شهرنشینی وشهرسازی در ایران : بخش اول

 

 

           سخنی چند باسرورانی که مطالب این سایت را ملاحظه مینمایند .

 

           با توجه به اینکه امروزه مشکلات ومعضلات شهری خاصه در تهران واقعا" از جهات مختلف عرصه را بر شهروندان تنگ نموده ، بگونه ایکه در برخی موارد نظیرابتیاع مسکن ، حتی ادامه زندگی در شهر برای  اقشار کم در امد  ، غیرممکن  شده است .   در نوشته های اخیردر این سایت کوشش نمودبم ،  روی  طرح  مباحث مربوط به مشکلات ء تهران وسایر شهرهای بزرگ ،  بیشتر تمرکز نمائیم  .  علاوه بر ان چون هم اکنون  طرح جامع جدید تهرا ن با بررسی مجدد مواجه است  ؛  تمرکز وتوجه بیشتر به این مسئله را بسیار با اهمیت میدانیم  .   لذا از کلیه سرورانی که مطا لب مطرح شده در این سایت را مورد ملاحظه قرار میدهند ،  تقاضا داریم  لطف نموده  با انتقا د وراهنمائی های خود ، کاستی ها ولغزش های نظری مارا گوشزد نمایند ،  تا  قادر شویم  در حد امکان ، سطح نظری مطا لب ارائه شده را ارتقاء بخشیم  . همینطوردر صورتی که سروران محترم  مطا لب ویا مقاله ونظریات دیگری ،  در زمینه ها مطرح شده دارند ، البته در صورت تمایل ،  انرا به نشانی  ایمیل این سایت ارسال نمایند  تا با  طرح انها  زمینه بیشتری  برای بحث  و شناسائی ناشناخته ها ، فراهم گردد.

 

با تشکر   سایت   شهرسازی وتوسعه .

 

               مقدمه .

       در رابطه با  شهرنشینی معاصر جامعه ایران ، در بخش های قبلی در حد امکان وبضاعت  نظری مطالبی  بیان گردید . نوشته حاضر کوششی است در جهت  شناسائی ء ، روند شهرنشینی مورد بحث درقابل با انچه بعنوان شهرسازی ، برنامه ریزی شهری ، هدایت توسعه شهری  و یا  هر عنوانی که جهت هدایت توسعه وگسترش شهر ها یمان ، مطرح میکنیم   . رویکردی ا ست به اینکه در مقابل شهرنشینی معاصر ومشکلات ومعضلات وهمینطور فرصت ها ی ناشی ازان ، جه کرده ایم  ؟  از این ببعد چه خواهیم کرد ؟    انچه کرده ایم تا کنون چه نتایجی ببار اوره   ؟  وانچه قرار است انجام  دهیم ، ایا واقعا" ره به کعبه است ؟   بنابر این ،  بنا نداریم در اغاز بحث نسبت به انچه هم اکنون تحت عناوین فوق - فرضا" طرحهای جامع شهری - در جامعه رایج است ، موضعی انتقادی داشته باشیم .

     دربخشهای قبلی همانطور که گفته شد ،  به شهرنشینی معاصر توجه  داشتیم  . بدین ترتیب که این شهرنشینی را  ، همچنان که یاران «گروه تحقیق ومطالعات شهری ومنطقه ای»  در « شهرنشینی در ایران»    بحق وبجا ،  شهرنشینی  مرحله  گذار  نامیده اند ، مربوط به این دوره  گذارمیدانیم .    گذار ویا مرحلهء  از میان برداشتن داشتن توسعه نیافتگی ها ، مرحله ای است که  با ویژ گیهای ساختاری ،  متنوع  وبسیار تعیین کننده ای ، در شکل گیری روندهای در جریان مواجه ایم  .  ویژگیهاهی که که عدم توجه به انها  ، مارا نهایتا" به کاربرد راهکارهای کلیشه ای ، متعارف  و در نتیجه بن بست وناکارامدیء  طرح ها سوق خواهد داد . 

     شهرنشینی معاصر را در ابعاد  اقتصادی  ، اجتماعی - جمعیتی  ،  سیاسی -  نهادی ( اداری)  و فیزیکی- فضائی  هرچند بسیار مختصر ، مورد توجه قراردادیم  . در بحث های پیشین شاهد بودیم  که ،  در همهء  ابعاد فوق عقب ماندگی ، نابرابری وبی عدالتی وجود دارد . عقب ماندگی هائی که مشخصا"  :  در بعد اقتصادی  وجود فوق ذخیره وسیع نیروی کار ؛  در نتیجه خردی فعالیت ها  ،  بازدهی کم ،  عدم رغبت به کاربرد تکنولوژی و محدودیت های دیگری بوده اند ؛  که موجب توسعه نیافتن روابط میان  ودرون بخشی بخشهای اقتصادی شده اند  .  در بعد اجتماعی :  بهمین صورت ،  شاهد  کاستی های بسیاری در نیل   شهروندان به حقوق پایه شان ، همچون : حداقل در امدی که برای ادامه زندگی ضروری است ،  اشتغال ،  مسکن ، بهداشت وتندرستی وبلاخره اموزش لازم در سطوح مختلف ، برای همهء شهروندان ، میباشیم  . ودر بعد سیاسی  : عدم امکان مشارکت همه جانبه مردم در امر تصمیم گیری  و سیاست گزاری ها  ،  وبلاخره  یکه تاز بودن دستگاه اجرائی در همهء امور ؛  انهم  بدون اینکه در عمل جوابگوی  قصور وناکارامدی مداوم وبی پایان خود باشد .  وبلاخره عقب ماندگیهای مربوط به ساختارها وزیر ساخت های فیزیکی که در همه جا قابل مشاهده است .

    بنابراین ، گذراز این مرحله  ، یعنی از میان برداشتن این موانع  و کمبود ها  ، یعنی از میان رفتن« فوق» ذخیره نیروی ی کار که بصورت اشتغال کاذب  وبیکاری پنهان سدی در راه توسعه ،  رفاه و عدالت اجتماعی اند .  یعنی دستیابی شهروندان بحقوق اجتماعی وسیا سیشان . یعنی مشارکت وسیع مردم در امر تصمیم گیری های سیاسی بدون اما واگرها وسایر بهانه تراشی هائیکه بعلت بقای عقب ماندگیها هنوز امکان مطرح شدن ، دارند  .  بلاخره سرعت بخشیدن به سازندگیها در همه ء ابعاد ، بدون  ، فرافکنی و حواله دادن مشکلات به علل واهی  مانند :  مهاجرت ،  افزایش جمعیت  ویا بهانه های بی پایهء نظیر انها  .

 

       عوامل تعیین کنندهء  گرایش های استقرارفضائی شهرنشینی معاصرایران  :

  

       بخش شهری جامعه ایران  که  ، هم اکنون بیش ازدو سوم جمعیت کشور رادر بر میگیرد ؛  درواقع  سیستم شهرهای کشوررا تشکیل میدهد .  سیستمی که اجزای تشکیل دهنده ویا جزء سیستم های ان شهرها ویا استقرار های شهری کشورند . از طرف دیگر استقرار ویا نقاط شهری کشور وا رتباطات فیزیکی میان ودرون  انها  ، ساختار فیزیکی- فضائی را تشکیل میدهند ،  که انرا در بحث های قبلی تحت عنوان  « شبکه شهرهای کشور »  مطرح نمودیم  .  شبکه ایکه  ، زنده یاد دکتر مزینی در اثارش انرا  « کهکشان شهرها» هم نامیده است .  هنگامیکه  مسئله  تحولات فضائی- فیزیکیء  استقرارهای شهری  کشور را جهت شناسائی  عوامل موثر این دگرگونی ها مورد بررسی وکنکاش قرار میدهیم  ؛ در واقع در پی شناسائی عوامل بوجود اورنده ، روند مداوم وهمزمانء  فروپاشی ساختاری ،  ساختار گیری مجدد  ،  وبلاخره بسط وتثبیت        ساختاری ، هستیم.

    اولین نتیجه گیری ای که از این بررسی حاصل میشود ، این استکه :  این شبکه ، چه قبل وچه حال ، شبکه ایست که  با عقب ماندگی وکاستی های بسیار مواجه  بوده است .  همانطور که در بحث ، رابطه شهرو روستا ،   (همین سایت) مطرح شد ، سابق برا ین هم  شبکه  شهرهای کشورامکانات چندانی برای بوجود اوردن ارتباطات متقابل توسعه یافته تری را ،  نداشته  است !   اصولا "در گذشته ، ارتباط میان استقرارهای شهری وروستائی ما مبتنی بر ارتباط ومبادله منظم اقتصادی ء روبه رشد مداومی ، نبوده است .  

       به هرحال ، با شبکه شهرهائی مواجه ایم  که  : سابقا" ارتباط  اجزایش  بایکدیگر محدود بوده  واین اواخر ویا دردهه های اخیر ، بتدریج  تغییر وتحولاتی دران بوقوع پیوسته است .  تغییراتی که دقیقا " تبلور وضعیت اقتصادی اجتماعی این دوره میباشند . درمقابل سیستم شهرها ی کشوروجزء سیستم های ان نیز 

 ارتباط درون سیستمی شان  - ارتباط میان جزء سیستمها (شهرها ) وارتباط درون اجزای سیستم ها (درون شهرها ) - ارتباطی روبه توسعه مداوم نبوده  ؛  با ناهمگونی ،  ناهنجاری وکا ستی های بسیاری  همراه است .  البته ممکن است بگوئیم  : این ناهنجاری ها مربوط به دوره معا صر است .  بلی ؛   ولی ضعف وکندی روند توسعه ( بعلت وجود حکومت استبدادی  وابسته به قدرت های خارجی ومدافع منافع اقلیت مرفه )   باعث شد  ،  ناهنجاری های مذکور دراثر بقای عقب ماندگی ها ، بنوعی نهادی گردند .  در واقع به شکلی موجب تثبیت عقب ماندگی ها شوند !

     همچنانکه  ، جامعه شهری کشور را میتوان  در قا لب یک سیستم شهرها مطرح نمود  ؛ همین جامعه  بصورت یک سیستم اقتصادی ،  یک سیستم  اجتماعی  وبلاخره یک  سیستم  سیاسی- نهادی (اداری ) هم قابل تعریف  است.

     هنگامیکه تداوم عقب ماندگیء روابط متقابل میان اجزا واعضای سیستم شهرها را  بررسی میکنیم  ، در مییابیم ،  این عقب ماندگی ها حاصل توسعه نیافتن ودر واقع  فقدان ارتباط  توسعه یافته « موثر» و «منظم»  بین ودرون  بخشهای سه گانه اقتصادی از یکطرف  و از طرف دیگر ، ضعف ارتباطهای درون وبین  المنطقه ای ، یعنی  بین استقراهای فضائی بخشهای فوق در قلمرو ملی ، میباشد  . بگونه ای که با اطمینان میتوان  گفت : بخشهای  اقتصاد شهری ما ( صنعت وخدمات )  وحتی تا حدی بخش کشاورزی هم ( البته فعالیت های کشاورزی که امروزه برای عرضه منظم محصول به بازار فعالیت میکنند ) بعلت عقب ماندگی ،  بویژه خردی فعا لیت ها  ،  نیاز به بهره گیری از صرفه های ناشی از تجمع جمعیتی  وسایر کاستی های ساختاری که در بخشهای پیشین مطرح شدند  ؛  هنوز  قادر به استقرار  توزیح شده در قلمرو ملی نیستند  !      ( ویژگی بسیار با اهمیتی که متاسفانه درهیچکدام ازسیاست گزاری ها  ، حتی در برنامه ریزی ها ی  توسعه  کشور هم  توجه  چندانی به ان نشده است .  عدم توجه ای که تا کنون اکثر برنامه ریزی ها را با مشکلات فراوانی مواجه نموده  . )

     بااین وصف ، سیستم شهرهای ما  بگونه ایست که  ، بعلت محدویت وکاستی های  مطرح شده ،  در حال  انتقال مداوم جمعیت وامکانات به مراکز   ( شهرهای بزرگ) ویامرکز اصلی  سیستم شهرهای کشور ، یعنی  کلان شهر تهران  است .  البته جمعیتی که به سبب عقب ماندگی ودر واقع نابرابری   وتهیدستی ، بناچار و درشرایط   « اضطرار » به شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند.

     بنا براین ،  با وجود  چنین وضعیتی است که ، میگوئیم  :  روند روبه تمرکز شهرنشینی وجابجائی جمعیت در شرایط کنونی ، دارای ویژگیهای « ساختاری» استکه ،  در واقع « ذاتی» این وضعیت اند .  نه  اینکه تمرکز دراین روند را به علل ظاهری ایکه ، اغلب  تکیه کلام بسیاری شده  ، همچون افزایش  و جابجائی جمعیت ومانند ان  ، حواله دهیم .

 

      در اینجا قبل از ادامه بحث وطرح  چگونگی شهرسازی  وسیاست گزاری های رایج در کشور ،  میباید  باردیگر به این مهم اشاره نمود که  : درشرایط حاضر ، کشور دچارکمبود شدید ادبیات نظری وپژوهشهای   میدانی  در این زمینه هاست .  پژوهش ومطالعاتی  که جوانب مختلف روندهای موجود را  از جهات کمی وکیفی  مورد  مطالعه قرار داده ،  تا بتوان  با توسعه وگسترش این پژوهش ها و تئوریزه  نمودن  انها ،   محتوای نظریات والگوهای اقتباسی را یا  با واقعیات روند های در جریان همخوان نموده ویا انها را کنار گذاشت  .  البته ، غرض از این هم خوانی ، بنظر ما فقط  « منحصر » به  مطابقت با فرهنگ وسابقه تاریخی ما  نباید باشد  ،  انچه  امروزه مطرح نمودن ان ، بصورت پیش کشیدن سوابق تاریخیء  گذشته های دوردر این عرصه ها ، بگونه ای مد شده !  بلکه هدف مطابقت راهبردها  وخط مشی ها ی انتخابی با وضع موجود است .  ویا اینکه نیت در عمل الزام سیاست گزاری ها به رعایت ،  همه جانبه ودر نظر داشتن تعیین کنند گیء عوامل مشروط کننده  روندهای موجود ،  میباشد .

    واقعیت این استکه در این زمینه ها تا کنون ،   ارگانهای ذیربط نظیر وزارت مسکن وشهرساز ی ، شهرداری ها ویا  دانشگاههای کشور ،  کار تحقیقاتی چندانی انجام نداده اند . احتمالا" چون امکان ان فراهم  نبوده است    که انهم  ، چه قبل وچه بعد از انقلاب  میتواند دلایل خاص خود را ، داشته باشد . به هر حال  تنها سند های اطلاعاتی وبرداشت های میدانی قابل دسترسی ،  اطلاعات واماری استکه مرکز امار ایران ارائه  مینماید . واز پژ وهشهای وسیع ونظریه پردازی هائی که بدان نیاز داریم هنوز خبری نیست .!

     انچه مطرح شد ، با پوزش مجدد از تکرار ها چکیده برداشت هائی بود که  ، تا کنون بطور خلاصه  در باره شهرنشینی ، سیستم وشبکه شهرهای کشور  ، در این سایت مطرح شده است .   

 

      شهر سازی و مشروط کنند های وضع موجود :

 

      شهرسازی ، برنامه ریزی شهری ، سیاست گزاری های مربوط به توسعه شهری وسایرعناوین رایج  در  جامعه ، درشرایطی مطرح میباشند ، که بخش شهری ما با تحرک وجابجائی جمعیتی مواجه است .  گرایش این جابجائی ، تمرکزدرمرا کز بزرگ شهری ، خاصه منطقه کلان شهری تهران ، است . بنا براین ، در این مرحله گذار ، شهرنشینی هنوز با ابعاد وسیعی  ادامه دارد ، یعنی   شهرها به وضع « تثبیت شده ای» نرسیده اند . یا اینکه گرایش به تمرکزحداقل تعدیل هم نشده است .  شبکه و  سیستم شهرهاهم با کاستی هائی که ذکر شد مواجه اند ؛  کاستی هائی که « علت »  شکل گیری مشکلات  نیستند بلکه خود  معلول عقب ماندگیهای وضع موجودند .

      انچه ضروری است دررابطه با پدیده تمرکز جمعیت وامکانات باردیگرمطرح شود ، این مهم استکه : برداشت ما این نیست که ، پس از دوران گذار، تمرکز جمعیت وامکانات در مراکز شهری بزرگ به پایان میرسد . واستقرارهای شهری کاملا" تثبیت میشوند .  بلکه معتقدیم در صورت تحقق توسعه انهم مبتنی بر تبینی که قبلا از توسعه مطرح گردید ؛  گرایش به  تمرکزی که فعلا " با ان مواجه ایم ؛  تمرکزی که ذاتی توسعه نیافتگی است ، تمرکزی که ناشی از وضعیت های اضطراری وکاستی های مربوط  به ان است از میان رفته  ویا حداقل تعدیل  خواهد گشت .   اما روندهای تمرکز دهنده بعلل دیگری که دراینده جامعه با ان روبرو خواهد شد  ، همواره  پس از گذر ازاین مرحله هم  ،  مطرح خواهند بود . این روند های تمرکز دهنده هم اکنون در کشورهای پیشرفته سرمایه داری در حال شکل گیری است . تمرکزی که  میتوان انرا از یک سو ناشی ازپیچیده ترشدن روز افزون ، روابط درون ومیان سیستم وجزء سیستم های اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی این جوامع وازسوی دیگر انچه درغرب تحت عنوان فریبنده عقلائی نمودن  پروسه تولید    مطرح میشود ، دانست  .  که انهم درواقع چیزی نیست مگر اعمال موثر تر  فرد یسم    و بهره کشی بیشتر از نیروی کار ، که درشرایط کنونی چنان در حال همه گیر شدن است که ، انرا  جز برده داری مدرن وچپاول همگانی  ، نمیتوان دانست.

        بدین صورت تمرکز واستقرارهای فضائی جدیدی در حال شکل گیری است .  مانند :   تمرکزوتراکمی که هم اکنون در منطقه معروف به  « موز آبی » باریکه ء  موز مانندی  که از منطقه صنعتی حول لندن شروع شده وبا در برگرفتن شمال فرانسه ، هلند ،  بلژیک ناحیه رور آ لمان  وسوئیس تا میلان در شمال ایتالیا ادامه مییابد  .  نمونه جالب دیگری که دراین موردمیتوان مطرح نمود ،   فرضا" هم اکنون در کشور سوئیس در حال تحقق است .  همانطور که میدانیم ، کشور سوئیس  کشوری است که ازحیث توزیع امکانات ودسترسی ها در فضای ملی اش احتمالا" یکی از نمونه های منحصر بفرد در سطح جهان باشد . بگونه ایکه همه امکانات ارتباطاتی ، ساختاری وزیرساختی و سایرتسهیلات ،  کاملا در قلمرو ملی توزیع شده است . همینطور این توزیع فضائی بکمک برنامه ریزی سرزمینی که در سالهای ده شصت  سده گذشته باجرا در امد ،  تصحیح وتقویت شد .  مبتنی بر این برنامه ریزی سرزمینی وسیاست های تقویت استقرارهای  شهری وروستائی نواحی الپ ، سرمایه گزاری وسیعی در این چهار دهه گذشته انجام شدند  .  اما با وجود همهء این برنامه ریزی وسرمایه گزاری ها وهمچنین وجود همهء تسهیلات در این نواحی ،  منطقه کلان شهری زوریخ هم اکنون  در حال جذب  جمعیت وامکانت این نواحی است .   انچنانکه  ، صاحب نظران سوئیسی هم اکنون سرمایه گذاریها وبرنامه ریزی هائی که تاکنون در این مناطق  انجام شده  هد ررفته ، توصیف میکنند !    انهم در حالی که این کشورنه با رشد جمعیت (  حدود 4/0 درصد)  مواجه است ،  نه مشکلات ساختاری اقتصادی اجتماعی سیاسی جوامع نظیر جامعه ما را دارد . فرضا" در  زمینه اقتصادی وضعش بگونه ایست که  میزان بیکاری اش طی پنجاه سال گذشته  بندرت بیش از3 در صد بوده  است ! درمقابل کشورالمان همسا یه ان سالها است که درصد بیکاری واقعی اش کمتر از 10 در صدنبوده است .

       اما ، جامعه شهری ما فعلا" با تمرکزی مواجه است که عمتدا" میتوان علت انرا  « اضطرار» های ناشی از توسعه نیافتگی ، یعنی بیکاری ، تهیدستی ، نابرابری  دانست  .  مهاجر بعلت شرایط  اضطراری    ( بیکاری ونداشتن امکانت جهت تامین زندگی اش ) روانه شهرهای بزرگ میشود . بنگاه ها به علت ضعف همه جانبه شان خواهان استقرار هرچه نزدیکتر به تجمح های جمعیتی اند . البته ، باید این واقعیت مهم را در مورد بنگاههای تولیدی ویا سایر فعالیت های اقتصاد شهری (خاصه صنعت) در نظر داشت که  :  اصولا" امروزه حتی درسطح کشورهای سرمایه داری توسعه یافته با وجود توانائی  بنگاهای اقتصادی  دیگر  گرایشهای استقرارصنعتی چند ان از تئوری های مکان یابی متعارف تبعیت نمیکنند . خاصه در مورد صنعت . همانطور که  مانوئل کاستل  (1) معتقد است  :  "  . .  .صنعت هرزمان بیشتر خودرا ، از ضرورت های استقرار فضائی حساب شده  در رابطه با مواد اولیه ، بازارهای تخصصی  ، رها مینماید . در مقابل   بیشتر به نزدیکی به شهرها ،  یا سهولت به در اختیار داشتن نیروی کارتخصصی وامکانات تکنیکی تولید صنعتی  ، وابسته میشود . در نتیجه امروزه صنعت بیش از هر چیز گرایش روز افزون به ادغام در سیستم شهری دارد  ،  تافرضا" نزدیکی به مواد اولیه ویا زیرساختها ومانند انها که سابقا" در مکان یابی ها ی صنعتی تعیین کننده بودند . . . . "

      اکنون ،  باتوجه به وضعیت پیش رو ، جهت پرهیز از نتیجه گیری زود رس در ادامه این بحث کوشش مان را   فعلا" ،  به  بررسی وارزیابی انچه تحت عنوان « برنامه ریزی شهری » قابل طرح است ، محدود مینمائیم .   بدین ترتیب بحت مربوط به عناوین جهت داردیگری نظیر، طرح «جامع» (2) ، « امایش» سرزمین (3)  و غیره رابه فرصت های بعدی وا گذار مینمائیم  .  چرا ؟  بدین سبب که :  عنوان ، برنامه ریزی شهری ، واژه مرکبی است که میتوان ؛  درباره چگونگی مفهوم ان  در هر وضعیت مشخصی به بحث نشست  .  در حالی که فرضا"   « طرح جامع »  ویا « آ مایش سرزمین»  مفهوم شان  مسبوق به سابقه مشخصی است  ، که این  سابقه پیشا پیش محتوای نظری مفاهیم  خاص خود ،  متعلق به کشورهای مبداء  ، راهمراه دارد .  مفهوم و پشوانه  نظری ایکه  میتواند ، در نتیجه گیری نهائی بحث حاضربسیار ، تعیین کننده  باشد .

      ویژ گیهای عمدهء بخش وشبکه شهرها ی کشورکم بیش مطرح شدند . از طرف دیگر میدانیم که تهران جزء سیستمی از این سیستم شهرها ودر واقع مهم ترین عضو انست  .  اکنون اگر سیستم شهرهای ما با تحرک جمعیتی وسیع وتمرکز جمعیت وامکانات در تهران وسایر شهرهای بزرگ مواجه است  . ایا میتوان تهران را از این گرایش دور نگهداشت ؟     ایا اصولا دستگاه اجرائی با اقدامات سلبی اش ،  توان جلوگیری از  تمرکزدرقلمروشهری تهران ویاممانعت از توسعه ان  ،  بدون اینکه باعث گسترش بیش ازپیش حاشیه نشینی درقلمروگلانشهری ان گردد ، را  دارد ؟  انهم بفرض اینکه این دور نگاهداشتن رویای خامی نباشد ؛ که هست !

 

        توان ، امکانات  واقعی  و خواست  دستگاه اجرائی :

 

          نخست باید دید ،  توسعه شهری کشور چگونه اغاز شد :   همانطور که  میدانیم مسئله ازدهه های گذشته فرضا" از اغاز سده خورشیدی حاضر ، در اثرافزایش و تحرک جمعیتی ، نخست تهران  و سپس باشدت کمتری ، انهم در سالهای اخیر ،  سایر شهرهای بزرگ کشور با رشد جمعیت ودر نتیجه با گسترش مواجه شدند .   اکنون پرسشی که میتوان مطرح نمود ، این استکه :  در این ماجرا دستگاه اجرائی ما از همان اغاز چگونه جوابگوی نیازهای این گسترش  بوده است ؟    ایا هیچگاه دستگاه اجرائی ، پیش وپس از انقلاب  اصولا" در این ماجرا  -  گسترش شهری -  « ابتکار عمل »  رادردست داشته است  ؟   ایا دستگاه اجرائی ما مشخصا" در این زمینه میتواند خود را بعنوان  هدایت کننده جریانات مربوطه  قلمداد کند ؟   اگر صادقانه به مسئله بنگریم ، باید گفت : بهیچ وجه  !  چون دستگاه اجرائی ما همواره ، منفعلانه ، پس ازظهور مشکلات درپی چاره بوده است  .  درعوض اینکه خود به  عدم توسعه  ، یا توسعه جزئی امکانات وتسهیلات شهر،  اقرار نموده  واز ابراز ناتوانی وانفعال دستگاه اجرائی حراسی نداشته باشد .  مشکلات را همواره به مسئله ثالثی مانند بی رویه بودن مهاجرت ها ویا افزایش جمعیت و امثالهم  حواله داده است .  اگر بیطرفانه روی این مسئله   تامل نمائیم  ، در خواهیم یافت  :  این نحوه  روبروشدن  با مسئله وبرداشت هائی که در پی ان است  ، ازابتدای این روند بتدریج  شکل گرفت .  از همان  اغاز ازیکسو دستگاه اجرائی چاره بر ملا نشدن ناتوانی اش را بنوعی  دور کردن مشکل از خود دید  .   بجای اینکه ، مهاجرت وبشهر امدن را حق مردم و شهر نشینی  را  غیر قابل اجتناب وتا حدزیادی زمینه ساز «  توسعه»  ، بداند   ؛   در جهت توسعه وتحول شهر اقدام نماید ، هنگامیکه روند جابجائی ها  شدت یافت ؛   راه  جلوگیری ازگسترش شهر را ،  انهم درعمل بدون کمترین موفقیتی ، برگزید .

     پرسش اینجاست : از اغاز طرح اول  یا از زمانی که دستگاه اجرائی سیاست جلوگیری از گسترش ، بعلل پیش گفته ، را   برگزید تا کنون میزان موفقیت اش چقدر بوده  ؟   پاسخ : عملا" ،  هیچ !   تهران نه سقف های جمعیتی پی در پی اش را رعایت کرد ونه ازگسترش بازماند ونه مهاجرت روزافزون به منطقه کلانشهری اش متوقف شد  !  نهایتا"جلوگیری ها هم بر حاشیه نشینی افزود .   اکنون ، ایا  واقعیت پیش رو غیر این است ؟

     چرا چنین شد ؟  چون دستگاه اجرائی هادی وهدایت کننده این روند نبود  .  اما در مقابل توانست در این مدت یعنی از تصویب طرح اول تا کنون با اقدامات سلبی ودستوری خود . روند در جریان را مسئله ساز تر از انچه بطور معمول هست ،  بنماید  !   چنان درها را باز بسته کرد ( گاه بشدت ساخت وساز را محدود کرد وگاه ماجرای تراکم فروشی را پیش اورد گاه  خرید مسکن را  مشروط به داشتن مجوز کرد .و و.. )   چنان شرایطی بوجود اورد ؛ که هنگامی که به هرعلتی نقدینگی  ویادر واقع سرمایه های سوداگر سرگردان در جامه افزایش یافت ،  این افزایش  تاثیر    « هیپر» گونه ای  را  در گرا نی مسکن داشت  . مبتنی بر چنین واقعیتی است که در « بحران مسکن در کلان شهر تهران » همین سایت  ، طرح  جامع  تهران را یکی از عوامل مهم  و زمینه ساز  بحران مسکن معرفی نمودیم .   بنا براین همانطور که ملاحظه میشود دستگاه اجرائی  تا کنون فاقد چنین توانی بوده ، اگر چنین توانی را داشت  . در بعد اقتصادی (دربرنامه های توسعه اش)  فرضا" ، بیکاری را بحدی میرساند که تا این حد اشتغال کاذب ویبیکاری پنهان نداشته باشیم  . یعنی بهر دلیل  ، اگر تحقق توسعه اقتصادی تاان حد که  تعادلی نسبی میان عرضه وتقاضای نیروی کار بر قرار شود ، امری مشکل  و زمان بر بوده  وبه انجام اقدامات وسیعی نیاز دارد  ؛  تعدیل تمرکز هم ضروریات اش بهمان اندازه است  !  بنا براین جلوگیری از توسعه شهر ،  درحالی که جلوگیری از تمرکز برخلاف  انچه  برخی با ساده اندیشی ء غیر قابل تصوری مطرح مینمایند ،  وحتی فرضا" خواستار تغییر محل پایتخت  چون    اقدامات وتحولات وسیعی نیازدارد.  . میشوند ، امری نیست که  دستگاه  اجرائی قادر به انجا م باشد

     همان گونه  که ملاحظه میگردد :   تهیه طرح   یا برنامه ریزی  برای شهر حال با هر پسوندی  ،  در چنین  شرایطی شکل گرفت .  هدف قبل از انقلاب جلوگیری از گسترش شهر بود . چون در همهء کلان شهرهای جوامع درحاشیه ای که شرایط قبل ازانقلاب جامعه ما را دارند ،  طبقه حاکم خواهان چنین جاوگیری هائی است . اما چرا بعد ازانقلاب ما بایدچنین سیاست هائی که درنهایت به سود   سوداگران  را دنبال نمائیم ؟  مسئله ایست قابل تامل  !    بنابر این ، کاملا" مشهود است ؛  دستگاه اجرائی هنگامی ابتکار عمل را از دست داده ومنفعلانه بدنبال مشکلات کشیده میشود که ،  درعوض نقش هدایت روند های در جریان ، یعنی هدایت گسترش شهر  بعنوان جزء  و  مقصد نهائی  روند شهرنشینیء درجریان ، مامور جلوگیری ازگسترش شهر ، امری که با روند های در جریان در تقابل کامل است ، میشود . بدین صورت  است که نهایتا روبروی بهمن در حال حرکت مشکلات قرار گرفته ، بتدریج از توان افتاده ،  ناکار امدی سیاست هایش برملا  شده ، بار دیگر ضرورت تجدید نظر ، بررسی مجدد، وبسیاری از مجددهای دیگر    ضروری  گشته  ،  همواره این  داستان را  ، سیزوف  وار،  ادامه میدهد .

 

 

 

 

           مهندسین مشاور :

          هنگامیکه میگوئیم هدف طرح اول ودوم وسوم یکی بوده  ، سخن گزافی نگفته ایم  !  درعمل  با این سیاست گزاری ها گوئی دستگاه اجرائی در پی راه حل نیست ؟   واگرهم  هست  اول جلوگیری از گسترش شهر  وبعد راه حل   یعنی تناقض کامل !  بدین سبب است که میگوئیم : مشاورین این طرحها هم ، هرچند تا حدی مقصر اند  ، ولی در عمل بنوعی مظلوم واقع شده  ،  وانتخاب چندانی ندا شته اند . چون مهندسین مشاور به هرتعدادی که باشند ، درعمل پاسخگوی شرح وظا یف از پیش تعیین شده اند . این بدان معنی است که هدف ومشی کلی به بحث گزارده نشده  از همان اغاز میپذیریم که فرضا" هدف جلوگیری از گسترش شهر تهران است . واز همین جا مشی انتخاب شده و یا درواقع مشی دستوری  با واقعیت یعنی با روندهای درجریان زاویه ساخته وبتدریج در« تقابل »  کامل با ان قرا  میگیرد . اگر مهنسین مشاورو بیش از انها مردم با عدم مشارکت  شان نقشی در طرح مسئله و تعیین مشی وهدف  طرح یا برنامه شهری ندارند . بنا بر این ، مسئولیتی هم در به بن بست رسیدن ان  نخواهند داشت .  تنها  ایراد ی که بر مشاورین وارد است ، این است که چرا هنگامی که  هدف اصلی طرح – جلوگیری از  گسترش شهر – در  تقابل کامل با روند های در جریان ویا در واقع بامنافع اکثریتی است که از این جلوگیریها متضرر میشوند  ، چنین  مشاوره ای را میپذ یرند  ؟  چون هنگامیکه هدف اصلی قبل  ازشروع مشاوره تعیین شده ، دیگر مشاوره ای که بتوان انر ا به مفهوم هدایت توسعه شهر مطرح نمود از محتوای خود ،  که همانا هدایت توسعه شهر بعنوان مرکز اصلی  سیستم شهرهای کشور است ، تهی میگردد .  در قسمت های بعدی این نوشته مسئله  پیش گفته را با جزئیات بیشتری پیگیری خواهیم نمود .

 

   عناوین رایج دربرنامه ریزی  های فیزیکی در کشور : طرح جامع شهری ، امایش سرزمین و . .

 

     در چنین وضعیتی همانطور که انتقاد های متنوعی مطرح میگردد ، در مقابل پیشنهادهائی هم مطرح میشوند .  توجه به انچه تا کنون انجام شده وهمینطور پیشنهادهائی که مطرح میشوند وسنجش انها در رابطه با واقعیت موجود ویا روندهای در جریا ن بسیار حائز اهمیت میباشد .

        واقیت این است که شکل ومحتوای برنامه ریزی شهری  در ایران ، بصورتی که هم اکنون در جریان است ، بموازات وبعداز طرح جامع اول تهران شکل گرفت ؛  چنانکه میتوان گفت طرح های جامع شهری وحتی شرح وظایف وزارت مسکن وشهرسازی هم در واقع ودر عمل  کپی ودنباله روی طرح جامع فرمانفرمائیان -  گروئن  میباشد .  که ان نیز مبتنی بر برداشتها ، متدولوژی ومبانی نظری در کشورهای انگلوساکسن استکه  به کمپرنسیو پلان  معروف است .  اکنون هنگامیکه ما در شرایط کنونی مان مبتنی بر این نظریات وروشها   برنامه ریزی شهری مان را انجام دهیم ؛ بشدت دچار تناقض شده وبرنامه ریزی مان حا لت کلیشه ای وبیگانه با واقعیات موجود به خود میگیرد .  (  درفرصت های بعدی علل تناقض الگوهای برنامه ریزی وارداتی ، مانند   طرح  جامع شهری ، امایش سرزمین  را با جزئیات بیشتری مورد توجه قرار خواهیم داد. )

         واقعیت این استکه در سالهای اخیر ویا از اوایل دهه  90 تاکنون ، خاصه  با هویدا شدن نتایج اصف بار  نسخه  های در واقع تحمیلی نئو لیبرالیستی  ،  نقد وسیعی حول برنامه ریزی های وارداتی بطور عام ودر این زمینه برنامه ریزی های فضائی نظیر برنامه ریزی  شهری ، منطقه ای وسرزمینی میان صاحب نظران واهل تحقیق در این مقولات  اغاز شده است .  بسیاری از صاحب نظران به بررسی علل شکست ونا کامی انها    دربرنامه ریزی شهری  وکلان شهر ی جوامع در حال توسعه پرداخته اند .انچه با توجه به این نقد وباز نگری میتوان گفت این استکه اکثرا"  عدم کارائی ومشکل افرینی این الگو ها را تا ئید میکنند . در فرصت های بعدی میتوان  بیشتر به طرح این  بازنگری ها ودلایلی که مطرح مینمایند ، پرداخت .  فعلا  به دو نمونه از این  اظهارنظرها مختصرا " اشاره میکنیم .    بعنوان مثال ، (4) ارتورو اسکبار (2000) معتقداست :  ". . . برنا مه ریزی شهری رایج در غرب  همواره درپی تعریف جامعه واقتصاد بر اساس نیازهای سرمایه داری حاکم در غرب است .  بنابراین   ایده ایست که ، درجوامع صنعتی غربی  شکل گرفته است  .  در کشورهای توسعه نیافته ، که در انها روند تحول وتحکیم سرمایه داری به شیوه متفاوت با کشورهای غربی در حال تحقق است . هنجارهای معروف به  عقلائی ( راسیونل) بکار گرفته در برنامه ریزی های شهری ، که در عمل بیگانه وبی اعتنا به ویژ گیهای این جوامع هستند . تاکنون ، همانند  جوامعی که ابداع کننده این هنجارها  هستند ،   ا نچنان عملی وقابل کاربرد نبوده ا ست  . ."

 ویا بگفته  (5) ام .ال . سو زا (2006)    " . . . برنامه ریزی شهری در دوران معاصر غرب ، عمده ترین  هدف اش نیل به شهری ایده ال ، از طریق  سمت گیری های حساب شده در کاربرد زمین و هدایت گسترش شهر وسازمان دهی فضا ، بر این اساس استکه ،  رفاه مورد نظرش را با مدرنیزه کردن مداوم تامین نماید . امری که نیل به ان در جوامع توسعه نیافته  ، هموار مشروط به تحقق سطحی از توسعه است ."

       ادامه این نقدها وباز نگری ها را در بخشهای بعدی این نوشته  در حد امکان مطرح خواهیم نمود . ادامه  در بخش  بعدی .                                    دیماه 1387           مهدی  کاظمی بیدهندی

برخی منابع :

 

  1. Manuel Castells   Urban  Question :

    This text was written in 1997 and revised in June 1999 as part of the theses project 'The Informational City and the Street as Urban Form'.
    It takes as its startings points two compiled groups of quotations from Castells' work in the 1970s and the 1990s respectively. The development of Castells' thinking through 20 years and the tensions between his early and later works are at the focus of this tentative overview.
  2. Comprehensive  Plan
  3. L'aménagement du territoire 
  4. Escobar, A., "Planning." In Wolfgang Sachs, (ed.) The Development Dictionary: A Guide to Knowledge as Power, London: Zed Books, Pp. 132-145. ...
    ces.fe.uc.pt/emancipa/cv/gen/escobar.html - 33k
  5. M. L.  Souza  (2006)