شهرسازی و روند کلان شهر شدن تهران .

 

       اگر تحولاتی که طی  یکصد سال گذشته ، خاصه پس از پایان جنگ دوم جهانی ، در تهران که اکنون کلان شهرش مینامیم بوقوع پیوسته را مورد توجه قرار دهیم  ،  میبینیم  :  تهران دراین هفت هشت دهه گذشته همانند اکثر کلان شهرهای جهان توسعه نیافته گسترش کالبدی ء وسیع وسریعی داشته است .  تهران  امروز ، در مقایسه با تهران قدیم بافت شهری اش ، درهمهء جهات گسترش یافته است .  گسترش تهران در جهات مختلف از نظرکمی وکیفی یکسان نبوده  ، دربرخی مناطق نیروی محرکه گسترش و بهبود مداوم کالبد شهری  ،  گاه به چنان ضعفی دچار شده اند ، که ساکنان بافت های موجود قادربه ایجاد روند بازسازی اماکن خود نبوده وبمرور زمان به  وضعیتی که امروزه به بافت های فرسوده معروف اند ،  رسیده اند.

    در میان عرصه های مختلفی که گسترش کالبدی تهران درانها بسط یافته ، مهم ترازبقیه ، گسترش تهران قدیم در جهت شمال  - شمیران -  است  .  گسترشی که نهایتا" به یکی شدن تهران وشمیران انجامید .

   اکنون با توجه به بزرگی واهمیت این بخش از شهرتهران ، دراین نوشته سعی خواهد شد روند گسترش کالبدی شهر تهران ، در این فضا -   فضای میان تهران وشمیران  - را مورد توجه قرارداده ونحوه ومراحل مختلف این گسترش را از جهات مختلف ، درحد امکان ، مورد بررسی قراردهیم .  سپس با مقایسه این گسترش با بسط  کالبدی شهردر سایرجهات درشرق ، غرب وجنوب  ،  تفاوت ها ویا تعیین کننده هائی که به این نابرابری ها شکل داده اند را ،  شناسائی نما ئیم .

 

   دروازه شمیران حد شمالی تهران قدیم سالهای اولیه سده کنونی

     

    سابق بر این ، فرضا" در دهه اول ودوم تا میانه های دهه بیست سده خورشیدی کنونی حد گسترش تهران ازسمت شمال حداکثر به حوالی خیابان کریم خان کنونی میرسید . یعنی ازسمت غرب بلوارکشاوزکنونی      ( نهر کرج سابق ) وامتداد ان خیابان زند وازسمت شرق بازهم حداکثرحوالی دروازه شمیران درواقع بافت شهری ممتد تهران پایان میافت .  ازاین خط فرضیء شرقی غربی تا شمالی ترین نقطه تهران کنونی ، در انزمان  ، فضائی تقریبا"خالی ازسکنه بود . دراین منطقه وسیعی که درشمال تهران قدیم قرارداشت ،  در شمال ، شرق وغربش ، روستا های مختلفی قرارداشتند .  روستاهائی که در ان زمان هنوز هویت وزندگی روستائی خودررا حفظ کرده بودند .  تهران دردگرگونی شان تا ان سالها تاثیر چندانی نداشت .  درغرب این منطقه از جنوب به شمال پس ازنهرکرج بنای قزل قلعه وبیابان های شمال ان تا یوسف اباد وده  ونک ادامه داشت .   در شمالغربی وغرب ان تپه های محمد یه وسپس سعادت اباد ، روستای اوین ، کمی شمالی ترروستای درکه  ودر غرب ان فرحزاد ودورتر از ان باز هم در سمت غرب پونک و روستای کن قرارداشتند . فضای میان این روستا ها را  زمینهای بایر وتپه ماهورها ، تشکیل میدادند . بهمین صورت درمرکزاین منطقه ازجنوب به شمال بیابان وتپه های های عباس اباد وبلاخره در شمال ان الاهیه ، امانیه ، پل رومی ، قیطریه وبلاخره  روستا یا قریه  تجریش قرار داشت  .  درشمال غرب تجریش روستای ولنجک درسمت شرق ازجنوب به شمال چاله هرز ، داودیه ، قلهک ، فرمانیه  ، زرگنده ، چیذر ، دروس ودر شمال  نیاوران دز اشیب ودربند و گلابدره ، امامزاده قاسم باز هم در بخشهای شمالشرقی ان  جماران کاشانک شاه اباد وغیره قرار داشنند . از خصوصیات عمده این نقاط روستائی باغهای بسیارانها بود . بصورتی که گاه برخی ازاین نقاط فقط ازچندین باغ تشکیل میشد .  مانند داودیه ، چاله هرز ، ونک وخاصه جنوب وغرب تجریش  ،  چهارراه حسابی ، باغ فردوس ومناطق اطراف ان .  چنانکه ، میرزاده عشقی شاعرمعروف ان زمان دراشعار، تابلوی مریم  خود ، بگونه ای زیبا ، فضا ومحیط ییلاقی ان زمان ء  باغهای شمیران بویژه ارتفاعات دربند  را توصیف مینماید .

 

در دوسه دهه اول سده کنونی اطراف خیابان پهلوی سابق بکلی خالی از سکنه بود .

 

 سالهای میانی دهه سی ،  اوج ویلا سازی احدا ث منازل مسکونی اقشار مرفه و سکنی دایم در انها.


 

مناظر روستائی وباغهای روستاهای شمیران.

  

     ییلاق نشینی شمیران .

     ویژ گیهای این منطقه به زندگی روستائی   ( عمدتا" باغداری ) ان محدود نمیشد . چون در این منطقه -   منطقه وسیع شمال تهران قدیم - هرچند زندگی روستائی جریان داشت ، ولی علاوه بران ساکنین غیر روستائی ء خاصی ، نیزدراین مناطق حضور داشتند .  حضورهمه ء انها در وهله اول به علت ییلاقی بودن این مناطق بود .  ازانجمله  :  کاخ های ییلاقی صاحب قرانیه درنیاوران وبعدها سعد اباد در شمال تجریش ،  باغ های ییلاقی متعلق به برخی ازسفارت های مقیم تهران مانند باغ تابستانی سفارت انگلیس در زرگنده . باغ سفارت روس در پل رومی وباغ سفارت ترکیه وغیره  . همچنین علاوه بر کاخ های ییلاقی و باغ های متعلق به سفارت خانه ها بسیاری از رجال ومتنفذ ین دستگاه حکومتی انزمان ، ازسالهای پیش ازکودتای رضاخان ،  در این نواحی خاصه بعدها نزدیک به سعد اباد واکثرا" اطراف باغ فردوس به احداث باغهای بزرگ و ایجاد بنا های مسکونی ییلاقی مبادرت نمودند .

 

بنای معروف باغ فردوس که در ان سالها محل دبستان شاهپور تجریش سابق بود .

 

 

     تا اواسط دهه بیست تهران وشمیران کاملا " از یکدیگرمجزا بودند . ساکنین شمیران تهران را « شهر» مینامیدند ومعمولا " رفت امد روزمره چندانی به شهرنداشتند .  وضع بدین صورت بود که در فصول  پائیز وزمستان وحتی بهارساکنین را عمتدا"اهالی بومیء روستاهای نامبره تشکیل میدادند.  شمیران دراین    فصول نسبتا"خالی ازسکنه بود . چون با غهای قدیم وجدید ان که توسط متمولین ویا وابستگان حکومتی به تدریج خریداری ویا تصاحب شده بودند ،  اغلب فقط در تابستانها مورد استفاده قرا رمیگرفتند .

 

       موج های پی درپی ساخت وساز ، مراحل مختلف شکل گیری کالبد شهری .

       واحد های مسکونی ایکه عمدتا"در دوران رضاخان جهت استفاده ییلاقی احداث شده بودند ؛ باستثنای ساختمانهای کاخ های سعد اباد وصاحب قرانیه وهمینطور بناهای متعلق به سفارت خانه هاوبه همین صورت  چند مورد استثنائی دیگر نظیر بنایء معروف باغ فردوس ، درواقع از نظرتکنیک ساختمانی وتاسیساتی که مورد استفاده قرارمیدادند ، مشابه همان ساختمان های بومی روستاهای این نواحی بودند .  تکنیک ساختمانی ایکه سالها درمناطق جنوب وشرق تهران هم دوام داشت . بناهای اغلب یکطبقه بادیوارهای باربراجر فشاری ویا خطائی وگاه ترکیبی ازاجروخشت ، پی سازی با شفته (مخلوتی از  سنگ  ، خاک واهک) ،  سقف ها متشکل ازتیرهای چوبی و تفال چوبی کچ خاک وسپس کچکاری ، بودند .  بام اینگونه خانه های کلبه مانند روستائی در زمانهای دور و یا پیش ترمتشکل ازحصیرروی تیرچه های چوبی وسپس کاهگل ضخیم بود . ولی در شمیران بعلت کوهستانی بودن وبارندگی بیشترنسبت به مناظق جنوبی تهران ،  بتدریج بام شیروانی با ورقهای معروف به اهن سفید  ( گالوانیزه )  رایج  شدند .  

   از نظر تاسیسات و زیر ساخت های شهری اولیه ایکه که این سکونت گاه های جدید میتوانستند ازان بر خوردار باشند . باید گفت صرفنظرازامکانات روستائی نقاط مذکور، مهم ترین محورارتباطی که این نقاط را با یک دیگر وسپس با شهر – تهران – در ارتباط قرار میداد جاده قدیم شمیران بود . وسپس ، در دوره رضا خان خیابان ولیعصر کنونی احداث شد  .  سایراجزای شبکه ارتباطی ، از کوچه ویا کوچه باغهائی تشکیل شده بود ،  که نهایتا" به این دوجاده اصلی وصل میشد ند .  تا اواسط سالهای دهه بیست اکثرمعابر وکوچه های مذکور ، کوچه های خاکی با مختصرشن ریزی بودند .  حتی خیابان پهلوی سابق هم بطور جزئی ودر قسمت میانی ، ان هم  بعرض کم ، اسفالت شده  بود .

      وسیله ارتبا ط میان شمیران وشهرهم دران زمان منحصربه چند دستگاه اتوبوس ، متعلق به یک شرکت خصوصی ،  بود که میدان تجریش را ، از طریق دوجاده فوق  به تهران ء ان زمان  یکی به میدان توپخانه سابق ودیگری از طریق جاده قدیم به  دروازه شمیران  ،  وصل می نمود .  از سایر تاسیسات وزیرساخت های شهری حتی در حد اقل لازم هم خبری نبود.  بجزمعدودی ازمنازل باغ فردوس واطراف سعد اباد و بازارتجریش بقیه روستاها وباغها ئی که برای ییلاق احداث شد ند ،  بدون روشنائی ویا هرگونه برق رسانی بودند . 

        در مورد ابرسانی هم وضع بهمین صورت بود . اصولا" هیچگونه لوله کشی وابرسانی وتاسیسات  مربوطهء ان  وجود نداشت .  ابرسانی وایجاد شبکه اب برای کل تهران هم عملا پس اتمام سد کرج وانتقال ان به تصفیه خانه تهران ، ممکن شد . هرچند بخش عمده ء ابرسانی شمیران ، بعدها ازسد لتیان تامین میشد .  تامین اب برای این روستا ها و ساکنان جدید ان ، حتی تا اواسط دهه سی شمسی چه برای ابیاری باغات ومنازل  رو بافزایش و یا مزارع بسیار محدودی که باقی مانده بود ، وچه اب اشامیدنی و سایر مصارف مسکونی ،  از قنا ت های متعدد این روستاها تامین میشد . بدین صورت که هرخانه اعم  از ساخت وسازهای قدیمی تر ویا ویلاهای جدیدی که احداث میگردیدند ،  دارای یک اب انبار بوده که معمولا" هردوهفته یکبار از اب قناتهای مذکور پرمیشد ند  ؛ سپس تمام مصارف شستشو ازاب ذخیره شده دراب انبار تامین میگردید .  اب لازم برای شرب وپخت وپزرا  مستقیما" از قنات ها  میاوردند  . علاوه بران ، بعلت افزایش جمعیت  ویادر بعضی سالها خشکسالی ، اب قنات های مذکور کفاف مصرف را نمیداد بعضا" به حفر چاه ، اقدام مینمودند . ازانجا  که در برخی نقاط تعداد این چاه ها افزایش یافته بود . ساکنین مرتبا" با پائین رفتن و عمیق تر شدن سطح ابهای زیرزمینی مواجه میشد ند .

      موج اول استقرا ر وبنوعی توسعه وبسط اسکان در این مناطق ، کم وبیش بصورتی بود که بطور خلاصه  مطرح  گرد ید .

 

سالهای دهه سی رواج ویلا سازی در نواحی مختلف شمیران

 

      موج دوم ساخت ساز .

       در مرحله بعد ودرواقع بگونه ای موج دوم ساخت وسازدراین نواحی ، بیشتردربخش شمالی ان با گسترش وافزایش مداوم باغها ویا سکونت گاههای ییلاقی ، جریان داشت .  بدین صورت که در مراحل اولیه ، دو سه دهه اغازین سده حاضر، تقریبا" اکثر متنفذ ین ، رجال سیاسی ، تجار، کارمندان عالیرتبه ، امرای ارتش ، هرکدام بنوبه خود باغی ییلاقی با بناهای جدید در شمیران ، داشتند . چنانکه فرضا" درحوالی باغ فردوس تجریش باغها وویلا های تمام اعضای کابینه دولت  انزمان را ،  میشد در دو سه کوچه مجاور هم  مشاهده نمود !  دراین موج دوم با گسترش روزافزون احداث منازل و ویلاهای جدید بتدریج خانه های سابق  ،  که یا  بصورت خانه های روستائی بودند ویا در سالهای پیش برای استفاده ییلاقی ساخته شده  ،  تخریب میشدند  .  بجای انها ساختن ، ویلاها ومنازل مسکونیء اکثرا" متعلق به اقشار مرفه  ، بناهای باصطلاح نخست  معروف به مهندس ساز وکمی بعد تر ارشیتکت ساز!  رایج گردید .   با تدوام این روندء  ساخت وساز اهالی بومی روستا های مذکور رفته رفته بخشهائی ازاملاک خود را ،  به متقاضیان اقشار مرفه  عمدتا " ساکن تهران  ، می فروختند  .  مابقی انرا برای خود وفرزندانشان حفظ نموده  وبه احداث بنای جدید در انها می پرداختند .  گذشته از زمین های زراعی وباغهای متعلق به اهالی محل سایرزمینهای بایریا مواتی که بین تهران ان زمان وشمیران قرارداشت ؛  بصور مختلفه ،  قانونی ویا غیر قانونی ، بدست متمولین واقشار با نفوذ اغلب نزدیک به حکومت ،  افتاد .  بعد ها زمین هائی که  بعضا" با ترفندهای بسیار به نام انها ثبت شده بود ،  تفکیک شده وبه سایرمتاقضیان از راه رسیده  ، فروخته میشد .

   در حالیکه در موج دوم بسط شهرنشینی زمین ها وبا غهای شمیران به ویلا ها ومنازل مسکونی ، در واقع متمولین واطرافیان طبقه حاکم ، تبدیل میشد . اقشاردیگرطبقه متوسط که ازنظرتوان اقتصادی امکان سکنی یشان در نقاط مرغوب وگران قیمت شمیران کم تر بود ، ساکن محلات درحال شکل گیری ای که در حد شمالی  تهران قرارداشت ، میشدند  .  مناطقی چون یوسف اباد ، امیر اباد  وبعدها  تهران نو ، نارمک  وتهران پارس وغیره .

 

 سالهای میانی دهه سی غرب خیابن ولیعصرتاروستای اوین کاملا" خالی از سکنه بود .

 

 

 

       شکلل گیری ساختا ر اجتماعی جدید  در این نواحی .  

      همانطورکه ملاحظه گردید سابق براین ساکنین کلیه این نواحی را روستا ئیانی تشکیل میدادند که هر کدام هویت وساختاراجتماعی روستائی خودرا داشتند . روستاهای این نواحی همچون سایرروستا های نواحی مرکزی ایران از نظروضع اقتصادی اجتماعی  : ساختار اقتصادیشان عمدتا"خود مصرف ونظام مالکیت شان هم بر پایه خرده مالکی بود .  با ظهورامواج پی درپی بسط وگسترش شهرنشینی دراین نواحی زندگی اجتماعی این روستا ها بکلی دگرگون شد . نخست بارواج ساخت وساز باغها ویلاهای جدید ازیک سو فعالیت روستائی بتدریج منسوخ شد واز سوی دیگر اقشار اجتماعی جدیدی ، برای پاسخگوئی به نیازهای این تحولات  ، شکل گرفتند . این نیازهارا میتوان درمراحل اغازبسط این روند بصورت سه گروه متمایز شناسائی نمود .

        اول -  نیازبه نیروی کاربرای پاسخگوئی به ساخت وسازروزافزون ؛  این نیاز در ان سالها  بدین صورت بود که  :  نیروی کا ر ساده وغیرماهرء ان از مهاجرینی که بیشتراز روستاهای مناطق مرکزی ایران به شمیران میامدند تامین میشد .  فعالیت هائی که به مهارت نیاز داشت نظیر : نجاری ، اهنگری ، تاسیسات برق ، لوله کشی ، شیشه بری ونظیران  ، عمدتا" دراختیار افراد محلی قرار میگرفت.  دوم -  نیازبه نیروی کارجهت حفظ ونگهداری منازل وویلاهائی که در این مرحله از بسط شهرنشینی  به سرعت روبافزایش بود .  اشتغالهائی چون باغبانی ، نگهبانی ، سریداری ، خدمت کاری ومانند ان .  این نیروی کار هم تقریبا" بطور کامل توسط نیروی کار مهاجر تامین میشد .   

     سوم – سومین بخش ازفعالیت هائی که دران سا لها قابل تمایزاست ، گسترش نسبتا سریع بخش خدمات خاصه خدمات تجاری کسب وکار ، وبمیزان نسبتا" محدودی خدمات اداری ومشابه ان ، است . ازهمان اغاز شروع بسط این روند توسعه شهری خدمات تجاری وکسب کاردراین نواحی دراکثریت قریب به اتفاق بعهده اهالی بومی قرار گرفت . فرضا"دران سالها بازارتجریش که عمده واصلی ترین مجموعه تجاری – خدماتی  این نواحی را تشکیل میداد  تقریبا" بطورکامل دراختیارخانواده های محلی بود .  ( در ان سالها ،  اوایل دهه سی ، شخصا"  اکثر انها  را میشناختم !) همینطورکلیه کسبه وحتی شاغلین درسایراموراداری باستثنای معدودی که ازشهر ( تهران ) میامد ند ازاهالی بومی بودند .  این وضعیت تقریبا" درکلیه نقاط روستائی این نواحی شبیه بیکدیگربود .

    بنابراین ، اجتماعی که دران زمان درجامعه شهری شمیران درحال شکل گیری بود ، مشخصا" ازاقشار وگروههای اجتماعی فوق الذ کر تشکیل میشد :  گروهای متعلق به طبقه مرفه حاکم که نخست در شمیران ییلاق نشین بودند و سپس با ادامه نسبتا" سریع موج دوم ساخت وساز وبسط و گسترش ساختارهای فضائی - شهریء ان زمان شمیران ، عمدتا" دهه بیست شمسی ،  بتدریج سکونتشان دراین مناطق دا یمی شد .  گروه دوم ،  اکثرا " اهالی بومی روستا های درحال ازمیان رفتن بودند که کسب وکار ، وسایرفعالیت هائی که جمع درحال افزایش بان نیاز داشتند ، را بعهده گرفتند .  بلاخره گروه سوم اقشارتهیدستی که انجام مابقی امور خدماتیء خرد مانند سریداری ، نگهبانی ، باغبانی ، خدمتکاری ، کارگری وغیره را بعهده داشتند .  

       صرف نظرازوضع اسکان اقشارمرفه ، که صاحبان اصلی این نواحی بودند ، چگونگی اقامت اقشار   دیگرازنظرشناسائیء نحوه جابجائی های بعدی ، دراین فضاهای جدید شهری ، قابل اهمیت بسیار است . از انجا که روستاهای سابق این نواهی ازنظرساختاراقتصادی اجتماعی ساختاری مبتنی برخرده مالکی داشتند،  

 وجود ارتباط های سنتی روابط خانوادگی نسبتا" مستحکم  رایج درفرهنگ ورسوم خرده مالکی ، مانع فروپاشی کامل جوامع روستائی انها شده ،  با تغییر فعالیت کشاورزی وباغداری به کسب کارودر اختیار گرفتن تجارت وکسب وکار محلی ، بقای خود را در قلمرو سابقشان نسبتا" تضمین نمودند .   از طرف دیگراین گروها  ازانجا که اغلب بعلت وجود نظام خرده مالکی مالک زمینها وباغهای ، حا ل هرچند نه چندان وسیع خود بودند ؛ همواره تا اندازه زیادی برایشان مقدورشد برای خود وبستگانشان شرایط لازم    برای ماندگاری در محل را ، با داشتن امکانات مسکونی و کسب کار ، فراهم اورند .   اما  این امر برای اقشار خرده کار ونسبتا" تهیدست امراسانی نبود .  با توسعه روز افزون ویلا ها ومنازل مسکونیء توانگران  و بتدریج اقامت دایم درانها ، دیگر کمتر فضا ئی ( فرضا" سکونت در بخشی از بناهای ییلاقی که قبلا" نه ماه ازسال  ساکنی نداشت ویا موارد مشابه دیگر )  همچون سابق ، برای سکنی این گروه ها  ، باقی میماند  .  تقریبا در اغاز موج سوم ساخت سازروز بروز، عرصه برای انها تنگ تر میشد .

 

 

سالهای اولیه اغاز موج سوم ساخت وساز  ، بناهای مستغلاتی ء دوسه طبقه

 

 

سالهای تداوم موج سوم ساخت وساز

 

 موج سوم ساخت ساز ، رواج بناهای مستقلاتی .

      تا این زمان یعنی تا سالهای میانی دهه سی ویا قبل ازشروع موج سوم مورد بحث اصولا" در این نواحی بندرت میتوان شاهد حتی یک بنای مستقلاتی ، بصورت واحد مسکونی ( اپارتمان) در طبقات ،  بود .

 موج سوم ساخت وسازها ها هنگامی اغازشد که ساخت وسازهای موج دوم توسعه زیادی یافته بود . فضا های خالی وبیابانی زیادی تبدیل به باغهای نسبتا" بزرگ با منازل مسکونی ء اکثرا" مرفه نشین شده بود .  بگونه ایکه وسعت این گسترش دران زمان ، اواسط ده سی، که اغلب فضاهای میان روستاهای سابق راشامل میشد ؛ به حدی بود که بافت ممتد گسترش یافته ان ، به استثنای اراضی عباس اباد  ( که دران زمان منطقه محصور شده نظامی بود ) ،  کم وبیش تا حوالی خیابان میرداماد کنونی رسیده بود . سالهای اخر دهه سی خورشیدی موج سوم ساخت ساز آغلب بصورت بناهای  مستغلا تی درحال شروع بود .  دراین مرحله – موج سوم ساخت وساز –  زمین هائی که هنوزبصورت بایرباقی مانده ، ساختمان های ویلائی ومنازلی که در باغهای نسبتا " بزرگ ساخته شده بودند ، یکی پس از دیگری  تخریب  وباغها انها تفکیک  شده  ، در قطعات جدید ساختمان های مستغلاتی دوسه طبقه و بطور معمول ، حداکثر تا چهار  طبقه ساخته میشدند .

       میان موج دوم بسط وبازسازی ساختار مسکونی وموج سوم یعنی رواج مستقلات سازی دراین نواحی اشکال جدیدی ازبافت شهری ،  بصورت محله های کوچک ء محقرنشین ویا محل سکنیء اقشار کم در امد ،  پدیدار شدند .  در واقع  « مینی» محله  هائی که اقشار کم درامد با کوشش وتقلای بسیارانها را برپا نمودند .  محلات کوچک وبدون کمترین امکانات که به صدمتری نشین معروف شدند . این فضا ها بدین گونه شکل میگرفتند ، که از طریق تفکیک قطعه زمینیِ ، که معمولا" در جای نا مناسبی قرار داشته ویا دارای  مشکل ثبتی ومانند ان بوده  ، بعضا" بدون سند مالکیت ، بصورت قولنامه ویا صلح نامه ، به قطعات هفتاد هشتاد تا  حداکثر دویست  متری تفکیک  شده ، بفروش میرسید .  دراین قطعات بسیار کوچک اقشارکم درامد پیش گفته ، معمولا" با حداقل امکانات وگاه با نیروی کار شخصی ویا بکمک دوستان بنائی را احداث میکردند . بناهائی که ، حتی در بعضی مواقع ، بعلت عدم توانائی جهت اتمام ان ،  بصورت نا تمام مورد استفاده قرار میگرفت .  البته یاد اوری این نکته بسیار ضروری استکه : این صدمتری نشینها  بمیزان وسیع در مناطق شرقی وجنوبی تهران عمده ترین شکل دهنده ساختار فضائی کالبد شهری بودند .

     در واقع این صد متری نشین ها همان وضعیت های مسکونی نسبتا" درحاشیه قرارگرفته ای هستند ،  که در بسیاری از کلانشهرهای جوامع درحال توسعه هنگامیکه سلطه سرمایه سوداگربربازارمستقلات شهری گسترش یافته ووازحد معینی میگذرد ،  مثلا" بخش عمده تقاضا را در بر میگیرد  ،  بصورت فضاهای الونک نشین ء کنار ویا حتی درون بافت شهری  مناطق مرفه نشین  هستند که ، فرضا" در بحث حاضر  درشمال شهر تهران ،   شکل میگیرند .  در وضعیت مورد بحث ما  -  شمال تهران قدیم  - فشار سرمایه سوداگر در موج سوم ساخت ساز هنوز بحدی نبود که  برای این اقشار مقیم شهرامکانی بیش ازالونک نشینی فراهم نباشد . البته هنوز ؟!  .  یعنی در این سالها بهای زمین انچنان افزایش نجومی نداشت که فرضا" این اقشار قادر به خرید هفتاد هشتاد متر ان نشوند  !  با کمی تقریب بخاطردارم قیمت یک مترمربع زمین مسکونی درنقاط مرغوب شمیران درانزمان ، اوایل دهه چهل خورشیدی ، هنوز کمی کمتراز در امد ماهانه (  22 تا 25  روز کاری ) یک کارگر ساده بود .  درصورتیکه امروزه بهای یک متر مربع زمین مسکونی در همان مناطق بیش در امد یک سال  همان کارگر است  !   

       در نقاط متعددی درشمیرانات میتوان شاهد اینگونه صدمتری سازیها بود . ازانجمله چند نمونه را میتوان نام برد : صدمتری نشین قیطریه ، ویا صدمتری نشین هائی که دردوسه کو چه فرعی خیابان زعفرانیه ، قرارداشت .   همینطور در دوسه فرعی خیابان اوین ودرکه سابق ومحلاتی در جاده قدیم ، قلهک ودزاشیب ، در  امامزاده  فاسم و غیره  . بدین ترتیب ،  با امکان وجودء محلات صدمتری نشین ، شرایط تداوم  وماندگاری اکثراقشار کم درامدی که سالها دراین نواحی ساکن بودند ، کم وبیش موقتا" ،  البته با مشقت وسختی بسیاری ، فراهم میشد . چون در اغلب واحد های مسکونی این صد متری سازی ها  گاه چندین خانوار ، هر خانوار دریک اتاق ، زندگی میکردند .

      بدین صورت وبراین اساس موج سوم بسط ممتد فضای میان تهران وشمیران ادامه یافته ساختاربافت شهری ان را شکل میداد .  

      موج سوم ساخت سازدرواقع با اغازبه صحنه امدن سوداگران ساختمانی همراه بود . اگردرموج اول ودوم نفوذ متنفذ ین ومرفه ها چگونگیء شکل گیری محلات را تعیین میکردند ، وباساخت ویلاهای ، دران زمان مجلل وگرانقیمت ،  توان وموقعیت خودرا به رخ یکدیگر میکشیدند .  درموج سوم ساخت سازها این نقش را - چگونگی تحولات بعدی شهر ودر واقع شهرسازی را - بگونه ای غیر مستقیم سوداگران ( اغلب زمینداران این نواحی وسرمایه سوداگر) بساز بفروشها وهمراه انها بنگاههای معاملات املاک بعهده داشتند .         با رواج سوداگری وسلطه بتدریج ، بختک وار ، سرمایه سوداگر برعرصه امور مستقلات شهری در وضعیت شهری مورد بحث  ،  و حتی با وجود قطبی بودن جامعه وفاصله طبقاتی شدید ، فرضا" بعنوان نمونه البته نمونه ای بسیار پر معنی  !  صد منری نشین ها هنوز قادر بودند به  سکونت خود در این عرصه های شهری ادامه  دهند . امری که سالهای بعد درموج چهارم ساخت وسازدیگر میسر نشد!!؟  دران سالها  مسئله رانده شدن کم درامدها  ، از شهرمحل اقامت شان تهران ، هنوز پیش نیامده بود .  درواقع موج چهارم با سلطه وسیع سرمایه های سوداگر ، وسیاست گزاری ها ی دستگاه اجرائی که بمثابه تیرخلاص برای امکان ماندگاری این گروهها عمل کرده  ، اقشار کم درامد بسیاری را به حاشیه راند . انهم با کمال تاسف پس از انقلاب !؟  نمونه فوق از این جهت پرمعنی است که چرا رانده شدن این اقشار از شهر پس از انقلاب صورت گیرد ؟ مسئولین امر کجای کارند ؟   این درحالی استکه برخی  باصطلاح  کارشناسان ما  این پدیده را        <  سرریز جمعیتی > !! ؟  تهران  و مهاجرت معکوس  میخوانند   نه رانده شدن اجباریشان ! چون دیگر بضاعت ماندن در تهران را ندارند .  

      واقعیت بسیار مهم این استکه : با اینکه بعد ازانقلاب با تشکیل تعاونی ها وبسیاری ازاقدامات دیگر که در واقع خواست ونتیجه طبیعی انقلاب بود تا اندازه ای موجب رفع ویا تعدیل مشکل مسکن اقشاری از طبقات کم درامد شد .  ولی سیاست گزاری های  توسعه شهریء در تقابل با روند های در جریان چنان زمینه ساز جولان سوداگری شد که : تسهیلاتی را که انقلاب پیش اورده بود  ، عملا" خنثی نمود . در واقع این سیاست گزاری ها  ، انچه رشته شد ورشته میشود را تاکنون  مرتبا" پنبه  نموده است  !  این تقابل هم اکنون هم به شدت ادامه دارد . فرضا " صرف نظر از محتوای طرح مسکن مهرو قضاوت در خوب یا بدی  ان  ولی هنوز بمیدان نیامده ، همین سیاست گزاری ها انرا مشروط به این میکنند ،   که شامل شهرهای بزرگ نشود    ویا اینکه انرا خرج شهرهای جدید میکنند چون استقبال از انها کم است !  یعنی درواقع هنوزبه میدان نیامده انرا از حیض انتفاع میاندازند .  

برجسازی ، موج چهارم ساخت وساز

 

 

       موج چهارم ویا انجه هم اکنون با ان مواجه ایم .

   موجی سوم ویاروند غالب مستقلات سازی رفته رفته کل این منطقه را دربرگرفت ، بافت شهری کاملا" مجزای تهران وشمیران را بهم پیوست .  این روند سالهای پس ازانقلاب هم هنوزروند غالب گسترش شهر بود . اما بموازات این روند ، روند دیگری که درسالهای پیش ازانقلا ب درحال شکل گیری وظهوربود  وارد مرحله پرشتاب خود شد .  روند برج سازی ، البته همراه با تراکم فروشی ! که بصورت موج چهارم وارد این صحنه شده است . اکنون شاهدیم که مرتبا" بنا های مستقلاتی سابق تخریب شده وبجای انها برج های جدید احداث میگردد . اما این روند به صورتی که هم اکنون درجریان است . (یعنی با توجه به منافع ، زمینه ها وشرایطی که در این سالها به وجود امده ویا اینکه به وجود اورده ایم ! )   درواقع حاصل مجموعه ء عواملی استکه  : برخی ازانها  به صورت زمینه ساز ان عمل مینمایند . برخی دیگرنقش نیروی محرکه ان را داشته اند  . عوامل  زمینه ساز ، که همواره سعی در برجسته نمودن انرا داریم ،  میتوان بدین صورت  مطرح نمود :  نخست سیاست گزاری هائی که  تاکنون بدون توجه به ویژگیهای روندهای درجریان بگونه ای سلبی ودستوری مبتنی بر برداشت های سطحی از واقعیات موجود ، درقالب طرحهای جامع اول وطرح  جامع جدید اعمال شده است .  بدین صورت که ، با ارائه راهکارهای محدود کننده ودر« تقابل» کامل با روند ها ی مذکوراحتمالا " ناخواسته ، زمینه را برای سلطه افزون ترسرمایه سوداگر وبلکه بنوعی دعوت به  سوداگری ء ! سرمایه های سرگردان ، در عرصه ساخت وسازهای شهری را  فراهم میاورند .  سیاست گزاری هائی که همواره بر پایه توهمات  بسیار اتخاذ شده اند .   بنابر این ، اگرسیاست گزاری های مذکور « زمینه ساز» هستند . « نیروی محرکه  » اصلی این وضعیت را باید تداوم توسعه نیافتگی دانست  ،  چون دراثر تداوم ان ، بخش مهمی ازسرمایه اجتماعی بصورت یک جریان مداوم (  بگونه ای خودکار) به سوداگری سوق داده میشوند .  علاوه بر تاثیرطرح جامع وسیاست گزاری های موازی با ان ، در زمینه سازی این وضعیت  .  نفوذ صاحبان سرمایه های سوداگر درسیاست گزاری ها  .  همانند نفوذی که در دهه چهل وپنجاه طرح جامع انچنانی را پیش کشیدند را  ، نمیباید از نظر دور داشت .

 

 

    برنامه ریزی ، هدایت توسعه شهری ونقش ار گانهای مسئول در این روند پر تحرک . 

     اگر بار دیگر به گذشته برگردیم ونقش ارگانهائی که علی القاعده میبایست این تحرکات وساخت وسازها ویا روند توسعه وگشترش شهر ، مبتنی بر منافع ونیازهای اکثریت جامعه شهری  را ، هدایت کنند ، مورد توجه قرار دهیم ؛ دراین زمینه  شاهد هدایت واقدام قابل ذکری نخواهیم بود .  درسالهای دورتنها دستگاهی که قانونا "این مسئولیت را بعهده داشت ، بلدیه شهر و یا جزئی ازوزارت داخله انزمان بود . هنوزازوزارت ابادانی ومسکن وبعدها مسکن وشهرسازی خبری نبود . احتمالا" بهمین سبب ، با سیاست گزاری های انچنانی ان هم مواجه نبودیم !؟   دران سالها ازنظراموراداری شمیران مجزا از تهران بود . یعنی خود بلدیه مستقل داشت . در تجریش ودرخیابانی که هنوزهم نام خیابان شهرداری را دارد در قسمت شمالی ان بنای بسیار قدیمی وفرسوده ای وجود داشت ، که درسردر ورودی ان تابلوی نسبتا" بزرگی دیده میشد ، که روی ان عبارت «  بلدیه شمیران » نوشته شده بود . این بنا درواقع همه ء دستگاه رهبری وهدایت توسعه شهری ان زمان شمیران را بعده داشت  .  بلدیه ای که درعمل مامور انجام امور متنفذ ینی بود که درشمیران اطراق کرده بودند . نه ازشورای شهرخبری بود  ، نه مشارکت مردمی وجود داشت  .  نه هدایتی،  طرحی ، و یا برنامه ای !   شمیران دراغازروند بسط و گسترش فیزیکی اش در چنین وضعی قرار داشت .  

    موج اول ودوم ساخت وسازها سپری شدند . و با شروع موج سوم  افزایش مستقلات سازی وسپس یکی شدن شمیران وتهران پیش امد .  پس ازان  بود که طرح جامع تهران به میدان امد .  طرحی که اهداف عمده اش ازاغاز در« تقابل» با روند های در جریان بود .  با بیگانگی نسبت به واقعیات موجود برای شهر سقف جمعیتی تعیین نمود! وشاهدیم که تا چه حد موفق بود!  حال پس از ان چه مشکلاتی را برای شهروندان بوجود اورد ، همگی اگاهند وتکرار انها ضرورتی ندارد .

      طرح جامع تهران فرضا" یکی از اهدافش  حفظ جمعیت شهر در حد چهارونیم میلیون  نفربرای  سال 1350   بود .  یعنی درواقع دچار توهم  بود!    

      بهر حال دستگاه اجرائی که سابق بر این بلدیه های تهران وشمیران بود ند .  جای خود را به مصوبات وسیاست گزاری های مبتنی بر طرح جامع دادند . سیاست گزاری هائی که قبل از انقلاب شروع شد ،  بعد از انقلاب هم پس ازچند سالی وقفه با همان سبک وسیاق قبل از انقلاب وبا تقابل بیشتر با روند های در جریان درحال تداوم اند ! حالا چرا ؟  پرسشی استکه همواره مطرح خواهد بود .

      محدوده مورد بحث  - فضای میان شمیران وتهران قدیم -  در این حداکثر یکصدسال گذشته ودرواقع عمدتا"ازاوایل دهه بیست خورشیدی تاکنون یعنی قریب به هفتادسال درگسترش بوده ودراین مدت درعمل چهاربار تجدید بنا شده  !  یعنی هربارانچه برجای بوده تخریب شده وبنا  وبناهای دیگری درجای انچه قبلا" وجود داشته ساخته شده است .   ساخت وسازهای پی درپی ای که  انجام شدند ودراثران شهردرعرصه ای وسیع گسترش یافت .  اکنون باید دید این گسترشها برمبنیء چه هدایت وکدام روند تصمیم گیری وسیاست گزاری بودند ؟ مردم که در تصمیم گیری ها شرکتی نداشتند  ! اکنون هم مشارکت چندانی ندارند !   بلاخره این پرسش را نباید بدون  پاسخ گذاشت :   تا کی؟ ، باید عده ای تصمیم بگیرند وبقیه ویا اکثریت جامعه شهر با عواقب چنین تصمیماتی مواجه شده و ضرروزیانش را متحمل شوند ؟  بلی تصمیم گیری ها بر اساس طرح جامع ومصوبات دستگاه اجرائی و شورا های مختلفه  هستند . حال اگراین مصوبات وتصمیم گیری  به فرض مزید بر علت شده باشند ، که شدند  !   فرضا" وضعی را به وجود اوردند که روند رانده شدن اقشار کم درامد به حاشیه تشدید شد . چه مقام وارگانی پاسخگوی ان است ؟ 

      بسط وگسترش شهری مورد بحث ازاغازتحقق اش ازهدایت ، حمایت وتوسعه ای که دستگاه اجرائی میبایست  بموازات این  گسترش متولی ومجری ان باشد ،  برخودار نبود .  دستگاه اجرائی اغلب بگونه ای منفعلانه بدنبال مشکلات کشیده میشد  .  یعنی نه مردم در تصمیم گیری ها شرکت داشتند ، نه  دستگاه اجرائی ابتکارعمل  رادردست داشت !    در نتیجه ساختارهای شهری توسعه ای  ،  متنناسب باگسترشی که در راه بود وانچه بازهم دراینده فرا راه است  ، نیافتند  .  بهمین سبب امروزه کلان شهر تهران بعلت توسعه نیافنن وعدم تناسب امکانات ساختاری- فیزیکی موجود اش با نیاز های پیش رو ،  فرضا" بعنوان مثال : سطح معابر موجود در مقابل میزان وسایط نقلیه درحرکت  ،  وبسیاری ازکاستی های ساختاری دیگرمواجه است .    (  در بحث جداگانه ای ، در فرصتی دیگرمیتوان این کاستیها را مورد توجه وبررسی قرار داد .)  ساختارهای فیزکی شهر درواقع دراکثرموارد دچار« فوق» کاربرد ساختاری اند  .  ضعف ساختاری در کالبد شهری تهران به  اندازه ایست  که حتی در مقایسه با سایر کلان شهرهای جوامع توسعه نیافته ، کلان شهرهائی که اهمیت وقدوقواره ای در حد تهران را دارند ،  بخوبی مشهود است .  بهمین سبب سالهاست که تهران از نظرشکل بندی ویا هیئت ساختارفیزیکی اش دچارناپایداری وجابجائی است . اگر شصت هفتاد سال پیش ، بفرض خیا بان نادری سابق وحول ان بصورت محوری که به تهران مرکزیت وجاذبیت میداد ، عمل میکرد . طی این شصت هفتاد سال مرتبا" این محور بسمت شمال در حال جابجائی بوده بقسمی که نقش محور مذکور پس از جابجائی های پی درپی هم اکنون به میدان محسنی وحوالی ان رسیده  است  .   ناپایداری مذکور درواقع حاصلء عدم توسعه روابط متقابل ساختاری درون شهری (اینترا اوربان ) ودر مورد تهران هم اکنون علاوه بران توسعه نیافتن ارتباطات درون کلانشهری  (اینترا متروپلیتان) است . در واقع حاصل عدم توسعه ای استکه ،  نتیجه انرا بصورت قصوردرقصور مداوم  دستگاه اجرائی ، طی حداقل هفتاد سال گذشته ، مشاهده میکنیم .

      اکنون اگر گسترش شهری شمال تهران قدیم را با سایرجهاتی که تهران دران گسترش یافته ،    مقایسه کنیم ، بوضوح درخواهیم یافت اهنگ این گسترش وکیفیت ان با سایربخشهای تهران کمترین هماهنگی و توازن را داشته است . درحالی که دریکطرف شهربرج سازها معرکه گرفته اند ، در طرف دیگرنیروی  

محرکه باز سازی ویا باز تولید فضا ، رمق خود را بکلی ازدست داده  و بخش های بزرگی بصورت          بافت های فرسوده  در امده اند .   مسئله ، فعلا" طرح لزوم  بازسازی فضاها ی فرسوده نیست  ؛ که اگر در جای خود مبتنی بر سیاست وراهکاری منطقی و قابل دفاع انجام شود ، بسیار ارزنده خواهد بود . فعلا"  بازسازی پیش کش ! سیاست گزاری هارا با مشارکت همه جانبه مردم چنان اعمال نمائید که : روند قطبی شدن جامعه شهری ، درنتجه افزایش حاشیه نشینی دراثراعمال اینگونه سیاست گزاریها « تشدید » ، نشود !  مارا بخیر تو امید نیست ،  شر مرسان .

    بنابراین با توجه به واقعیات وکاستی های غیر قابل انکارفوق ، روشن استکه جلوگیری ازگسترش   کالبدی شهر مشکلاتی را درپی خواهد داشت که ، همهء کوشش هائی که در جهت تعدیل قطبی شدن جامعه شهری و انتگراسیون منطقه کلان شهری تهران ( منطقه ایکه با ید بین سیزده تا پانزده هزار کیلومتر مربع وسعت داشته باشد )  میباید انجام شود ،   بی ثمروخنثی  گرد د  .

    هدف عمده ایکه دراین بحث پی میگیریم درواقع برجسته نمودن اهمیت  تقویت جایگاه ( استاتوت ) کلان شهرتهران دراین مرحله بسیارحساسء توسعه کنونی کشوراست .  مرحله گذرازتوسعه نیافتگی باتوجه به همه ویژگیهای ساختاری اش ، که با مشکلات وسختی بسیارکه تحت سلطه  مناسبات بین المللی وتحمیل های متنوع اقتصادی سرمایه داری مرکزی درحال تحقق است .  درواقع تقویت نقش کلان شهریء تهران ، بعنوان نخست  :  عامل یگانه (انتگره ) کننده منطقه کلان شهری اش ، وسپس  :  تثبیت  وتقویت  شبکه کلان شهرهای کشور . این دوهدف میباید بعنوان محور  راهبرد هدایت توسعه شهری ، دراولویت نخست باشند .  با تاکید بر این که بدون چنین راهبردی سازمان یابی فضا ، بگونه عقلائی ومهم تر ازان بگونه ایکه با روند های در جریان در تقابل نباشد ، تحقق نخواهد یافت  .  بنابر این ، اولا" معتقدیم ، چنین هدفی  در شرایط کنونی  تنها راهبرد برون رفت از روند مداوم افزایش تقابل ومشکلات پیشرواست . ثانیا" بازهم درشرایط کنونی طرح اهدافی چون : دانش پایه  ، هوشمند و جهانی شدن  تهران که در طرح جامع جدید مطرح شده ، ارزوهائی است که  بیشتر بر توهمات متکی است تا بر واقعیا ت و یا نیازهائی که شرایط موجود  انرا طلب میکند .  یعنی پی گیری چننین توهما تی ، در شرایط کنونی . جز اتلاف وقت وفرصت سوزی بیشتر ، نتیجه ای نخواهد داشت .   

بنابر این ، اگردراین مرحله از توسعه پیگیری راهبرد مطرح شده کاملا " ضروی باشد . اعمال  سیاستهائی     همچون جلوگیری ازگسترش تهران ،  تعیین حریم برای شهر و ایجاد باغ شهردران و سپس  تداوم ایجاد شهر های جدید . که اولی در تقابل کامل باروند های در جریان ودومی توهمی بزرگ وسومی ادامه سیاستی است  که نا کارائی و  روی دست ماندنش در بسیاری ازکلان شهرهای جوامع درحال توسعه  ، همچنین در تهران  خودمان ،  به اثبات رسیده را ، چگونه باید توجیه نمود !؟   مسائل اخیر را در بخشهای بعدی پیگیری خواهیم نمود .

 

          اسفند 1387     مهدی کاظمی بید هندی .