شهرسازی درپیرامون دنیای جهانی شده .

    کلان شهرهای برزیل

 

      Erminia     Maricato             ارمینیا  ماریکاتو     

      هم اهنگ کننده و سرپرست دوره تخصصی دانشکده معماری وشهرسازی دانشگاه ایالتی سائو پا ولو

      مسئول سابق دفترایا لتی مسکن وتوسعه شهری متروپل سائو پا ولو

 

      سائوپا ولو  مجله پرسپکتیو   اکتبر و دسامبر 2000

 

 

 

خلا صه   :  مقاله حاضر، روند شهرنشینی در برزیل را با توجه به شاخص های  : جمعیتی ( مرگ ومیر، طول عمر، باروری وزاد ولد )، اقتصادی اجتماعی( رشداقتصادی، درآمد، بیکاری، خشونت شهری و..)  وبلاخره از نظرشهرسازی (گسترش شهری وافزایش الونک ومحقر نشینی )   بگونه ای که بتوان  باب مباحثه  وسنجش جوانب مختلف منفی ومثبت انرا گشود ه و چگونگی انرا مورد توجه قراردا د ، بررسی مینماید .

صاحبنظران متعددی مورد مشا وره قرار گرفتند تا اینکه دست یابی به تبیین مستدل وقابل قبولی میسر    گردد  .    شهر نشینی  جامعه برزیلی عمدتا" در سده بیستم  تحقق یافت ، ولی این شهر نشینی همه ی بار«شکل گیری  »جامعه ای با خصلت « تداومِ ناهنجاری  »  را همراه داشت .

 

 

عناوین کلیدی:   شهرنشینی  ، صنعتی شدن  ، شاخصهای اجتماعی .

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 

        شهر نشینی دربرزیل  بدون شک راه گشای  مدرنیزاسیون بوده ، ولی، همزمان با ان مغایر است با انچه انتظار دیدنش را داشته ایم . دراین روند شاهد  پایان دوران برزیل ارکائیک ، دورانی که مبتنی بر هژمونی اقتصاد کشت صادراتی بود ، میباشیم .  روند شهر نشینی ایکه ، عقب ماندگی را در قالبهای جدیدی درمقابل وهمراه با مدرنیزاسیون ،  باز تولید مینماید .   ویژگیهای ، برزیل شهری ،  وظایف خطیری را پیش اورده ، در حالیکه معماران ، برنامه ریزان ودست اندر کاران هدایت توسعه شهری نه  شناخت لازم ونه تجربه کافی برای مواجه شدن با ان را دارند .    ابعاد تراژدی شهری برزیل  پاسخ هائی را میطلبد که  مبتنی برشناخت همه جانبه واقعیات  موجود  مطرح گردند  ،  تا از شکل گیری « برداشت های نا بجا» که امروزه بصورت ویژ گی  برنامه ریزی شهری برزیل در امده ، دوری  جست .   

(Maricota et alii 2000(

       هدف این نوشته ، مشارکت درشناخت بیشتر واقعیات وکمک به جلوگیری از تداوم ایدولوژی رایج شده

 استکه :  با نحوه طرح مسائل شهرهای ما و یا طرحها ئی که ارائه میدهند ،  سر انجامشان در عمل  منتفع نمودن اقلیتی  از جامعه و به فراموشی سپردن اکثریت ان ، بوده است .

 

     برزیل ،  همچون سایر کشور های امریکای لاتین شاهد  شهر نشینی وسیعی خاصه در نیمه دوم سده بیستم ، است  . درسال 1940 جمعیت شهری برزیل 26.3 درصد کل ان بود . درسال 2000 این نسبت  به 81.2 در صد رسید . اکنون میزان اهمیت این افزایش هنگامی هویدا میشود که تعداد مطلق انرا  در نظر بگیریم : در سال  1940 تعداد جمعیتی که در شهر های برزیل زندگی میکردند 18.8 میلیون  نفر بوده ،  این تعداد در سال 2000 به قریب 138 میلیون ویا  125 میلیون نفر بیش از جمعیت شهری سال 1940 رسید .  حال اگر به میزان افزایش جمعیت شهری در دهه اخر سده گذشته توجه کنیم ،  میبینیم ، در این دهه افزایش جمعیت شهری مطابق امارارائه  شده    22.718.968    نفر بوده است.  این افزایش که فقط طی یک دهه بوقوع پیوسته ، برابر با نصف کل جمعیت کانادا ویا بیش از یک سوم جمعیت فرانسه است .  

 

     طبیعی استکه این افزایش  ،  ساخت وساز عظیمی  جهت  پاسخگوئی به نیاز مسکونی ،  ایجاد کار وفراهم اوردن سایر تجهیزات شهری ، انرژی  ، ابرسانی ، حمل ونقل  و غیره  را  طلب مینماید .  هر چند سمت گیری ایکه گسترش شهری ما داشته نتوانسته است ،   بصورت قابل قبولی همه ی نیازهای مذکور را بر اورده نماید . معهذا زمین ها اشغال شده  و جمعیت فوق با وجود همه ی این محدودیت ها ، در شهر استقرار یافتند .  یعنی بد ویا خوب به هر حال  فعلا" این جمعیت 138  میلیونی بخش شهری ما را تشکیل میدهند .

 

       اکنون برخی از پدیده های تاریخی ایکه  با این رشد شهر نشینی در رابطه  بوده اند  را  یاد اوری مینمائیم .  برزیل قرن نوزدهم را ، در حالیکه 10 در صد جمعیت اش شهر نشین بودند ، پشت سر گذاشت .  ( میلتون سانتوز    1993 )  با این همه ،   با توجه به قاره امریکا در ان زمان ، برزیل ،  در دوران استعما ر دارای شهرهای نسبتا" بزرگی بود . اما  فقط  پس از پس پایان سده نوزدهم ودر دهه های اغازین سده بیستم بود که،  روند شهرنشینی  ، در جامعه برزیل با ازادشدن نیروی کا ر ( پس از لغو برداری . م )  ،  اعلان جمهوری و بلاخره  ایجاد  صنعتی که در مراحل بسیار ابتدائی  و از هر نظر کاملا" وابسته به فعالیت قهوه کاران بود وتاحدودی  نقش  پاسخگوئی به برخی نیاز های بازارداخلی را داشت  ، تداوم یافت .  

 

     اصلاحات  شهری که در اخر سده نوزدهم ودهه های اولیه سده بیستم در شهرهای برزیل انجام شدند ، درواقع منشا" واغاز گر شهرسازی جدید  به « مٌدِ  »  پیرامونی بودند .  در این شهرسازی برخی تاسیسات زیر ساختی ، زیبا سازی در بخشهائی از شهر  باجرا در امده  بدین ترتیب ،  زمینه عملی وقانونی برای ورود سرمایه  به فعالیت های بازار املاک و ساخت وساز در شهر ها  ، فراهم  گردید .  بتدریج بخش   

 کثیری از جمعیت  که  توانائی  همراهی با این روند را نداشتند ، در حاشیه مانده وبه حالت اضطرارواز روی ناچاری در حاشیه شهرها ، روی تپه ها ویا زمین  های پست و عملا" غیر قابل استفاده ، مستقر شدند .  ماناوس ، بلم  ،  پورتو آ لگره ،  کوریتیبا ،  سانتوز ،  رسیفی ،   سائو پائولو  وبخصوص  ریو دو ژ انیرو  شهر هائی بودند ، که در انها  زیر ساختها و زیبا ساز یهای فوق  ، باجرا در  امده  وبدین صورت ودر واقع حسابشان از بقیه سرزمین ،  جدا شد .

 

      اقتصاد تا پایان 1930 فعالیتش با محوریت کشت صادراتی ادامه داشت ؛  تا اینکه  حکومت به سرمایه گذاری  قاطعی  در زیر ساخت ها  ، در جهت   ایجاد وتوسعه  صنایعی که هدفشان جایگزینی واردات بود ، اقدام نمود .  انچه   فلورستان  فرناندس  (جامعه شناس معروف برزیلی ،  طرح کننده  « جامعه شناسی انتقادی » . م )  انرا انقلاب  بورژوازی برزیل مینامد . بورژوازی صنعتی نو پا ، بدون اینکه شاهد گسستن منافع ان ازمنا فع سنتی حاکم باشیم ،  بسمت بعهده گرفتن واعمال  هژمونی خود برجامعه سوق داده  شد .  بدین ترتیب ، ابهام میان ، گسستن  و تداوم ، درهمه ی لحظات مهم تغییرات در جامعه برزیل ، قابل مشاهده  بوده  و  در عمل روند شهرنشینی  را با ریشه های جامعه مستعمراتی  پیوند میداد ، هرچندکه این روند  مربوط به  مدت ها پس از دوران استعمار ویا  دوران برزیل جمهوری و مستقل  باشد . مسائل ارضی  که در واقع جایگاه نخست را درمنازعات قرن نوزدهم داشتند و بطور کلی به  بخش روستائی مربوط میگردید ،  رواج مالکیت خصوصی  زمین که از 1850 اغاز شده بود – همراه با تحکیم موقعیت سیاسی مالکان بزرگ دردهه های بعدی – ظهورکارازاد از سال 1888  ( دو واقعه ایکه بنا به تا ئید اکثر صاحب نظران در ارتباط متقابل با یکدیگر بودند . ) در واقع قبل از شهر نشینی جامعه بوقوع  پیوستند . بدین صورت ، شهر نشینی ، قویا" تحت تاثیر عواملی چون :   کارِ برده ازاد شده   ( بویژه برای فعالیت های ساخت وساز و نگهداری بنا های شهری)   و  کم بها دادن به بازتولید نیروی  کار ،  قرار میگیرد .

 

     باهمه اینها ، موردی وجود ندارد  ،  روند صنعتی شدنی که از 1930 به بعد  اغاز شده وتا پایان جنگ دوم جهانی ادا مه داشت را بعنوان راهگشای پیشرفت نسبی نیروهای خود جوش  ، تنوع و مزدی شدن روبافزایش نیروی کار ومدرنیزاسیون جامعه ، درنظر نداشته باشیم  . همانطورکه (  کایو پرادو ژ ونیور )  نیز بان اشاره دارد –  متفکری که تحقیقات زیادی حول رابطه  میان  تحکیم بازار داخلی  و بنای ملت  (کنستروکسیون دا ناسیون) انجام داده ، رابطه ایکه بهرحال دراثر نابرابری های منطقه ای دچار تگنا ئیهای   بسیار بوده است  --   اما این روند « ساختمان  خودگردان ملت»  ،  در اثر ترتیبات جدید روند صنعتی برزیل ، که پس جنگ دوم جهانی باجرا در امد  وهمراه با ان کنترل روبافزایش سرمایه جهانی بران اعمال شد ، بتدریج متوقف  گردید . ( 1)

        درسال  1950  روند صنعتی شدن  ، وارد مرحله جدیدی شد. مرحله ای  که کشور توانائی تولید کالاهای با دوام وکالای های فرآوری  را بدست اورد  . به اعتقاد ( سلسو فورتادو)  بااین « وابستگی  جدید»  دیگر ،  نه مرکز تصمیم گیری داخلی است ونه بازار داخلی  نقش مرکزیت وتعیین کنندگی در این روند را دارد .    وابستگی عمیق تر شده ،همراه باان ، کشور  با مرتبه یِ ، زیردست،   ودر ، حاشیه قرار گرفته ای  ،   وارد تقسیم بین ا لمللی کار میگردد. 

 

      علاوه بر شمار متنوع وزیادی از وسائل  برقی خانگی  و  وسائل الکترونیکی ،  تولید وسیع اتومبیل ،  توسط این صنعت   فٌرد یست ،  در سالهای  پس از 1950 ،  دگرگونی وسیعی را درنحوه سکونت در شهرو در شیوه زندگی والگوی مصرف جامعه  ( مصرفی که پیش از ان اقلیت محدودی توانائی برخورداری از ان را داشتند )   ،  بوجود اورد .   با رواج مصرف کالاهای جدید ، وسائل برقی خانگی ، همچنین اتوموبیل ، الگوی زندگی ، ارزش ها ، فرهنگ وفضاهای زیستی ی ساخته شده نیز،  بصورت بنیادی تغییر یافت .  از ساخت وسازدر زمین های شهری  تا نحوه شکل دادن داخل منازل ، تغییرات وسیعی که نمیتوان انها  بصورت  یکد ستی  مدرن نامید ، بوقوع پیوست .  کالاهاوشیوه های مدرن بصورت جزئی از مجموعه ای در امدند ،  که در ان  پیش مدرنیته  ، بخصوص  درمکان هائی  که وضعیت  و ویژ گی محلات حومه وحاشیه ای را داشتند ،  کاملا" حاکم ، وبصورت وجه مشخصه ان بود .  (ماریکاتو1996)

     درجه وابستگی خارجی ، بمیزان تعیین کننده ای ( درصورتی که  میتوانستیم ، کمتر  ویا  بیشتر بودن   استقلال کشور را جهت درک  شرایط جامعه ونحوه  عکس العمل اش به ان ، را اندازه گیری نمائیم )  در ایجاد ویا تولید محیط های ساخته شده تاتیر داشته اند . ( کایو  پرادو ژونیور)  درمیان بسیاری از تیزبینی ها یش ، توجه را  به اشکال  پیش اهنگ  ،  فضاهای مسکونی ایکه  در یی هر دور (سیکل)  مشخص اقتصادی در برزیل ایجاد شده اند ، جلب  نموده است .

   سلسو فورتا دو ، خصلت عمده ی این روند صنعتی شدن را ، الگوئی میداند مبتنی برروشهای از رده خارج شده که  در قابل مصرف ناچیزو حقیرانه بخش اعظم  جامعه ، توانائیهای محدود کشور ،  صرف  

  مدلی  پر هزینه و تلف کننده امکانات  میگرداند .  انهم  مدلی که حا صل اش در چنین شرایطی ، جایگزین تولیداتی استکه  که درکشورهای بسیار پیشرفته تر تولید میشوند. ( فورتادو 1959)

 

     از سال 1940 تا سال 1980 تولید نا خالص برزیل با نرخ متوسط  7%   ویا یکی از بالا ترین در صدهای جهان رشد نمود . ثروت تولید شده در این روند رشد تا حد زیادی متمرکز باقی ماند . هر چند ثروت تولید شده در حد زیادی متمرکز باقی ماند  ،  معهذا درصد بالای رشد ا قتصادی در بهتر شدن  وضع  زندگی همگان  ، بویژه مهاجرینی که روستا ها  را برای  نیل به  شرایط  بهتر رها میکردند ،  موثر بود .

    با ادغام  بانک ملی مسکن در سیستم  مالی مسکن ، که توسط رژ یم نظامی در سال 1964 (سال کودتای نظامیان در برزیل .م)  انجام شد  ،  شهر ها ی برزیلی بصورت مرکز اجرای سیا ستی در امد ند که هدفش تغیر استاندار تولید انها بود .  جاری شدن امکانات مالی به  بازار  مسکن ،  در مقیاسی  که تا ان زمان هرگز در برزیل سابقه نداشت  ، موجب تغییرات اساسی در سیمای شهرها خاصه رشد عمودی بناهای اپارتمانی  شد .  هرچند ، تثبیت اپارتمان  بعنوان واحد مسکونی  طبقه متوسط برای اولین باردرسال  1940در محله  کوپا کابانا  شهر ریودو ژانیرو  ، اغاز شد .   ولی با ایجاد سیستم مالی مسکن در سال 1964 توسط رژ یم نظامی بود که  ، بازارسرمایه خصوصی مستقلاتی، بر پایه احداث بناهای اپارتمانی  .    سرمایه گزاری خصوصی در قالب  بناهای اپارتمانی ، موجب یک جریان ساخت وساز وسیع گردید . علاوه بر تغییر  چهره شهر ها ، بازار مالکیت ارضی  و   همچنین حوزه تولید ان نیز دستخوش تغییرات شد. (مهذا علرقم این تغییرات بازار خصوصیات عقب مانده خود در رابطه با مناسبات کار را حفظ نمود .)   ( ریبیرا  1997 ، کاسترو 1999 )

 

       بدبختانه  سرمایه گزاری در بخش مستقلات موجب دمکراتیزه  شدن د سترسی   متقاضیان ، از طریق ایجاد نهادها وبنیادهای اجتماعی مالکیت نشد . ایجاد این نهادها خواسته ای بود که درکنکره بزرگ  انجمن معماران * درسال 1963  تحت  عنوان «  رفرم شهری »  پیشنهاد شده بود .   بدین ترتیب ، بازار ساخت وسازو تولید مستقلاتی  ،  فعالیت های سوداگرانه را ، انچنانکه در کشورهای سرمایه داری مرکزی بوقوع پیوست ، تحت هدایت و کنترل خود در نیاورد .  بازار چنان تحول نیافت ، که بروی اکثریت جامعه ویا متقاضیان نیازمند گشوده شود ؛  به عکس اولویت مطلق را به اقشار توانمند تر طبقه متوسط وثروتمندان داد. 

 

 

 *   کنگره بزرگ انجمن معماران برزیل  در رابطه  با «مسئله مسکن» در اواسط سال 1963 ویا چند  ماه قبل از کودتای  مارس 1964  بر گذار شده بود .  چنانکه شخصا"  این فرصت  را یافتم که  در دوماه اخر سال 1963  تحولات و طرح و پیشنهادهای بعدی انرا ، که هنوز  مورد بحث بود  ، پیگیری نمایم . م

 

 

 

    ازطرف دیگر، اقدامات دولتی ایکه ، جهت  احداث - مجموعه های مسکونی مردمی-  انجام شد ، نتوانستند بر شرایط حاکم بر بازار زمین شهری تاثیر چندانی داشته باشند . همچنانکه ، سیلوا ،  در  پایان نامه دکترایش  بدان اشاره میکند :  مقامات  محلی و ایالتی با تغییر توجه شان نسبت به نحوه استفاده از زمین های بایر وساخته نشده شهری (چون به موازات سرمایه گزاری   وسیع در ساخت وساز وتداوم ان  مرتبا" بربهای ان افزوده میشد )  موجب تشدید رانده شدن اقشار کم در امد شهری  به مسیل ها وزمین های پست ویا تپه ها وبیشه های اطراف - شده وبدین صورت  ، امکان احداث هرگونه زیر ساخت وتسهیلات شهری مبتنی بر طر حهای اصولی را عملا" ،  منتفی مینمودند . ( ماریکاتو 1987)  

 

         سیستم مالی مسکن ، همچنین گسترش سازه ها (ویا ابر سازه های) تاسیسات شهری  ، بویژه ابرسانی را همزمان باتوسعه شبکه راههای شهری، محلی ومنطقه ای ، که با تامین اعتبارات  دولتی انجام میشدند ، تغذیه مینمود . در نیمه دوم دهه هفتاد میلادی   فعالیت های مربوط  به ساخت وسازهای عمومی که سرمایه  گزاری در انها کند شده بود  ، کمک کردند تولید نا خالص ملی بمیزان قابل ملاحظه ای افزایش  یابد.         ( ماریکاتو 1987)

 

      تا هنگامیکه رشد اقتصادی در سطح بالا ئی قرار دااشت ، الگوی مورد بحث «عمل »  میکرد ودر نتیجه موجب ظهور  طبقه متوسط شهری نوینی گشت .  ولی در مقابل بخش  مهمی از شهر وندان ، بدون کسب حقوق اجتماعی ومدنی ی پایه خود ،  از ان جمله :   قانون کار ، تامین اجتماعی ، مسکن وبهداشت عمومی ، باقی ماندند .  رکودی که  اوایل دهه 80 شروع شده  تا دهه 90 ادامه یافت – هنگامیکه نرخ رشد جمعیت  فزون تر از نرخ رشد تولید نا خالص ملی شد  ،  و بنا بر ان سرانه رشد نا خالص در دهه  80 منفی گردید – برخوردهای اجتماعی ومحیط زیستی را موجب  گشته  ، تشدید نابرابری های اجتماعی تداوم یافتند .  در این دهه ها که بعنوان  « دهه های ازدست رفته» شناخته شده اند  ، شاهد  تمر کز فقر  در شهر میباشیم   .  بدین ترتیب که برای اولین بار در تاریخ برزیل ، شاهد تمرکز جمعیت  بی سابقه ای در –  تپه ها ی اطراف شهر ، زمین های پست ، سراشیب های کنار دره ها  وحتی در برخی از زمین ها مزروعی – مناطق  مجاور شهر و در واحد های ، معمولا  خود ساخته و  بسیار محقرانه ای  میباشیم .  در دهه 80 جامعه    برزیلی  برای نخستین بار با پدیده جدیدی  اشنا شد که ان را بصورت   خشونت شهری  میشناسیم :  رشد تصاعدی میزان  قتل وجنایاتی که تا ان زمان در تاریخ برزیل  بی سابقه بود .

 

    فقط ،  دهه های از دست رفته باعث انچه میتوانیم تراژدی شهری برزیل بنامیم ، نیستند --  سیل  ، تخریب تپه های اطراف شهر ، الودگی ذخیره های ابی ، الودگی هوا ومحیط زیست ، قطع در ختان جنگل وتخریب ان ،  مسئله شدن مسکن ، بازگشت برخی اپیدمی ها ، افزایش خشونت وغیره نیز در ان دخیل بودند –  بهر حال ، گسترش شهری همواره با تشدید محرومیت ها همراه بوده است .  از  زمان ظهور  نیروی کار ازاد در جامعه برزیل ، زمانی که شهرها ابعاد جدیدی بخود گرفتند ، مشکل مسکن هم اغاز شد .  هنگامیکه کار مزدی شده بصورت کالا  درامد ، باز تولید کار نیزمیبایست توسط  بازار تحقق میافت . اما این نه دراغازسده بیستم  ونه حتی در پایان ان نیز کاملا تحقق نیافت . همانطور که (  ژاکیم نابوکو ) مطرح کرده ،  سنگینی  اثار برده داری در برزیل  دهها سال پس لغو ان هنوز پا برجاست .  نه فقط بخش بزرگی از نیروی کار خارج از بازار رسمی (فرمال)  به اموری مشغول اند ، بلکه اندسته از کارگرانی  هم که     در استخدام بنگا ه های صنعتی فردیست  ویا بازار کار رسمی ،  شاغل اند  ،  در تکاپوی مداوم تامین معاش وفراهم نمودن سرپناهی در شهرمیباشند .   بدین صورت  ، در شرایط کنونی جمعیتی که در بطور غیر رسمی در حاشیه بازارفعالیت میکنند ،  حتی بخشی از انها ئی که بطور رسمی در بنگاها ی صنعتی وغیره  رسما" شاغلند  ، محل سکونت خود را بالاجبار در خارج از محدوده قانونی شهر وبصورت غیر قانونی وعملا" در زمین های  اشغال  شده ، احداث مینمایند  .

 

      نحوه زندگی بخش اعظم  جمعیت شهری  -- با توجه به بهره مندی جزئی یشان از تجهیزات مدرن ، حتی داشتن اتومبیل شخصی (دست دوم ، سوم) ویا  فضا های سکونتی که غالبا" خانه های محقر ، کهنه   تخریبی   ( کلنگی)  بوده ، بقسمی که  شیوه ساختمانشان مدتهاست  متروک شده – بصورتی است که :  نمیتوان ، این  مد نیت  ، این نحوه زندگی وسکونت جامعه وا ین الگوی صنعتی شدن را از یکدیگر تفکیک نمود (2)

 

     تراژ دی شهری برزیل ، به حاصل دهه های ازدست رفته  ، محدود نمیشود .  بلکه ، ریشه های مستحکم اش  به پنج قرن شکل گیری جامعه برزیلی ، خاصه خصوصی شدن مالکیت   (1850) و ظهور نیروی کار ازاد شده (1888) (لغوه برده داری .م) میرسد

    نوشته ها وتظریه پردازیهای بسیا ر وسیعی وجود دارند که ،   سعی داشته اند از زوایای مختلف ،   خصلت  بویژه  روبه تمرکز ومتمرکز شونده شهر نشینی در برزیل و همچنین کل امریکای لاتین  را ، تبیین نمایند .  از جمله : اطلاق عناوینی همچون  ، شهر های باد کرده ، را مطرح نمودند - که  نتوانستند قابلیت تولیدی خود را  برای جذب نیروی کار مهاجر ، توسعه کافی داده نهایتا" انها را به اشتغا لهای کاذب خدماتی سوق داده اند .  « انفصال شبکه شهرها »  در نتیجه شکل گیری ابر شهرهای بی تناسب « بافت های شهری نا هنجارو نا تمام» از جمله این  نظریات میباشند . هر چند این نظریات بارها تکرار شده اند  ،  بعنوان مثال (کاستل 1973) در « امپریالیسم، وابستگی و  فردیسم  پیرامونی » ویا طرح « ماکرو سفالی اوربان» که در دهه هفتاد توسط همین نظریه  پرداز مطرح  شده است .  ( مکروسفالی اشاره به بیماری ایست که در ان سربیمار بیش سایر اعضا رشد میکند .م)  

 

     از  حدود  170 میلیون جمعیت برزیل در سال   2000  قریب به 30 در صد شان  در 9  کلان شهر    زندگی میکردند .  دو کلانشهر از انها  جزو کلان شهر های بزرگ جهان اند  . ریو دو ژانیرو

با   10.5ملیون  وسائو پاولو با   16.7  میلیون  جمعیت  .علاوه بر ان حدود   13  شهردر برزیل  دارای جمعیتی بیش از یک میلیون نفر است . ( جدول1 )

 

 

شهرهای با بیش از یک ملیون بفر جمعیت (جدول 1) همراه با در صد متوسط رشد در دهه های 80 و90

 

       گرایشهای جدید در روند شهر نشینی .

 

      استاندارد شهر نشینی برزیل ، از ابتدای دهه 80  شاهد تغییراتی بوده است که ، توجه وتامل بیشتری را طلب مینماید  .  هرچند کلان شهر ها در صد افزایش جمعیتشان ، در مقایسه با رشد جمعیت کل  کشور، بیشتر بوده ، ولی اهنگ این افزایش در حال کند شدن است . شهر های متوسط که جمعیتشان  بین 100 تا500 هزار نفر است ، در سالهای 80 تا 90   با نرخ رشدی بیش از کلان شهرها مواجه بوده اند .         ( متوسط سالانه 4.8 درمقابل  1.3درصد ) ایا این پدیده را میتوان نوعی تغییر بنیانی در روند تمرکز جمعیت  کلان شهرها  تعبیر نمود ؟   هنوز نه  ،  چون از یکطرف  شهرهای متوسط فقط 20 درصد ازجمعیت کشور را شامل  میشوند  واز طرف دیگر  همانطور  که  جدول (.1) نشان میدهد ، بسیاری از  کلانشهرها هنوز نرخ رشد بالائی دارند .  از ان جمله : برازیلیا ،  کوریتیبا ،  گویانیا   و  شهرهای دیگری که در این جدول وارد نشده اند ، بویژه شهرهای مناطقی که جریانهای مهاجرتی بسمت انها بیشتر است – شهرهای شمالی وبخش شرقی مناطق مرکزی کشور – با رشد جمعیتی بیش از کلان شهرها مواجه اند . بهر حال  رشد سریعتر شهرهای بیش از 100 هزار نفر جمعیت وشهرهائی که در مناطق ساحلی قرار دارند، بطور کلی نیاز به توجه بیشتری  دارد .

 

     علاوه بران باید توجه داشت ، مناطق حاشیه ای کلان شهرها  با رشد بمراتب بیشتر از رشد جمعیت شهر اصلی شان روبرو هستند . پدیده ایکه موجب افزایش نسبی مناطق فقیر نشین میگردد . در 12 منطقه کلان شهری کشور ، شهر های مرکزی درسالهای 1991 تا1996متوسط رشد جمعیت شان  ( 3.1 درصد) بوده ، درحالیکه شهرهائی که حول انها قرارداشتند ،   رشد متوسط ( 14.7درصد)   را داشته اند .  در این کلانشهرها مناطق حاشیه ای که رشد بیشری را تجربه نموده اند ،  در دوره  پنج ساله فوق الذکر : بلم ( 157.9) درصد  ،  کوریتیبا ( 28.2 درصد)  ،  بلوهوریزونته  (20.9درصد)  ، سالوادر  (18.1درصد)  و سائوپائولو (16.3 درصد) منبع : ( ایپا 1999).      در برخی کلان شهرها ، رشد بالای مناطق  حاشیه ای تا حد منفی شدن رشد جمعیت شهر اصلی تداوم یافت .  مطالعاتی وجود دارند که تحولات جمعیتی فوق را در کلان شهرهای ریو دو ژانیرو  و  سائوپائولو، تائید میکنند .( سیلوا  1998)   در بلم  ، رشد جمعیت شهر مرکزی در مقابل رشد   بسیار سریع  حاشیه ان ، منفی شده  بود . 

 

     یک تغییر مهم دیگری که در این پویائی جمعیتی قابل اهمیت است ، ودر استاندارد شهرنشینی مورد بحث اثر داشته است ، کاهش رشد  جمعیت شهری ، دراثر کاهش در صد زاد ولد ، یا کاهش تعداد فرزند زنان در سالهای باروری است . کشور های معدودی  هستند که ، در یک دوره نسبتا" کوتاه باچنین افت باروری مواجه بوده اند . بین سالهای 1940 تا   2000 درصد مذکور از 44.4 در صدبه نصف ویا 22.2 در صد برای زنانی که در سنین باروری بوده اند ، کاهش یافته است .   نمودار ( 1 ) وجدول( 2 ) تحولات در صد زادولد را 1940 تا 2000 و درصد افزایش جمعیت از 1960 تا سال 2000 را نشان میدهد .

 

 

 نمودار (1) درصد زاولد

 

جدول (2)    متوسط سالانه رشد جمعیت

 

 

 

      روند شهرنشینی وتحول شاخصهای اجتماعی .

 

     یکی از شاخصهائی که در این پنجاه سال  تحول مثبتی داشته ، کاهش مرگ ومیر اطفال وافزایش متوسط طول عمر است . در سال 1940 مرگ ومیر اطفال 149 مرگ کودک زیر یکسال در هر 1000نوزاد  که کمتر از یکسال تمام داشته اند  ، بوده است . درسال 1996 این رقم  50 گزارش شده است . کاهش محسوس مرگ میر اطفال در مدت نسبتا" کوتاهی ، که در نمودار  2  میتوان مشاهده نمود، بویژه در رابطه است باتوسعه شبکه ابرسانی ، واکسیناسیون کودکان ، ارائه خدمات پزشکی وبهداشتی بیشتر به زنان طی مدت بار داری .

 

        در رابطه با  امید  به زندگی  ، میزان متوسط طول عمر در 1940 حدود  42.7 سال بوده، در حالیکه این شاخص در سال 1996   67 سال  ، گزارش شده است .   

 

     بهبود قابل اهمیت شاخصها ، متاسفانه در همه ی مناطق به یک نسبت تحقق نیافتند ، در در برخی از مناطق فقیر تر  شاخص های مورد بحث کمتر از متوسط کشور است . بعنوان مثال در سال 1940  متوسط طول عمر در کل کشور 42.7 سال  ، ولی همین شاخص در مناطق محروم تر شمال شرقی کشور 38.4 سال، گزارش شده است  .   بهر حال واقعیت این استکه ، در این زمینه ها شاهد بهبود قابل ملاحظه ای هستیم ، بصورتی که میتوان گفت : اکنون افراد جامعه میتوانند امید به زندگی طولانی تری را داشته  ، بیش از پیش نوزادان میتوانند  یکسالگی شان را  سپری کنند . 

 

    ادله زیادی، برای ارتباط دادن ، بهبود شاخصهای فوق با روند شهرنشینی درجریان ضروری  ، نمیباشد . برخی از این عوامل که در بهبود شاخصهای مورد بحث موثر بوده اند ، عبارتند :  همه گیر شدن اطلاعات ، گسترش  امکانات ابرسانی ، گسترش امور مربوط به بهداشت و  واکسیناسیون ،  دسترسی بیشتر به  انتی بیوتیکها  ، مراقبت های پزشکی هنگام زایمان ،  افزایش اموزش وتوسعه مدارس ،  بلاخره سایر امکانات وتسهیلا تی که با توسعه شهرنشینی ،  قابل تحقق ودسترسی سهل تری  هستند . اکنون  ایا میتوان با توجه به بهبود شاخصهای مذکور ، چنین نتیجه گیری کنیم ، که :  زندگی مردم برزیل بهترشده واین بهبود هم  در رابطه با  روند شهر نشینی است ؟  خیر ،  نمیتوان چنین نتیجه گیری نمود .  در بخشهای بعد ی ، کوشش خواهیم نمود  با نشان دادن شاخصهای دیگری  که   که در رابطه با تحولات اجتماعی اقتصادی وشهرسازی  میباشند ،  تناقضهای مطالب مذکور را با انچه در ابتدای این  نوشته امده ، روشن نمائیم .  

 

 

 

 

      داده های اجتماعی اقتصادی .

 

      رشد اقتصادی برزیل در مدت زمان بین 1940 تا 1980 بدون اینکه تاثیری در از میان بردن نابرابری شدید اجتماعی داشته باشد ، نسبتا" سریع بوده است . تاثیرات افت اقتصادی دهه های 80 و90در جامعه ای که نابرابری در ان شدید بود ، محرومیت های اجتماعی بیشتری  را موجب گردید .

 

    تولید نا خالص ملی در  پنجاه ، شصت سال اخر قرن بیستم  ، شاهد یک رشد اقتصادی قابل توجه ای از1940 تا 1980 بود (متوسط رشد 7درصد درسال) . بعدازسالهای80 در« دهه های ازدست رفته» --  سالهای دهه 80و 90 –   رشد اقتصادی با   افت  شدیدی مواجه شد ، به متوسط (  1.3 درصد برای سالهای 80 و2.1درصد برای سالهای دهه 90 ) رسید.

 

    اگرسال 1940را بصورت سال پایه و با شاخص 100 برای سرانه  تولید ناخالص ملی در نظر بگیریم ، این شاخص برای سال 1998 به 498 ویا حدود  پنج برابر نسبت به سال پایه رسید ، هرچند « دهه های از دست رفته» رانیز جزئی از این مدت درنظر بگیریم  . حال در مقابل این رشد اقتصادی، حقوق حداقل --  که یک شاخص مهم اقتصادی وتعیین کننده  قدرت خرید و توان مالی بخش قابل ملاحظه ای از جامعه است ودر قانون اساسی هم نسبت به مکفی بودن ان تاکید شده  -- درهمین دوره ، براساس داده های موجود از ارزش واقعی اش چهار برابر کاسته شده است . رشد اقتصادی ایکه برزیل  را  از نظر میزان تولید نا خالص ملی در مرتبه دهم جهان قرار داد ، همانطور که ملاحظه میشود  ، توسعه وبهبود شرایط انسانی  اکثریت جامعه را فراهم نیاورد .

 

   در « دهه های ازدست رفته» برزیل  متحمل  عواقب تغییرات ساختار تولیدی کشورهای سرمایه داری مرکزی ، که از ابتدای دهه هفتاد شروع شده  بود ، میگردد . برخورد ناشی از هماهنگ نمودن  امریکا ی لاتین ، با نسخه های  نئو لیبرالی ، عواقبش بسیاراسفناکتر از انچه در کشورهای سرمایه داری مرکزی بوقوع پیوست ، بود . شوک مذکوربرساختاری وارد  گردید  که از نظر تاریخی  بر پایه نابرابری شکل گرفته بود ،   ولفراستیت  هیچگاه حق همگان  نشد ،  اشتغال کامل تحقق نیافت ودر ان تامین اجتماعی فقط  شامل بخشی از جامعه  میگردید  ، یعنی شرایطی که مبنی همه ی محرومیت ها شد .

 

      در دو دهه 80 و90  ، همانطور که (جدول  3) نشان میدهد  تمرکز درامد  تشدید شد . اما این مسئله ،  یک تشدید نابرابری معمولی ،  ناشی از تغییرات ساختار تولید ودر نتیجه عقب گرد سیاست تامین اجتماعی وکاهش ان  که ،  غالبا" در کشور های سرمایه داری مرکزی باجرا در میاید ،  نیست  مسئله ی  مهم همانگونه که قبلا" گفتیم  :  تعمیق وتشدید نابرابری در جامعه ایست که بطور سنتی واز نظر تاریخی بر مبنی نابرابر شکل گر فته است . وضع بصورتی استکه  ( پاولو ارانتز) هنگامیکه سعی در توجیه  ، گسیختگی اجتماعی ، در جوامع سرمایه داری مرکزی دارد  ، انرا تحت عنوان جریان « برز یلی شدن »    ( برازیلیا نیزا سیون) شرایط  حاکم بر جامعه مطرح میکند .  (ارانتز  2000) این ویژگیها ما را بصورت مدل ونمونه نابرابری اجتماعی در جهان در اورده است .  دردهه 80 و90 در برزیل وحتی در اکثریت کشور های جهان ( باستثنای ایالات متحده در دهه 90 ) بیکاری ، افزایش بکار گیری غیر رسمی نیروی کار ، گسترش فقر در عرصه های شهری  ، شدت  یافت .  اما در وضعیت هائی که اشتغال کامل دچار کاستی شده  ،  ( فرضا" درکشورهای سرمایه دار ی مرکزی ) بیکاری افزایش مییابد ، ودر نتیجه تامین اجتماعی  دچار اختلال میگردد ؛ وضعییت بکلی متفاوت است با شرایطی که ، اصولا"  تامین اجتماعی   فقط  بخشی از جامعه را در برمیگیرد.    

 

 

 جدول (3)  در صد توزیع درامد به  %50درصد فقیر تر تا %10و %1 درصدغنی تر

 

 

 

     یکی از شاخصها ئی که در بدتر کردن شرایط زندگی شهری ، حائز اهمیت است ، افزایش خشونت ، انهم در سطحی که هرگز کلان شهرهای برزیل ،  شاهد ش نبوده اند . میزان قتل ( تعداد قتل هائی در هر یکصد هزار جمعیت  رویداده)  در سطح کل کشور  21.10  نفردرهر یکصد هزار نفر بوده ، ولی همین تعداد در کلان شهر ها  بیش ازدو برابر گزارش شده ، فرضا" در ریو دو ژ انیرو  56 ودر سائو پاولو  59 نفر  بوده است . بدین ترتیب افزایش خشونت  بصورت ویژ گی ویا حتی ذاتی کلان شهر ها در امده است .  تعداد مرگ  و میر مردان در سنین جوانی  ( بین 10 تا 38 سال) در کلان شهرهای ما به حدی است که ، بر میزان امید به زندگی مردان ساکن کلان شهرها اثر گذارده  است (بنیاد سی. ا. دی ). در  ریو دو ژانیرو  میزان امید به زندگی پس از تولد ، همواره بیشتر از مناطق محرومتر شمال بود ، ولی این میزان در اثر افزایش خشونت های منجر به مرگ در شهر ریو  به میزان سنوات امید به زندگی مناطق شمالی نزدیک شده است .  بین سالهای 1990 تا 1995 امید به زندگی در ریو دو ژانیرو  63.61 سال   ودر مناطق محرومتر شمال  کشور 61.15  بود ، اکنون  این مدت درریودوژانیرو  به  61.61 سال تقلیل یافته است .(سیمونس2000 )

 

      این میزان خشونت در تارخ برزیل بی سابقه است  . خشونت های اجتماعی ،  پیش از این  ، معمولا" ویژه مناطق روستائی بود ، که در مقایسه با  شهری های باصطلاح  متجد د ،  دهاتی وعقب مانده به حساب میامدند .  با توجه به ابعاد  خشونت کنونی، انرا واقعا" باید بصورت  یک ویژگی جدید شهری که از سالهای دهه هشتاد ببعد ،   بسیار محسوس  بوده  ، در نظرداشت .  بهمین سبب ،  دقیقا" در اغاز این دهه استکه  ، بحث در مورد این پدیده وسیعا" مطرح میباشد . انچه قابل تامل است همزمانی اغاز این پدیده  با «دهه های ازدست رفته»  وارتباط ان باشرایط بوجود امده در این دهه ها است ، زمانی که کشور در بیکاری وسیع غوطه ور شد . برای درک بهتر این وضعیت  میتوان بعنوان نمونه داده های مربوط به بیکاری در کلان شهر سائو پاولو را مورد توجه قرار داد. 

 

    بیکاری وخشونت در شهر سائو پاولو.

 

    قصد نداریم  با پیش کشیدن رابطه خشونت باپدیده ها ئی نظیر بیکاری و نابرابری اجتماعی  بحث  حاضر        را به درازا بکشانیم . مطا لب مختلف ومتنوع بسیاری در این رابطه نوشته اند ، مطالبی که همواره  سعی دارند  خشونت رابه فقر ارتبط دهند ( که ارتباط قابل قبولی است ) وبیکاری را به نابرابری اجتماعی ( که این ارتباط غیر قابل قبول است ) .  استناد ما در اینجا ، به  مطالعات و پژوهشهای زیادی استکه در مرکز مطالعات مربوط به خشونت که بخشی از موسسه  ( او.اس.پ ) است، میباشد .  انچه در این نوشته مورد توجه است ، رابطه بین خشونت وفضاهای کلانشهری غیر مجاز در حاشیه  ودر محرومیت مانده است .

 

 

 

 

 

 

 

 

  نمودار (3) سالهای امید به زندگی پس از تولد

 

 

 

 

       یک پژوهش  که درسال 99 تحت برنامه تکمیل ا طلاعات مربوط به میزان فوت درشهر ستان سائوپاولو  انجام  شد ؛ بگونه روشنی رابطه افزایش قتل ها را با گسترش نابرابری اجتماعی نشان  میداد.  داده هائی که توسط ( مارکو  دروموند) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته اند ، رابطه میان محیط زندگی  وخشونت های شهری را مورد تائید قرار میدهد .   محیط های شهری ای دارای خشونت بیشتر هستند که ،  شاخص های معینی در انها در مراتب  پائین تری قرار دارند :  پائین بودن سطح در امد واموزش ، اکثریت داشتن جمعیت سیاه پوست ( که معمولا"در برزیل کم در امد ترند. م ) ، در صد بالای بیکاری ، درصد بالای  الونگ نشین در بخش شهری مورد مطا لعه  ، شرایط نامطلوب مسکونی وشهرسازی . ( دروموند )  نموداری را ترسیم نموده  که در ان رابطه میان  تعداد ماهیانه وقوع قتل رادر چهار فضای شهری ایکه هر کدام ساکنانشان  با هم از نظر موقعیت اجتماعی  هماهنگی دارند را ، نشان میدهد . دربخشی که جمعیت شهری از سطح زندگی بالائی بر خوردارند ، تعداد قتل ها که در سال  91  در مقایسه با سایر بخشهای شهری کمتر بودند ، درسال 99 بازهم کمتر شدند . اما در عوض دربخشی که و ضعیت اجتماعی محیطی   دارای شاخص های پائین تر نسبت به بخشهای دیگر بوده ،  شمار وقوع قتلها که در سال 91 بیش از بخشهای دیگر بوده در سال 99 باز هم بیشتر شده است .    بنا بر این میتوان چنین نتیجه گرفت که افزایش خشونت در شهر سائو پاولو ، بین سالهای 91 تا 99 اگر تعداد قتل ها را ملاک قرار دهیم (نمودار  6)  خواهیم دید : منشاء  قتلها به برخی محلات مربوط میشود ونه همه انها ، یا محلاتی که در انها  فقر نابرابری بیشتر از دیگر محلات است . 

 

 

 

 

     تعداد  ماهیانه اتفاقات منجر به قتل دردروضعیت های اجتماعی محیطی (سوسیو آمبینتال) همگن .

 

 

  (مورومبی) که یک ناحیه اعیان نشین است واز این جهت یک استثنا است ، نامش در لیست محلات پرخشونت باتعداد بالای قتل مشاهده میشود   .  اما بررسی ها نشان میدهند که ، اکثر قتل هائی که در این  ناحیه شهری ا تفاق افتاده ، مربوط  به سه  بخش الونک نشینی است که در حاشیه این ناحیه قرار دارند . بنا براین ، رابطه مستقیم میان الونک نشینی وافزایش خشونت رامیتوان مشاهده نمود . در ناحیه ( جاردیم  الیزا ماریا )  5 16 نفر دراین مدت کوتاه بقتل رسیده اند . (دروموند 1999).   لذا ، این واقعیت که در سائوپاولو و همچنین سایر کلان شهرهای امریکای لاتین   بتدریج با  گسترش درون شهری  بمب های  اجتماعی محیط زیستی ( سوسیو اکولوژیکی )  مواجه ایم ، سخنی بگزاف نگفته ایم .  

   دراین شهرها هیچ قاعده مشخص تنظیم کننده مناسبات اجتماعی وهمراه با   نظم در خور ومنطقی شهرسازی محسوس نیست .

    پژ وهشی درمرکز تحقیقات مسکن دانشکده معماری وشهرسازی دانشگاه ایالتی سائو پاولو ، در مورد الونک نشینان واقع  در پنج شهر برزیلی انجام شده  ، نشان میدهد  : تعدادزیادی از افرادیکه درمنازل مسکونی  این شهرها  ، مدت زیادی بدون مشغله ای باقی میمانند  ؛ یا اینکه هنگامیکه بیکاری   شدت مییابد بر تعدادافرادی که بالجبار خانه نشین میشوند افزوده میشود ،  این بخشها با تفا وت وضعیتی که بدین سان نسبت به سایر بخشها پیدا میکنند ، منزوی میشوند .  حمل ونقل نسبتا" گران وبا کیفیت نازل هم وضعیت مذکور را تشدید مینماید .

    شرکت حمل ونقل کلانشهر  سائوپاولو ، مطالعاتی انجام داده ودر ان شرایط حاکم بر تحرک وجابجائی در شهر را بتصویر کشیده است .  این مطالعات که در سه دهه متوالی 1997،1987،1977   انجام پذیرفته است ؛ بروشنی نشان میدهد شرایط زندگی در مناطق حاشیه نشین در کلان شهرها  ، همانند شرایط زندگی تبعیدی است . چنانکه ( میلتون سانتوز1990)  هم به این واقعیت اشاره دارد .  جا بجائی در شهر بصورتی استکه  ، سواره ویا پیاده بودن افراد ارتباط مستقیم به توانائی ما لیشان دارد . افرادی که توانائی مالی بهتری دارند بیشتر سواره جابجا میشوند . کم در امد ها جابجائیشان را  اکثرا" پیاده انجام میدهند .  افرادی که در امد ماهیانه شان کمتر از 250 رئال برزیلی است ( حدود 140 دلار امریکا .م)   بیش از نیمی از جابجائی هایشان  را پیاده انجام میدهند . این بدان معنی است که گذشته از  ساکنین الونک نشین در مراکز شهری هم محله هائی که امکانات  جابجائیشان نا مطلوب است ، محله هائی هستند که عمدتا"ساکنین کم در امد تری  داشته  و معمولا"  درموقعیت دور افتاده تری قرار دارند .درمحله هائی که کیفیت محیطی وشهری  بهتر است واز تاسیسات ، تجهیزات وخدمات شهری مطلوب تری بر خوردارند ، اهالی بسیار کمتر پیاده جا بجا میشوند . ( نمودار7 ) اما در ، محله هائی که فقر وکمبود در امد در انها گسترده ، ( یا از نظرفضائی جدا مانده ترند) محلاتی که در انها  بی مشغله بودن ، فقدان فعالیت های فرهنگی ، فقدان تنظیم کننده اجتماع با محیط  و ناهنجاری های سیمای شهری ،  بیشتر  ، امکانات جابجائی  محدود ونامطلوب وحداکثر در حد محله است ، اهالی اکثرا" پیاده جا بجا میشوند .  گذشته ازهمه ی اینها  ،  بیکاری روبافزایش ، که علاوه بر عواقبش نامطلوب  دیگرش  ،  موجب فروپاشی هسته خانواده ونهایتا"ازدست رفتن نقش سرپرستی واعتبار والدین نزد فرزندان نیز  میگردد  : این مشکلات در واقع اجزای پدیده ای را تشکیل میدهند که انرا بمب – اجتماعی محیطی (سوسیو اکولوژیک) – مینامیم .  بنا بر این غیر ممکن است  ناهنجاری های محیطی فضائی ، خشونت وسایر امور شهر  را از شرایط اجتماعی اقتصادی ساکنین  تفکیک نمود  . 

 

   نمودار (7) در صد سفرها (جابجائی های روزمره) پیاده نسبت به میزان در امد متوسط خانواده درمنطقه کلان شهری سائوپاولو

 

 

 

 

 

  سیمای شهرسازی ومحیطی

     بوم شناسی  (اکولوژی) ی نابرابری .

    علی رغم ویژ گیهای مربوط به کاهش رشد جمعیت ونرخ زاد ولد ، همانطور که قبلا" مطرح شد ، پویائی شهر نشینی طی قرن بیستم بسیار بر جسته  بوده است .  یعنی در این قرن با حجم  غول اسای بنای شهرها مواجه  ایم . بخش عظیمی از این ساخت وساز شهری بدون رعایت مقررات ، قوانین جاری ودر واقع غیر قانونی ،  غیر مجازوهم چنین بدون مشارکت دولت  و امکانات وتسهیلات  کافی بنا شده اند .  حجم عظیمی از مصالح و توانمندی ها ی ساختمانی با روشها غیر اصولی ، ابتدائی وتهی از هرگونه ارزش  ودرواقع بصورت اتلاف ثروت ملی  ، بکار گرفته شده اند .

     دربرزیل اطلاعا تی که تعداد  واقعی الونک ها را بصورت مستند وقابل اطمینان ارائه نماید ،  بعلل فقدان مطالعات مربوطه ، تعریف های متفاوت  ، کم نمائی ها ،  متدولوژی ها ئی که جهت این بررسی ها بکار گرفته میشوند ،  وجود ندارد .   جهت دستیابی به داده های مطمئن تر:  میتوان مستقیما: به اطلاعات جمع اوری شده در شهرداری ها ، پایان نامه های مطالعاتی که در این مقولات انجام میشوند  ویا مراکز دانشگاهی مربوطه رجوع  نمود .

       با انتشار نتایج اولیه سر شماری ( آی .بی.جی.ای ) درسال 2000  میبینیم : بین سالهای 91 تا 2000 شمار   الونک نشین ها در برزیل  22 در صد افزایش یافته  ، تعداد کل انها  مجموعا" به 3905  هسته ی الونک نشین رسیده است . بنا برسرشماری فوق ، تعداد هسته های الونک نشین درشهرستان سائو پاولو درسال 91   585 هسته  الونک نشین داشته است  .  این تعداد مبتنی بر همین سرشماری در سال 2000 به 612 هسته افزایش یافته است . اما بنا بر بررسی های ،  د فتر مطالعات مسکن و توسعه شهری ، شهرداری سائو پاولو ، شمار هسته های الونک نشین در شهرستان سائو پاولو در سال 1980   763 هسته درسال 1987 بیش از 1592 هسته ی الونک نشین بوده است .  ( آی .بی. جی.ای) در واقع در سر شماری هایش  هسته هائی که کمتر  از 51 واحد الونک داشته اند را بحساب نمی اورده  ،  بدین علت تفاوت در  شمار فوق را موجب شده است .  طبیعی است که اینگونه تفاوت های متدولوژیکی در امر بررسی چنین مسائلی ، دستیابی به یک ارز یابی وشمارش صحیح را مشکل مینماید . 

    بنا به داده های سازمان سرشماری پیش گفته در سال 1991 در شهر  پورتو الگره (  کلان شهری واقع در منطقه نسبتا" سردسیر جنوب برزیل .م)   7.89  درصد جمعیت ، الونک نشین بوده اند . اما در مطالعات دیگری که در دفتر پژوهشی شهرداری همان شهر انجام شده ، شمار الونک نشین ها در همان سا ل  22.11 در صد کل جمعیت ان بود ه ، که ازاین درصد    91. 4   درصد به هسته ها ی الونک نشینی مربوط میشده که تعدادالونک های واقع در انها کمتر از 50 واحد بوده است .

     با مشاوره ، رجوع به منابع مختلف وبررسی داده ها ،  به این نتیجه رسیدیم که :  دربرخی ازکلان شهرهای برزیل در صد الونک نشین ها نسبت بکل جمعیت بشرح زیر بوده  است :   ریو دو ژانیرو% 20  کل جمعیت  ،  سائو پاولو% 22 ،  بلوهوریزنته  %20   گویانیا  %13.3  ، سالوادور%30  رسیفی %46 فورتالزا %31 و... همانطور که ملاحظه میشود ، هر گونه قضاوتی که در رابطه با چنین وضعیتی مطرح شود ، بر پایه هر برداشت ، نگرش وتحلیلی که ، به ااین حجم  الونک نشینی توجه نمائیم ، فقط میتوان گفت :  این وضعیت ،  واقعا" مبین وخامت اوضاع است .

     با توجه به بی دقتی در براوردها واندازه گیری ها وحتی کم نمائی ها  ، مبتنی بر امار همین  سرشماریه  که  اغلب بسیار کمتراز میزان واقعی هستند  ،  آ لونک نشینی از سال 1980تا 1991 سالانه %7  رشد داشته است .  

      با همه ی ابعاد  گسترده ایکه الونک نشینی بخود گرفته  ، هنوز زمینهای که  الونک ها در انها احداث شده اند اشغال شده وغیر قانونی محسوب میشوند .  اکنون اگر به این عرصه وسیع که غیر قانونی اشغال شده اند  ، زمین های دیگری را که درحاشیه شهر ها ، در انها بدون مجوز وغیر قانونی ساخت وساز شده ، بیافزائیم  ، به ارقامی خواهیم رسید که ،  اکثریت ساکنین ریودو ژانیرو و سائوپاولو را شامل خواهد شد . همانطور که  دیدیم ،  تعدادجمعیت الونک نشین مورد بحث ، بر اساس امار های پیش گفته ، چندان دقیق نمی باشند  ؛  این امار در شهرستان های دیگر نیز انچنان دقیق نیستند .  در واقع کم دقتی مذکوربیش ازهرچیزمبین عدم توجه  واحساس مسئولیت کافی  نسبت به این مشکل  ورها  نمودن ان به حال خود است  .  

       در بخش بعدی  اطلاعاتی در مور  تصرف های غیر قانونی زمین مطرح خواهیم  نمود ، تصرف هائی       که  به مثابه  ماشین تولید الونک وتجاوز به محیط زیست وتخریب ان عمل  میکنند . میزان ساخت وساز های غیر مجازدر اکثر شهرهای بزرگ  بحدی زیاد و رو بافزایش استکه ، بنا به  ( ارانتز 1990) و        ( شوارتز1990) که به  نقل قولی از  ، برتولد برشت ،  متوسل میشوند : « قاعده به استثنا  تبدیل  گشته واستثنا قاعده شد. »   شهر مجاز  ، شهر رسمی ، شهر مبتنی بر ضابطه ، شهر مبتنی برتولید سرمایه داری  میرود که  تدریجا" به محل اقامت اقلیت تبدیل گردد .  امروزه  بعلت  وسعت ساخت وسازهای غیر مجاز،   گوئی به همین علت – وسعت بسیار -   بنوعی ، موجودیت مناطق غیر مجاز  پذیرفته شده  و عملا" کنترل چندانی بر ان عملی نیست  .   لیکن در مقابل در شهر مجاز محدود یت  و کنترلها همچنان پا برجا  است .   نارسائی وناهنجاریهای ، این روند شهرنشینی— که در ان بخش مهمی از جامعه شهری سکونت واستقراشان غیر مجاز وخارج از قلمرو حقوقی ورسمی بازار مسکن قرار گرفته اند     بحدی است که ازهر نظررفع   کمبود ها وایجا تسهیلات وتجهیزات شهری ،برای این بخش از جامعه ،  بسیار مسئله ساز ، مشکل و عملا" غیر ممکن گشته است .   

    یکی از سیاست های  مثبت وموفق توسعه شهری  در گذشته ، توسعه وگسترش دسترسی اهالی به شبکه اب تصفیه شده وزیر ساختهائی نظیر ان بود .  همانطور که دیدیم بسط این شبکه بسیاری ازشاخص های مربوط به بهداشت وتندرستی را بهبود بخشید .  اما در   سالهای 80و90 (در دهه های ازدست رفته )  اینگونه سرمایه گذاری ها وتخصیص اعتبارات  ، دجار کاهش وعقب گرد شدند .   چنانکه  ، در سال 1998    %55 ازساکنین کشور به اب لوله کشی تصفیه شده دسترسی نداشتند . از این تعداد%  11.4 ساکن شهر ها بوده اند .  باز هم در قلمرو شهری ؛% 48.9  واحد های مسکونی فاقد شبکه فاضلاب شهری بوده اند .  بنا به داده های ارائه شده توسط دولت فدرال ، فقط%24 شبکه های فاضل اب منازل در سطح کشور توسط  27 شرکت دولتی اداره میشدند  .  وهمینطورتنها  %15 فاضل اب منازل در سطح شهرهای کشور تصفیه  میشده  ، انهم بصورتی که فقط بخش کوچکی از ان پس ازتصفیه بطور اصولی در محیط زیست مورد استفاده قرار میگرفته اند .  (دفتر ریاست جمهوری  1998)

 

 

« نا هنجاری  و  امروزی شدن .  »  همچنین در شهر ها      

    بموازات تحول بسیار مثبتی که در رابطه با کاهش مرگ ومیر کودکان ، افزایش امید به زندگی، کم شدن رشد جمعیت  وگسترش اموزش بوقوع پیوست ؛ روند شهرنشینی در برزیل ، همانطور که دیدیم  ، نما یشگر باز تولید  ناهنجاریهای  کهنه ونو در شاخص های  : خشونت ، فقر ،  تخریبهای شهری ومحیطی ، الودگیهای هوا، اب ، زمین   وغیره ، میباشد . برای در ک  این  پارادوکس  ، تحلیل  را میتوان در دو سو ادامه داد . نخست ارتباط  این توسعه شهری با ویژ گیهای تاریخی ی جامعه ای با ریشه های استعماری که ، هرگز در جهت مقابله با سلطه خارجی  ، ره نپیمود  .  ودر داخل هم ، ارتباطش را باصاحبان ووارثان قدرت و تداوم دهندگان منافع دوران استعمار، قطع نکرد .  همانگونه که   ( کایو  پرادو  ژونیور ) میگوید : مالک خصوصی به قدرت  سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی تبدیل شد .  توسعه ایده های لیبرال ، بعلت  عدم وجود استقلال عمل بین حوزه های مذکور ، راه بجائی نبرده  وغیر عملی میشدند .  حقی که سلطنت پرتقال  بر زمین در دوران استعمار داشت حقی تشریفاتی وظاهری بود .  تاخیر غیر قابل  پذیرشی را که میتوان ، در مورد ثبت مالکیت زمین در برزیل پس دوران استعمار شاهد بود ، که امکان تثبیت مالکیت بر زمین را تثبیت میکرد حتی  تا به امروز فیصله نیافته  ابهامات زیادی را خاصه در املاک بزرگ ، موجب گردیده است . 

     صنعتی شدن مبتنی بر دستمزد کم ، از جهات  بسیاری درچگونگی  خصوصیات فضا های ساخته شده ،  تعیین کننده بود . درکنار جمع بزرگی از کارگرانی که ،  خارج از حوزه  اشتغال رسمی  و  قرار دادی ، در حاشیه بازار کار به اموری ، مشغول اند .  کارگران شاغل در بخش صنعتی ،  هرگز  دستمز شان  با ارزش  باز تولیدشان ویا احتساب مخارج زندگیشان ، تناسبی نداشت .  شهر غیر قانونی ، در حاشیه وبی ضابطه ، در واقع  جزء تولید ( سوب پرودوکت) چنین وضعیت  ناهنجار وپیچیده ایست  . وضعیتی که ، در این  بازار کار واین روند صنعتی شدن ، شاهد آنیم  ، باعث شده ، حتی بخشی از کارگران  شاغل در صنایع خودرو سازی که از اغاز دهه  50 فعا لیت هایش اغاز شده ، در الونک زندگی کنند .  

   بسیاری از صاحبنظران برزیلی  به تحلیل ، ویژ گیهای توسعه معاصر، پرداخته اند .  ( سلسو فور تادو)  این ویژگیها را «   نا هنجاری  و امروزی شدن » نامیده  . ( فرانسیسکوالیویرا )  با اقتباس  از تروتسکی انرا ،  بنای  « ترکیب نابرابر » میداند . ( فلورستان فرناندس)  « مدر نیزاسیون  توام عقب ماندگی   »     ویا  « توسعه مدرنِ عقب ماندگی » عنوان نموده ،   ( ژوزه دِ  سو زا مارتینز)    نظریه  «قدرتِ  عقب ماندگی» را مطرح مینماید .  (  واندرلِی  گیلرمه )  انرا  نوعی ساختمان اجتماعی ی  توام با در هم ریختگی  نهادی ، میداند .  بلاخره  تحلیل های متنوع  دیگری که اغلب  ، بقا وتداوم الیگارشی ، ازطریق پیوند های سیاسی در طول تاریخ معاصر ، را عامل شکل گیری چنین ساختار نا هنجاری میدانند  : استقلال 1822 ، جمهوری   1889 انقلاب  1930 ، کودتای نظامیان 1964 ، گشایش دموکراتیک 1986 .  در عوض حقوق فردی ، روابط مبتنی  بر مرده ریگ باقی مانده از دوران  سلطه اربابان همچنان به بقای خود ، حتی در کلان شهرهای ثروتمند تر نیز ، ادامه میدهند . این روابط ، در روستا ، کارگران سفید پوست فقیر را طی دوران برده داری  اغلب بصورت رعیت ، عامل وپیشکار اربابان در اورد ه بود ند . برخی از این پیشکاران ویا عوامل که  بصورت  روسای بخشها ویا مناطق در خدمت اربابان بودند ، هنوز هم رابطه گذشته خود رابا  خانوادهای مخدومان  خود حفظ نموده اند .   امروزه  حتی ، در میان سیا ستمداران  دهه  نود هم  میتوان نفوذ برخی از این خادمان ، که خاصه در مناطق روستا ئی فقیر کشور متنفذ اند ، را در حفظ ودوام مناسبات گذشته  مشاهده نمود . یعنی علیرقم  مبارزات وسیع وتصویب قوانین متعدد اصلاحات ارضی هنوز هم این روابط در روستا های فقیر وعقب مانده پا بر جاست .

در چنین وضعیتی که در ان ، حق ، همگانی نیست  .  حقوق شهر وندی جزئی ومحدود است  . طبیعی است که ، قوانین مصوبی که اغلب  ، حقوق شهر وندان را حتی  بصورت بسیار پیش رفته ای هم ، تعیین نموده اند ، برای اکثریت مردم طنین بیگانه ای داشته باشد .  درواقع ، بین قانون ونحوه باجرا در اوردن ان ، گوئی پرتگاهی وجود دارد که  گذر سالم و بدون سقوط در ان  را روابط حاکم در جامعه تعیین مینماید .  انچه در برزیل خاصه در اذهان مردم وسیعا" شناخته شده است ، این استکه :  قانون توسط کی ؟ ، وبرای کی ؟  اعمال خواهد شد .   این باصطلاح « انعطاف» که نزد مردم کوچه بازار به  « کار راه اندازی برزیلی » معروف است ، کمک به بکار گیری  قانونگذاری  پوزیتیویستی ای ،  به روال مدلهای خارجی ، در جامعه ای مینماید که :  اعمال قدرت  بستگی به چگونگی اوضاع داشته باشد . یعنی انچه ، علی القاعده  قانونی  است  ،در شرایط خاصی ممکن است به عکس ، باشد .

تضاد موجود در کار برد قانون  ، وضعیت  بسیار پیچیده ای را در شهر بوجود میاورد . مسئله فقط  به  عدم رعایت قانون توسط برخی از مردم که امکان دسترسی به بازار مجاز را ندارند ، محدود نمیگردد   .  بنا بر این ، از انجا  که  قوانین وهنجارهای  ( شهرسازی) منطبق و پیوسته به بازا ر املاک ومستقلات مجاز است ، سرمایه فقط در ملکی قابل بکار گیری است که اسنادش قانونی ومجاز باشد .  بنابر این همواره  جمع زیادی از ساکنین  که فاقد مدارک واسناد مجاز هستند از امکان استفاده از تسهیلات واعتبارات مالی محروم میمانند  . (از ان جمله اعتبارات  صندوق اقتصادی فدرال در میانه های دهه 90) اکثریت  واجدین شرایط بعلت فقدان مدارک مجاز  ازان جمله ، اسناد مالکیت ، نداشتن پروانه برای ساخت وساز مجاز وغیرو ،   امکان استفاده از اعتبارات مذکور  را نیافتند . 

      شهر مجاز وقانونی ، ازسوی دیگر بخش اعظم اعتبارات عمومی را ، که در واقع متعلق به همه است،   منحصرا" بخود اختصاص  داده ، بدین ترتیب قادر میگردد سیمای خود را ، شبیه همتایان جهان اولیش   ، بیاراید .

      تحلیلی که در مورد بانک منحله مسکن (1964-1983 ) انجام دادیم ، نشان داد که ، بخش قابل توجه ای  ازامکانات عمومی ( ویا اینکه بهتر است بگوئیم امکانات نیمه عمومی )  نصیب شرکتهائی گردید  که  ، کارهای ساختمانی سنگین  ( تاسیسات ، ابرسانی ، شهرسازی )  ، شرکتهای انبوه ساز ( سازندگان مجموعه های مسکونی ) را باجرا در اورده اند . در مقابل  متاقضیان وسازندگان خصوصی به استفاده از امکانات محدود صندوق پس انداز بانک  اس. بی.پی.اِ ( که متکی به پس انداز خصوصی است) اکتفا ، نمودند . چنانکه ملاحظه میگردد ،  با توجه به منافعی که نمونه ای از ان مطرح  گردید ، در واقع   امکانات   نه همواره مبتنی بر ضوابط بلکه روابط ، توزیع میشود  .  (ماریکادو1987)

 

       روشن استکه  نمیتوان ، ساخت واحدهای مسکونی بسیاری که توسط  اس.اف .اچ  (سرویس فدرال مسکن ) باجرا در امد ، وبا ساختن این واحددها ( 2.4 میلیون بین سالهای 1964 تا 1986)  عده زیادی دارای سر پناه شدند را ،  کتمان نمود . اما این سیاست میتوانست بسیار کار امد تر ومتفاوت با انچه باجرا در امد ، انجام شود  . سیاستی که میتوانست جهت گیری اش ، در راستای  سیاست های توسعه شهری منطقی وواقع گرا تر ، ترویج کار برد تکنولوزی بهتر وبلاخره مطابقت دادن برنامه وسیاست گزاری های ان بامنافع اکثریت نیازمند  جامعه ،  باشد.  

  دومین سمت گیری ایکه تحلیل را میباید در ان جهت هدایت نمود : تمرکز روی شناخت ژرفترجوانب مختلف ،  طبیعت بازا ر، املاک ومستقلات  خصوصی ی مجازو یا قانونی است ، که  بیش از نیمی از جمعیت را  خارج از قلمرو  خود  قرار داده ،  خواهد بود  . فرضا"،  در شهرهای  تفرجگاهی ساحلی که در انها مردم بومی وکارگران محلی ،  درمقابله با املاک مربوط به ویلاها ومجموعه های  تفریحی ساحلی ، در صدد دستیابی به سرپناهی برای خود هستند .    جمعیت   نیاز مند مسکنی که تعدادشان قریب به  %80 درصد جمعیت این مناطق است  . بعنوان یک نمونه  وضعیت  شهرستان  سان سباستین (شهرساحلی بخش شمالی ایا لت سائو پاولو ویکی از مراکز توریستی این ایا لت .م ) را میتوان مورد توجه قرار داد .

 

     سیاست های تشویقی  دولتی هم نتوانستند ، پاسخگوی این نیاز وسیع باشنند . در نتیجه ، در شرایط فقدان ا لترناتیو مسکونی مجاز ، مردم نیاز مند با اتکا به امکانات محدود خود ،  هر ا نچه میتوانند  بدون هیچ برنامه وهدایتی انجام میدهند . عواقب زیانبار چنین ساخت وسازی اغلب توسط مقامات مسئول نادیده گرفته میشود . هم اکنون ابعاد ومیزان  این ساخت وساز ها  بحد مسئله سازی رسیده است . وضع بصورتی استکه اکثر دولت های محلی ، شهر داریها  بعلت وسعت غیر قابل کنترل ساخت وسازها ، انهارا بدون هیچگونه کنترلی ، بحال خود رها نموده وممانعت چندانی بعمل نمیاورند . همین امر موجب تشدید بسیاری از ناهنجاری ها گردیده است . که الود گیهای مختلف درمحیط زیست ، شیوع بیماری های گونگون وتشدید نا امنی وخشونت  برخی از انند.

 

    علی رقم اینکه روند شهر نشینی ی مردم برزیل در قرن بیستم ، بعضی از خصلت های موروثی  پیش از تاسیس جمهوری را  ، که در واقع حاصل  مقاومت هائی بود ، که درقرن نوزدهم  درمقابل لغو برده داری وجود داشت ،  حفظ نمود . مهذا  ، لغو برده داری  موجب ظهور کارگران ازاد گردید .  بهمین سبب شهر برزیلی ، تا اندازه زیادی حاصل باز تولید  نیروی کار همین کارگران است . هرچند این باز تولید نیروی کار همواره بر اساس شیوه های رسمی (فرمال) نبوده ، وسهم کارگران بسته به اقتضا وحد اکثر در حد تامین حداقل معیشتشان   بوده است . این ویژگی واینگونه بهره کشی از نیروی کار،  در همه ی زمینه های مربوط به بوجود امدن شهرها ، نقش بسیار تعیین کننده ای داشته است .  روابط موروثی (پاترومونیال )   برجای مانده  از دوران استعمار ، مانع  از توسعه وتقویت قا نونمندی مبتنی بر اراده جمعی  شده است . بقای مرده ریگ های بر جای مانده ازمناسبات گذشته ،  رابطه بجای ضابطه ، کار راه اندازی های مبتنی بر روابط ، بقدری در تصمیم گیری ها موثرند که  ، میتوان گفت : هم اکنون ،  یعنی در پایان قرن بیستم در سال  2000 ،  فرضا" در شورای ایالتی  تصمیم گیری ها در بسیاری موارد  متاثر از روابط مذکور هستند  ، تا هرگونه مشی ویا برنامه منطقی وهمه جانبه ای .

 

 

 

 

یادداشت ها.

 

1 – ( پلینیو دِ ارودا سامپایو ژونیور ) در پایان نامه دکترایش ، مشکلات بنای ملت  (کنستروکسیون دا ناسیون ) برزیل را بر اساس نظریات  سه  صاحب نظر برزیلی (  کایو پرادو ژ ونیور،  سلسو فورتادو  و فلورستان فرناندس )  که اعمال نفوذ  مراکز هژمونیک را نقد ورد میکنند ، تحلیل مینماید  (سامپایو ژ ونیور 1999) 

 

2 –  (ماوتنر   و  ماریکاتو  ) در بررسی مسایل الونک نشینهای  محله (پامپلونا-  زیر چاپ  ) در باره کار برد وسایل مورد نیاز  ،شرایط سکونت در الونک ها ،  کپر ها  و  کورتیس ها (  کلبه هائی  که با پوست درخت های جنگلی ساخته میشود . م) وهمچنین مسئله تفکیک های غیر مجاز در سائو پاولو.

 

3 – تحقیقی در رابطه با بررسی پارامترهائی برای شهرسازی ی مناطق الونک نشین، با تامین اعتبار( سی. ای .اف)   وبه سرپرستی  ( ماریکا تو ) و اجرای  ( ماورا ماشادو ) و ( ملو بوئنو )  در 1999

 

4 – نکات دیگری جمع اوری شده توسط ماریکاتو  از 1999 تا سال 2000 .

 

 

 

REFERÊNCIAS BIBLIOGRÁFICAS

ARANTES, P.E. Sentimentos da dialética. São Paulo, Paz e Terra, 1992.         [ Links ]

__________ . "A desordem do progresso". Revista Tiers Monde, 2000, no prelo.

ARANTES, O.; MARICATO, E. e Vainer, C. A cidade do pensamento único: desmanchando consensos. Petrópolis, Vozes, 2000.         [ Links ]

ARRIGHI, G. A ilusão do desenvolvimento. Petrópolis, Vozes, 1997.         Links ]

BORJA, J. e CASTELLS, M. Local y global. Madri, United Nations for Human Settlements/Taurus/Pensamiento, 1997.         Links ]

BUENO, L.M. de M. Projeto e favela: metodologia para projetos de urbanização. Tese de Doutorado. São Paulo, FAUUSP, 2000.         [ Links ]

CASTELLS, M. Imperialismo y urbanizacion en America Latina. Barcelona, Gustavo Gili, 1973.         [ Links ]

CASTRO, M.C.P. de A explosão do cooperativismo habitacional em São Paulo, nos anos 90. Tese de Doutorado. São Paulo, FAUUSP, 1999.         [ Links ]

CASTRO, M.C.P. de e SILVA, H.M.B. A legislação, o mercado e o acesso à habitação em São Paulo. São Paulo, LABHAB/FAUUSP, 1997.         [ Links ]

DEBORD, G. La société du spetacle. Paris, Gallimard, 1992.         [ Links ]

DRUMOND Jr., M. "Homicídios e desigualdades sociais na cidade de São Paulo: uma visão epidemiológica". IV Congresso Paulista de Saúde Pública, Águas de Lindóia, 1999.         [ Links ]

FERNANDES, F. Capitalismo dependente e classes sociais na América Latina. Rio de Janeiro, Zahar, 1975.         [ Links ]

FURTADO, C. Formação econômica do Brasil. Rio de Janeiro, Paz e Terra, 1959.         [ Links ]

HARVEY, D. A condição pós-moderna. São Paulo, Loyola, 1992.         [ Links ]

LABHAB (Laboratório de Habitação e Assentamentos Humanos da FAUUSP). Parâmetros para urbanização de favelas. Rio de Janeiro, FINEP/CEF, 2000 (relatório de pesquisa).         Links ]

MARCUSE, P. "The enclave, the citadel and the ghetto: what has changed in the post fordist U.S. city". Urban Affairs Review, Sage publications, v.33, n.2, nov. 1977.         [ Links ]

MARICATO, E. A política habitacional do regime militar. Petrópolis, Vozes, 1987.         [ Links ]

__________ . Habitação e as políticas fundiária, urbana e ambiental. Brasília, PNUD e Ministério das Relações Exteriores, 1995.         [ Links ]

__________ . Metrópole na periferia do capitalismo. São Paulo, Hucitec, 1996.         [ Links ]

__________ . "Metrópole de São Paulo, entre o arcaico e a pós-modernidade". In: SOUZA, M.A. de et alii. Metrópole e globalização. São Paulo, Cedesp, 1999.         [ Links ]

MARICATO, E.; ARANTES, O. e VAINER, C. A cidade do pensamento único. Petrópolis, Vozes, 2000.         [ Links ]

MARTINS, J. de S. O poder do atraso: ensaios de sociologia da história lenta. São Paulo, Hucitec, 1994.         [ Links ]

MORAES, A. de O. e ANTON, F.J. Mapa da irregularidade fundiária de Porto Alegre. Porto Alegre, Prefeitura do Município de Porto Alegre/DEMHAB, 2000.         [ Links ]

MOREIRA, T.A. e COSTA NETO, J. de B. Preços de desapropriações de terras: limites às políticas públicas nas áreas de habitação, meio ambiente e vias públicas em São Paulo. São Paulo, LABHAB-FAUUSP e Lincoln Institute of Land Policies, 2000.         [ Links ]

OLIVEIRA, F. de. "A economia brasileira: crítica à razão dualista". Cadernos CEBRAP, n.2. São Paulo, 1972.         [ Links ]

PAMPLONA, T.; MAUTNNER, Y. e MARICATO, E. A apoteose dos contrastes. São Paulo, Fupam, no prelo.

PRADO Jr., C. História econômica do Brasil. São Paulo, Brasiliense (1945), 1990.         [ Links ]

PRESIDÊNCIA DA REPÚBLICA. Diagnóstico dos serviços de água e esgotos. Brasília, Secretaria Especial de Desenvolvimento Urbano, 1998.         [ Links ]

RIBEIRO, L.C. de Q. Dos cortiços aos condomínios fechados. Rio de Janeiro, Civilização Brasileira, 1997.         [ Links ]

SAMPAIO Jr., P. de A. Entre a nação e a barbárie: os dilemas do capitalismo dependente. Petrópolis, Vozes, 1999.         [ Links ]

SANTOS, M. Metrópole corporativa fragmentada. São Paulo, Nobel, 1990.         [ Links ]

__________ . A urbanização brasileira. São Paulo, Hucitec, 1993.         [ Links ]

SANTOS, W.G. dos. Razões da desordem. Rio de Janeiro, Rocco, 1993.         [ Links ]

SCHWARZ, R. "As idéias fora do lugar". Estudos Cebrap, n.3. São Paulo, Cebrap, 1973.         [ Links ]

__________ . Um mestre na periferia do capitalismo. Machado de Assis. São Paulo, Duas Cidades, 1990.         [ Links ]

SILVA, H.M.B. Terra e moradia: que papel para o município? Tese de Doutorado. São Paulo, FAUUSP, 1998.         [ Links ]

SIMÕES, A de G. A mortalidade no Rio de Janeiro e seus efeitos na redução da sobrevivência masculina. Dissertação de Mestrado. Rio de Janeiro, Universidade Federal Fluminense, 2000.         [ Links ]

SNAI. "Habitação e desenvolvimento urbano". Em Destaque. São Paulo, Secretaria Nacional de Assuntos Institucionais do PT, n.6, ago. 1996.         [ Links ]

SOUZA, A.M.G. de. Invasões e intervenções públicas: uma política de atribuição espacial em Salvador. Rio de Janeiro, IPPUR/UFRJ, 1990.         [ Links ]