريزي استراتژيك درشهرهاي مختف، باميد جذ ب سرمايه هاي وسيع بين المللي  بطور رسمي  به اجرا گذاشته ،  شده است. از ا نجمله در شهرهاي كردوبا  و  باهيا بلانكا .

 

   « جزا ير جهان اولي ها»

   سياست هاي هماهنگ شده ، با سناريو جديد اقتصاد ي كه ، در دهه نود همسو با الزامات جهاني شدن، اعمال شدند ـ كه برنامه ريزي استراتژيك هم بخشي از ان بود ـ باعث انعطاف و سست شدن مصوبات موجود شهرسازي و همينطور گسيختگي بيشتر شهري ، درمقابل تمركز عملكرد گرايانه      (فونكسيونيست) ونظم دهنده ي  موا د  و نُرم هاي مصوب قبلي شهرسازي ، گرديد. همينطور ، همانند سياستهاي اقتصادي هماهنگ شده با جريان  نوليبرالي ، درها براي  ورود سرمايه جهاني شده  ، كه هدفشان بخش مهمي ا ز مصرف كننده هاي كشورهاي پيراموني بود كه، درسطح بالائي از توانمندي  قرار داشتند ، گشوده شد .  سست وكم اهميت شدن مصوبات پيشين شهرسازي كه تا ان زمان ساخت وسازهاي شهري را كنترل وهدايت مينمود ، فرصت را براي پيوند منافع« سرمايه گزاران  مستقلاتي/ زمين داران/ سرمايه هاي بزرگ  داخلي وخارجي / دست اندر كاران حكومتي / را، فراهم نمود. بدين صورت ، گروههاي ذينفع  همراه با بخشهاي فربه شده جامعه ي كشور پيراموني وبنگاهاي فرامليتي فعال دراين بخش ، فرصت بينظيري را ،  براي انجام معاملات بزرگ مستقلاتي ودستيابي به سودهاي كلان ، اماده ميديد ند .  بدين  صورت استكه احداث فضاهاي  با امكانات مسكوني سطح بالا ، همانند شهرهاي جهان سرمايه داري مركزي ، را ميتوا ن دركشورهاي پيراموني  تكرا ر نمود . يا حقيقتا” «جزاير جهان اولي» را در ميان دريائي ا ز فقر كلان شهرهاي پيراموني احداث نمود .

    ميتوان گفت:  توليد فضا ، درشهرهاي  توام با ضديت(ا نتا گونيسم)  پيرامون سرمايه داري جهاني شده ، هرزمان بيشتردچارانزوا وجدائي ( Segregation) بخشهاي مختلف جامعه اش از يكديگر ميگردد . بدين صورت كه  درا ن نخبگان (اليت) حاكم ، بطور اشكار خود را ا ز اكثريت مردم ، جدا مينمايند  . ا لبته پديده مذكور چندان جديد هم نيست .همانطور كه  1999Villaca نشان ميدهد: اين «جزاير» ميتوانند عملكردهاي متفاوتي داشته باشند . ميتوانند بصورت محله مسكوني لوكس واعيان نشين بوده ويا اينكه يك مجموعه مدرن خدماتي تجاري پيشرفته باشند ،  وياحتي بخشي ا زمحله هاي مركزي قديمي وفرسوده شهرباشند كه ، باسرمايه گزاري هاي زياد كاملا” وبا كليه امكانات جديد نوسازي شده ، دراختيار متقاضيان توانمند قرار گيرند.  نتيجتا”همه اين ساخت وسازها داراي وجوه مشتركند : سرما يه گزاري وسيع ، كيفيت بالاي تاسيسات وزيرساختهاي شهري ، متقاضيان توانمندي كه ميتوانند ازعهده اين مخارج برايند . درواقع بسياري از ساخت وسازهاحاصل پيوند مهندسين معمار  و سوداگران  وسرمايه گزارن در اين بخش بوده  كه بعضا” همانند نمونه بانگكوك با ايجاد جو مصنوعي  وزدوبندهاي مختلف طرحها را باجرا در مياورند.(  2000 Arantes )

   همانطور كه ملاحظه گرديد ،نمونه هاي متعددي دراين ر ابطه قابل طرح اند ،محله هائي چون:  Muang Thong Thani در بانگكوك   Parque Panamby  درسائوپائولو ومحله  دربوئنوس ایرس و غيرو.. همگي نمونه هائي هستند كه قبلا”مشابه انها دركشورهاي صنعتی بوجودامده Nordelat        بودند.  مانند پروژه  Ballery  Park در نيويورك و Dockland در لندن اين پروژه ها دوباره در كشورهاي پيراموني ، بعنوان نسخه اي كه ميتواند به محله هاي مركزي شهر   ، ويا درواقع به محله هائي كه دراثر تا ثيرات منفي جهاني شدن دچار تخليه وفرسودگي  شده اند ، زندگي دوباره بدهند ، باجرا در امدند . (بازهم ايدهاي بيگانه با مكان .)   خوشبختانه اينگونه برنامه ها هم اكنون با مخالفت شديد گروههاي سازمان يافته جامعه مدني روبرو شده است.

  بدين ترتيب ، گسترش وسيع حاشيه فقير نشين شهر ووجود مراكز شهري قديمي تخليه شده  باعث شده سرمايه گزاري هاي جديد منحصر،  به محلات طبقه متوسط ومرفه نشين شهر ، گردد. در نتيجه ودر عمل كلان شهر  به دو بخش تقسيم شد  : بخش قانوني ورسمي ( Formal) كه تقريبا” همه ي سرمايه گزاري ها، ساخت وسازهاي نو وهمچنين طرحهاي مربوط به خدمات شهري را به خود اختصاص داد  وبخش غير رسمي وغير قانوني ( Informal) كه، عملا” درهمه ي زمينه ها ، بفرا موشي سپرده شد. نمونه هاي برزيل براي ما كاملا” اشنا هستند ، مانند منطقه جنوبي ريودوژانيرودر مقايسه با ساير مناطق ا ن ويا فرضا” منطقه  جنوب شرقي سائو پائولو . دربقيه نقاط جهان پيراموني ، وضع چندان متفاوت با وضعيت ما نيست . مثلا” درمحله Colaba  در بمبئي ويامنطقه جنوبي شهر دهلي نو در هندوستان . 

   واقعيت مهمي كه درچنين وضعيتي قابل تامل وتوجه ميباشد ، همراهي همه جانبه بخش عمومي با اين جريانات است . گذشته از اينكه تخصيص منابع ما لي بخش عمومي به اين طرحها بنوعي همراهي با منافع طبقات حاكم وبا نفوذ جامعه شهري است ، واقعا” ناشي از باوري استكه اين مقامات ، از جهات مختلف به اهدا ف ظاهري وتبليغ شده اينگونه طرحها ، دارند . 

«  مخارج هنگفت هفت مليارد دلاري كه شهر را بميزان زيادي مقروض نموده ، صرف    خدمات زير ساختي براي  تاسيسات شهري يازده طرح عظيم شدند كه ،  فقط دو طرح    ان خارج از منطقه كلان شهري سائوپائو لو قرار داشتند.  طرحهاي مذكوردرمحله هائي    باجرا درامدند كه ساكنين ان ا زبالاترين در امد در شهر برخوردار هستند . ظاهرا” ،    انگار مقامات مسئول با تخصيص مبالغ مذكور اين هدف را تعقيب مينمودند كه، بلاخره   در شهر ما هم   « جزيره جهان اولي ها» بوجودآيد ، ازاين طريق سائوپائو لوهم تبديل  به كلان شهر جهاني شود !  همه اينها در شرا يطي بوقوع ميپيوست كه ، مسئولين منطقه   كلان شهري سائو پائولو ازتامين بودجه 30 در صدي  تصويب  شده اموزش وپرورش  شانه خالي كرده واعتبار انرا صرف طرحاي مذكورنمودند! »        (2000 Maricato)

 

    سائو پائو لو ، شهر جهاني ؟

   اگر رابطه ميان الگوهاي اقتصادي بكار گرفته شده ودرپي ا ن عد م تعديل وازميا ن رفتن فقر، بويژه درشهرها ،  را در نظربگيريم ، ميبينيم رابطه ميان سرمايه مالي جهاني شده ورونق بازارسوداگران ساختماني ، درشهرهاي بزرگي كه ، ظاهرا” قابليت تبديل به «شهر جهاني» شدن را دارند ، از يك كشور نسبت به كشور ديگر ، متفاوت خواهد بود.  براي مثال ، حجم وسيع سرمايه بين المللي  كه در ، عمليات ساخت وساز سوداگرانه  بانگكوك در تايلند بكار گرفته شد ؛ شايد نمونه مشابه اش (هنوز؟ ) در برزيل تحقق نيافته باشد . بنظر( nopielo )   سرمايه گزاري در پروژه هاي  بزرگ ( مگا پروژه) برزيلي دررابطه با فضاهاي مورد استفاده خدمات ثالثيه پيشرفته  ( همانند مجوعه ساخته شده در خيابان برريني در سائوپائولو) هر چند بيشتردر اغاز ا ز طريق منابع مالي صندوق باز نشستگي باجرا در امدند، ويا با اينكه در ابتدا مستقيما  سرمايه بين المللي دركار نبود ؛ مهم اين استكه ويژگي اين سرمايه گزاريها اهداف سوداگرانه ا ن بود.  بهمين خاطر تدريجا” وابسته به سرمايه هاي سوداگر جهاني شدند . روند تدريجي ورود سرمايهاي سوداگر جهاني به بخش ساخت وسازهاي مستقلات شهري  در برزيل ادامه داشته، ا ز ا ن جمله شركت    Ellis Richard  كه يكي مشاركت كننده هاي مهم طرحهاي مربوط به مجموعه  برريني    در سائوپائو لو بوده است . (2000 Nobre) در اين باره چنين ميگويد :

 

«سرمايه گزاري براي طرحهاي مجموعه  برريني  بين سالهاي  1990 تا 1998  نخست ا زمنابع مالي صندوق بازنشستگي تامين شده بود. اين سرمايه گزاري ها رفته  رفته از دو ميلياردولار به  هشت ميليارد دولار افزايش يافت .  سرمايه گزاري هاي  بعدي دراين مجموعه ، كه نهايتا” به احداث تعدا د زيادي ساختماي بسيار لوكس و  ومجهز انجاميد سرمايه هاي بين المللي بوده اند . »

     بنا براين درچنين وضعيتي استكه ، ميتوا ن با شاهد اوردن وجود چنين مجموعه هائي و     نشان دا دن زرق وبرق انها « جهاني شدن »شهر سائوپائولو را مطرح نمود.  درمقابل مشكل افريني ها وتشديد مشكلات ناشي از فعاليت سودا گرا ن ساختماني ، نظير انچه در بانگكوك گذشت را به را حتي ،  بفراموشي سپرد.  نوبره  ميگويد:  پروژه هاي بسيار بزرگ (مگا) وطراحي شهري ايكه مورد پسند اليت است ، صرفا“ براي جلب توجه سرمايه گزاران ميباشد .  شباهت اين پروژه ها ، به نمونه هاي مشابه اي  كه در دهه   هشتاد در ايلات متحده وانگلستان باجرا درامده ، مبين ا ين ا دعا ست .ا ومعتقد استكه : با اين وضعيت ريسك بالقوه حتي براي شركت هاي سرمايه گزار مستقلات نيز افزايش يافته است.

       «گسترش بازار مستقلاتي دردهه مذكور واقعا”ا زطريق بوجود اوردن تقاضاي مصنوعي تحقق يافت . چون ساختمانهاي مور د بحث بوا سطه فراهم ا وردن شرايط مالي (ازا ن جمله تضمين درصد بالاي سود براي سرمايه ها) ،  ونه نياز واقعي بازا ر، ساخته شد ن شان ميسر گرديد . در نتيجه ازيكطرف موجب سقوط ارزش انها در بازار شده وازطرف ديگرباعث   افزايش درصد تخليه بناهاي قديمي تر گرديد.  به بياني ديگرتوجيه ضرورت پروژه هاي  مذكور فقط به تبليغات خودشان محدود ميگردد . چون ، نه مطابق با تقاضاي موجود بازا ر ، ونه پاسخگوي نياز قابل شناسائي درجامعه ، بلكه واقعا“ مبتني بر تبليغات وترتيبات كاملا”مصنوئي ، بوده است .

     سقوط سهام بازار بورس در دوشنبه سياه (19 اكتبر 1987)  موجب پايان يافتن، يك دوره ا ز رشد ، افزايش بيكاري ونا هما هنگي اقتصادي شد . در لندن ودرنيو يورك هركدام بيش از صد هزار فرصت شغلي از دست رفت . (  1995ainsteinF)« بازا ر مستقلات وساخت وساز، مستقيما“ بعلت بلا استفاده ماندن شمار زيادي از ساختمانهاي تجاري كه بيش دوبرابر نياز بازار ساخته شده بودند ،  دوچار ركود شديد گرديد . »

    شكنندگي رابطه ميان سرمايه گزاري مالي  و مستقلاتي كاملا” محرز است .بحران بانكگوك بهترين شاهد اين واقعيت است . جالب  است ياداوري نمائيم ، ساختمانهاي هوشمند وبسيار مدرن ساخته شده درمجموعه   Berrini و   Spraiadas Agua به  سبب همين تنگناها، اغلب بصورت تضمين طرف ثالث  ، اجارهاي ، (  Leasing ) واگذار شده است .  درموقعيت نا پايدار اقتصادي همانطور كه ميدانيم ، انچه ميتواند هر لحظه بوقوع بپيوندد ،  اين استكه:شركت هاي دست اندر كار  با تغيراتي «ساختمانهاي هوشمند » مذكوررا تبديل  به دفاتر معمولي نموده  از اين طريق مخارج جنبي بسيار بالا را به حداقل برسانند ؛ كه اينهم موجب افزايش واحد هاي تخليه شده گشته ، به عدم برگشت سرمايه هاي بكار گرفته شده ،  منجر خواهد  شد.  هنگاميكه ريسك بالاي سرمايه گزاري مستقلاتي، بصورت پيش گفته، نه تنها در وضعيتي چون بانكگوك حتي در كشورهاي پيشرفته سرمايه داري مركزي نظير ايالات متحده وانگلستان دچار بحران ونهايتا” كسري زياد ، خواهدشد. اكنون دركشوري مانند برزيل بااقتصادي كه در سطح بالائي   ا ز ناپايدا ري قرار دارد ؛ فرضا” درشهر سائو پائولو باحدود  شش مليون جمعيت درحاشيه، بهمان نسبت كه فضاي مالي واقتصادي كافي براي گرم كردن بازار مستقلاتي و ورود مستقيم سرمايه سوداگر جهاني را دارد ، ريسك سرمايه گزاري در اين بازار هم بالا است .

   ا د له سازي ديگر ، خاص انهائي كه تاكيد دارند سائوپائولو را « شهر جهاني» بدانند اين استكه:  سائو پائولوهم اكنون داراي بخش وسيعي از فعاليت هاي جهاني استكه  موجب شده اشتغال بر پايه  فُرد يسم ان تبديل به اشتغالهاي مدرن جهاني شده ، عمدتا” متعلق  به بخش  ثالثيه پيشرفته ، گرد د .  هرچند ا دعاي مذكور تا حدي واقعيت دارد، (با توجه باينكه اغلب اين اشتغالها سابق بر اين هم وجود داشته واصولا” بطور كلي ربط چنداني  با موج  جهاني شدن كنوني ندارند. )   ولي با همه اينها ، اگر به نتيجه تحقيقات وزارت برنامه ريزي كه به تازگي انتشار يافته ، كه دران فعاليت هاي كلانشهرهاي كشور را براساس  «جهاني شده » و«غير جهاني شده» ا ز يكديگرتفكيك نموده ، توجه نمائيم . ملاحظه خواهد شد :  فقط   حدود  7  در صد موسسات مورد مطالعه با فعاليت هائي در را بطه اند كه ميتوان ا نها را جهاني بحساب اورد .  ( 2001 MSPP)  .

     همچنين ، برخي مدعي اند ، كه هم اكنون با جريان وسيع خروج صنايع ا ز شهر ، بعلت گراني مخارج استقرار دران  ، مواجه ايم ؛ و اين را نتيجه پيشرفت ارتباطات وفراهم امدن تسهيلات ناشي از ا ن ميدانند .  باز هم با اينكه ا ين ا دعا ها در سطح محدودي قابل قبول است، ولي اندازه  ودرواقع تناسب ا ن با كل بنگاهاي مستقر درشهر بسيار ناچيز وكم اهميت ترا ز ا ن است، كه تا اين حد  در باره ا ن تبليغ شود . بررسي هاي  EADES نشان ميدهد ، هنوز هم منطقه كلان شهري سائوپائولو ، بيش از 60 درصد ارزش اضافي صنايع ايالت و 57 در صد شاغلين مربوطه را در قلمرو خود استقرا ر دا ده است .

     البته ، افزايش فعاليتهاي خدماتي  تا اندازهاي در ارتباط است با بسط بخشهاي « ثالثيه پيشرفته » درارتباط با اقتصاد جهاني شده ، ولي واقعيت اين استكه ا‏ُ فت اشتغال صنعتي ، درمقابل ،‌ بيش ازاينكه ناشي ا ز بسط  ثالثيه پيشرفته  باشد ، بعلت تاثير مخرب جهاني شدن بر  بخش صنعت  دربرزيل بوده  است . تاثيري كه نخست موجب بيكاري  قسمتي ا ز نيروي كار بخش صنعت وسپس جابجائي انها به بخش خدمات ، بويژه  خدمات حاشيه اي ، (بخشي كه قبلا” تحت عنوان غير رسمي  Informal مطرح گرديد. م)  ميشود . ا مار شهرداري سائوپائولو در اين مورد نشان ميدهد ، كه افزايش  محسوس بيكاري درسائو پائو لوبين سالهاي 1988 و1998  از 2 .8   در به  17 درصد ، دراثر افت فعاليتهاي صنعتي از .1. 29 درصد به  8 .17 در صد در همان محدوده زماني ، بوده است . افزايش شاغلين در بخش خدمات هم درهمين محدوده زماني افزوده شده ، كه مبين جابجائي نيروي كار از بخش صنعت به خد مات است ، ولي اين   خدمات را ، دراكثرموارد ، نميتوان خد مات پيشرفته « جهاني شده»  ناميد . چون اغلب بصورت خدمات در حاشيه ، مانند : خد متكار خانگي ، د كه دارن ، مغازه داران كوچك و امثالهم ، بوده اند .  واقعيت مهم اين استكه : افت اشتغال صنعتي وافزايش خدمات غالبا“ حاشيه اي در همان محدوده زماني استكه، فعاليت هاي مربوط به اقتصاد جهاني شده ، تشديد شده بود .      نميخواهيم منكر اين واقعيت شويم،. كه بخش نسبتا” مهمي ا ز فعاليت اقتصادي در سائو پائولوهم اكنون خصلتي جهاني شده بخود گرفته ، بويژه فعاليت هاي معروف به « مراكز جديد» مستقر در مكانهائي نظير : Lima  Faria  ,  Berrini , spraiadasE  Agua  وهمچنين منكر اين هم نيستيم  ، كه  سائوپائولو نقش برجسته اي درارتباط جهاني اقتصاد ما داشته است .  ولي ا نچه را مايليم مورد توجه قرار دهيم ميزان اهميتي استكه ميتوا ن به ان داد ـ به نقش جهاني كلان شهر ـ درامر «مدرنيزا سيون» كشور ، درقالبي كه فقط به منافع بورژوازي داخلي محدود نبوده ودرواقع درجهت منافع كل جامعه باشد . بنظرميرسد، ا نچه را كه برخي ازدست اندر كاران وبرنامه ريزان در رابطه  با ورود شهر ، به شبكه شهرهاي جهاني شده ،  مطرح ميكنند ،  نظريات وذهنيتهاي وارداتي متعلق به كشورهاي مركزي استكه ، با خواستگاهها وانتظارات اكثريت جامعه ما همخواني نداشته ، واقعيات موجود را مورد تامل وتوجه كافي ، قرار نميدهند . نظريات والگوهائي هستند كه  با واقعيتهاي هيچيك از كلان شهرهاي اقتصادهاي پيراموني  همخواني وانطباقي ندارند. وباز هم از مصاد يق بارز «ايده وانگارهاي خارج از  مكان»‌ ميباشند. ( 2000 aricatoM)    

   بلاخره ، « مدرنيزاسيوني» كه درپي انيم ، چگونه است ؟  امكان استقلال در تصميم گيري در قالب الگوهائي كه ، مردم سالاري ، مساوات اقتصادي اجتماعي  را حتي الامكان ، براورده نمايد .  يا اينكه الگوهاي همخوان با ساختارهاي نو ليبرالي،  وبرنامه ريزي شهري ا ن ، كه با هدف « ورود به جهان اول » تجويز ويا تقليد ميشوند ، فقط بخش كوچكي از جامعه را منتفع ميگرداند . در خاتمه ، ميتوان اين پرسش را مطرح نمائيم : براي اينكه بتوانيم  توسعه وبهزيستي را براي همه فراهم نمائيم چه اقدامات و سياست هائي در ا رجعيت وا ولويت قرا ر دارند؛ ايا واقعا” اولويت اين استكه ، بهر بهائي كه شده ،  فرضا”سائوپائولو جهاني شود ؟        

 

منابع:

AMIN, S. L’empire du chaos. Paris. L’Harmattan, 1991.
ARANTES, Otília B., MARICATO, Ermínia e VAINER, Carlos. O Pensamento Único das Cidades: desmanchando consensos, Petrópolis, Ed.
Vozes, Coleção Zero à Esquerda, 2000.
ARRIAGADA, Camilo. Pobreza en América Latina: Nuevos escenarios y desfios de políticas para el hábitat urbano. Santiago do Chile, CEPAL/ECLAC - División de Medio Mabiente y Assentamientos Humanos, Série Medio Ambiente y Desarrollo, nº27, outubro de 2000.
BORJA, Jordi., CASTELLS, Manuel. Local & global: managemente of cities in the information age. Londres, UNCHS (Habitat/ONU) e Earthscan Publications ,1997a.
_______________________ “Planes Estratégicos y Proyectos Metropolitanos”.
In Cadernos IPPUR, Ano XI, nº 1 e 2, Rio de Janeiro, UFRJ, 1997b.
BRAUDEL, Fernand. Escritos sobre a história. São Paulo, Editora Perspectiva, 1978.
BUENO, Laura M. de Mello. Projeto e favela: metodologia para projetos de urbanização. Tese de Doutoramento, São Paulo, Faculdade de Arquitetura e Urbanismo da Universidade de São Paulo, 2000.
CASTRO, Mariano, e RIOFRÍO, Gustavo. “La regularización de las barriadas: el caso de Villa El Salvador (Perú)”. In. AZUELA, A. e FRANÇOIS, T. (orgs.) El acesso de los pobres al suelo urbano., México, Centro de Estúdios Mexicanos y Centroamericanos, Universidad Autónoma de México, Instituto de Investigaciones Sociales, Programa de Estudios sobre la Ciudad, 1997.
CEPAL. Panorama Social de América Latina 1999-2000. Santiago do Chile, Comissão econômica para a América Latina e o Caribe - ONU, 2000a.
_______. From rapid urbanization to the consolidation of human settlements in Latin America and the Caribbean: a territorial perspective., Santiago do Chile, Comissão econômica para a América Latina e o Caribe - ONU, 2000b.
CHARMES, Eric. “La nouvelle bulle a éclaté en Thaïlande” In Etudes Foncières. nº81, Paris, ADEF – Association des Etudes Foncières, Inverno de 1998.
CLICHEVSKI, Nora. Informalidad y segregación urbana en América Latina: una aproximación. Santiago do Chile, CEPAL/ECLAC - División de Medio Mabiente y Assentamientos Humanos, Série Medio Ambiente y Desarrollo, nº28, outubro de 2000.
FERREIRA, João S. W. “São Paulo metrópole subdesenvolvida: para que(m) serve a globalização?”, Inédito, São Paulo, FAUUSP, 2000.
FIORI, José Luis, Os moedeiros falsos. Petrópolis, Vozes, 1997.
FIX, Mariana. Parceiros da Exclusão: duas histórias da construção de uma nova cidade em São Paulo.
São Paulo, Editora Boitempo, no prelo.
FPH. Politiques urbaines et lutte contre la pauvreté., Paris, Documents de Travail des Editions Charles Leopold Mayer, nº96, 1997.
IRD. Atelier International “Metropoles en mouvement”. Programme Ville/Réseau Socio-Economique de l’Habitat, Paris, IRD/CNRS, Décembre 1998.
IBASE e outras ONGs, Observatório da Cidadania: monitornado o desenvolvimento – Social Watch, nº1, Montevideo, Uruguai, Instituto del Tercer Mundo, 1997.
LEFEBVRE, Sylvain. Mondialisation et Urbanisation:l’evolution demografique d’un phenomène urbain. Montréal, Canada, paper INRS-Urbanisation- UQAM, 1992.
LIPIETZ, Alain. Mirages et miracles: problèmes de l’industrialisation dans le Tiers-Monde. Paris, La découverte, 1985.
LUCIANO, Francisco. “Regularización de assentamientos irregulares en Córdoba”. In. AZUELA, A. e FRANÇOIS, T. (orgs.) El acesso de los pobres al suelo urbano., México, Centro de Estúdios Mexicanos y Centroamericanos, Universidad Autónoma de México, Instituto de Investigaciones Sociales, Programa de Estudios sobre la Ciudad, 1997.
MARICATO, Ermínia. “Planejamento urbano no brasil: As idéias fora do lugar e o lugar fora das idéias”. In ARANTES, Otília B., MARICATO, Ermínia e VAINER, Carlos. O Pensamento Único das Cidades: desmanchando consensos, Petrópolis, Ed. Vozes, Coleção Zero à Esquerda, 2000.
__________. Metrópole na periferia do capitalismo. São Paulo, Hucitec/Série Estudos Urbanos, 1996.
MARICATO, E., FIX, M., e FERREIRA, J. S. W. “Encontro com a Planners Network: planejadores urbanos e justiça social”. In FAUUSP. Informativo FAUUSP, Nº7, São Paulo, ano 1, dezembro de 1999.
NOBRE, Eduardo C. Reestruturação econômica e território: expansão recente do terciário na marginal do Rio Pinheiros, Tese de Doutoramento, São Paulo, FAUUSP, Agosto de 2000.
PMSP. Globalização e Desenvolvimento Urbano, são Paulo, PMSP/Sempla, 2001.
SAMPAIO Jr., Plínio A. Entre a nação e a barbárie: os dilemas do capitalismo dependente.
Petrópolis, Vozes, 1999a.
____________ “O impasse da ‘formação nacional’”. In FIORI, José Luis (org). Estados e moedas no desenvolvimento das nações. Petrópolis, Vozes, Coleção Zero à Esquerda, 1999b.
____________ “Origem e desdobramento da crise da teoria do desenvolvimento na América Latina”. In São Paulo em Perspectiva, Vol.13 nº 1-2, São Paulo, SEADE, Jan-Jun. 1999.
SEADE/Governo do Estado de São Paulo . Cadernos do Fórum são Paulo sécul XXI. Tomo III, Caderno 11, Diário Oficial do Estado de São Paulo, Volume 110, nº109, junho de 2000.
STALLINGS, Barbara e PERES, Wilson. Crescimiento, empleo y equidad: el impacto de las reformas econômicas en América Latina. Santiago de Chile, CEPAL/Fondo de Cultura Econômica, 2000.
VAINER, C. “Pátria, empresa e mercadoria: Notas sobre a estratégia discursiva do planejamento estratégico”. In ARANTES, Otília B., MARICATO, Ermínia e VAINER, Carlos. O Pensamento Único das Cidades: desmanchando consensos, Petrópolis, Ed.
Vozes, Coleção Zero à Esquerda, 2000.
VILLAÇA, Flávio; “Efeitos do espaço sobre o social na metrópole brasileira”. In SOUZA, Maria Adélia A. de, e outros. Metrópole e globalização. São Paulo, Cedesp, 1999a.
_____________ “Uma contribuição para a história do planejamento urbano no Brasil” In DEÁK C. e SCHIFFER, S; ”O processo de urbanização no Brasil”. São Paulo, Edusp/Fupam, 1999b.
WALLERSTEIN, Immanuel. “A cultura como campo de batalha ideológico do sistema mundial moderno”.
In FEATHERSTONE, Mike (org.). Cultura Global: nacionalismo, globalização e modernidade. Petrópolis,Vozes, 1994.
WILLIAMSON, John. (org.) The political economy of policy reform. Washington, Institute for International Economics, 1994.
WORLD BANK. Social Indicators of Development. Bank Book, Baltimore/LondonWorld and John Hopkins University Press, 1995.