بخش چهارم – طرح استراتژیک (راهبردی) شهری : ادامه  نقدها ونظرها

    2- کارلوس   واینر  -  Carlos   Vainer

      " میهن ، بنگاه وکالا.  نکاتی در باره استراتژی بحث انگیزء  برنامه ریزی استراتژیک شهری .

 

       واینرVainer ، استراتژی ایکه درپس برنامه ریزی استرتژیک برای شهرها قرار دارد را با  ذکرجزئیات دقیق ، بیان میکند. خلاء بوجودامده دراثراُفت «اهمیتء» شهرسازی مدرنء " فن سالار  ( تکنو کراتیک) –  متمرکز (سا نترالیزه ) و آِمر  ( اوتوریتت ) " ، فرصت داد ، این استانداردء جدید برنامه ریزی شهری متاثرازفنون وشیوه های بنگاهداری ، وارد صحنه شود . شهر، دراین برداشتء متاثرازایدولوژی بازار (مارکت) بصورت : 1)  شهر- کالا   ؛ 2 ) شهر- بنگاه  و 3) شهر – میهن ،  تعریف میشود .

 

         شهر کالا : شهر اُبژه لوکس .

       نخستین ایده ای که بسته ی باصطلاح " نئو برنامه ریزان " ارائه میدهد ، درنظرداشتن شهرهمچون  کالایء درمعرض فروش ، دربازارء جهانی شده ای استکه دران صدها ، شهر- کالاهای ، دیگربرای فروش عرضه شده اند . نویسنده نشان میدهد که کالا " شهر" ضرورتا" خودرا برای "خریدار" بالقوه خارجیء "دارای امکانات" ، آماده مینماید . بهمین سبب درچنین برداشتی دائما " این مهم یاد اوری میشود که ، دولت محلی میباید شهررا به متقاضیانء خارجی عرضه نماید .

       همچون هرکالای قابل عرضه به بازار، آ نچه علی القاعده به جاذب بودن وجلب خریدار کمک میکند ظاهر( Image ) کالا وبازاریابی برای ان ، بگونه ایست  که بتوان انرا به خریدار– سرمایه گزارخارجی – عرضه  نمود . بنا براین ، با چنین هدفی ، توجه به همه جوانب زندگی شهری خاصه مطالبات جامعه شهری چندان ضروری نبوده ، توجه عمده به بخشها ئی است که میباید برای متقاضیان وسرمایه گزاران جاذب ومقبول باشد . شهروندان بطورکلی ، خاصه شهروند کم درامد بصورت جزئی ازصحنه شهر در نظرگرفته میشوند . واینر ،  به برخی ازجزئیات طرح استراتژیک ریودِ ژانیرو اشاره نموده  دلمشغولیء استراتژیست های کاریوکا Carioca (اهل ریود ژانیرو– ریوئی، م ) و کاتالونزCatalunes   ( اهل کاتالونیا ایالتی درجنو ب اسپانیا که شهربارسلون مرکزان است ، کاتالونی ،م) نسبت به ظاهر Image شهر، هنگامیکه انها در تحلیل هایشان مرتبا " نگرانی خود را ازظاهر مردم کوچه بازارابرازمیدارند  ، بیمار گونه توصیف مینماید .  گوئی انها ، فقرونکبت اقشارتهید ست شهر رافقط درحد ناخوش ایند بودن منظر Image  شهری  ویا (محیطی) در نظرداشته ، به ان اهمیت میدهند .

 

      شهر- بنگاه  : مردم سالاری مستقیمء  بورژوازی ، یا دیکتاتوری مدیریتی ؟

   دراین دومین برداشت ء استراتژیک ازشهرموقتا" ازخصلت " کالا ئی" شهرفاصله گرفته وبشهرهمچون " چیزی " ویا " ابژه ای" نگریسته میشود که :  قراراست " سوژه " یک اقدام (اکسیون ) ویا ضرورت فعال نمودن ان درراستای بازارجهانی شده باشد . ازنظرنویسنده تشابه ( انالوژی) شهروبنگاه بگونه ایستکه ، شرایط لازم برای بکارگیریء کاملء برنامه ریزی استراتژیک ، تجربه شده دربنگاه خصوصی ، برای شهررا  فراهم  میآورد . علاه بران برداشت استراتژیک همواره یاد اورمیشود که ، شهرسازی مدرنیستء مورد بحث ، الگو ونحوه برداشت های برنامه ریزی ازشهر را بصورت عملکرد یک بنگاه ویا یک کارخانه تولیدی بزرگ ،  در نظر دارد .

    این برداشت نو ازشهرسازی وبرنامه ریزی شهری ، تاکید بر ان دارد که : اداره شهرها میبایست ضرورتا" همسو با بازار باشد . یا به بیان دیگرهیچ  روش دیگری  بجز روش بنگاهداری خصوصی ،  تفکروتجربه ان ، دارای قابلیت ضروری ولازم برای اداره ومدیریت شهر نیست . 

         بخش خصوصی میباید رهبری استراتژیهای اقتصاد محلی را بعده گرفته ، آژانسهای تسهیل کننده وسازمان دهنده باید اطلاعات وگفتمان میان سرمایه گزاران خصوصی  و بخشها ی ادارات دولتی را از طریق اموزش وراهنمائی های لازم ، فراهم اورند .

     بدینصورت جدائی میان بخش عمومی (دولتی ) وبخش خصوصی از میان برداشته میشود .  اتصال وپیوند دوبخش مذکور، موجب خواهد شد بخش خصوصی بیش ازپیش درتعیین سیاست ها واهداف برنامه ها ایفای نقش نماید . بنابراین ، فرایند های تصمیم گیری توسعه وهدایت شهری ، اکنون در جهت گرایشهای طبقه بنگاهدار و سرمایه گزاران کلان سازمان داده خواهد شد . 

    انالوژی شهر- بنگاه ، فقط درحد تصمیمات اداری ویا مد یریتی محدود نخواهد بود. درحقیقت  مجموعه شهروارگانهای محلی هستند که عملکردشان تعریف دوباره خواهند شد. بدین ترتیب، طبیعتء مرکانتیلءاین مفهوم شهردرپی القای منطق جدیدی استکه ازطریق ان ، به سیطره بخش بنگاه دارو سرمایه گزاران بر تصمیمات اداری وتعییین سمت وسوی تحولات شهر، مشروعیت بخشد .

 

        شهر- میهن : رضایتمندی همچون اصل وهد ف.

     دربکارگیری طرح استراتژیک برای هرشهر، فقط شکلی ازمشارکت شهروندان برای بخش بنگاهدار مقبول است که شبیه مشارکت کارمندان دریک شرکت باشد . بنا براین ضروری است که  " شهروند – کارمند " (هرچند غیرداوطلبانه ) پذیرای الزامات " شهر- بنگاه " دریک گستره جهانی شده ( گلوبالیزه ) باشد  انچه بُورخا Borja انرا "عواقب مزمن بحران شهری" میخواند . واینر Vainer ادامه میدهد :

 ولی  احساس بحران ، میتواند گذرا باشد . بنابراین چگونه میتوان بر پایه ای این چنین  شکننده ، همد لی ورضایت عمومی که میبایست علی القاعده مبنی مستحکم ومداومی داشته باشد را پایه گزاری نمود ؟ پاسخ این استکه احساس بحران درشهررا باید تبدیل به احساس تعلق وغرورء مداوم شهروندان به شهرشان نمود. عناصری که برای تداوم انالوژی شهر وبنگاه ، ضرورتا" پیشرو هستند :  در واقع انچه ، شهر– بنگاه ، برای براورده شدنش باید اقدام نماید ، یا انچه الزاما" دربد وخوبی زندگی تک تک ، شهرو ند – کار مندان ،  تاثیرمستقیم دارد ، ایجاد احساس علاقه به "ظاهر دید نیء " جدیدء شهردوست داشتنی شان است  . اکنون چگونه میتوان چنین " انگیزه ای" را درجامعهء شهر بوجود اورد ؟ از طریق احساس تعلق ؟  طرح اینکه مشارکتء تویء  شهروند امری بنیادی است ؟ که : " شهرتوبا شکوه است وشکوهش بتو تعلق دارد" ؟  و بلاخره چگونه میتوان ، احساس غرورشهروند وبالیدن به شهررا تداوم بخشید ؟ در این مورد  بورخا Borja  و کاستلز Castells  نسخه های خود را دارند : ". . .علاوه بران ضروری استکه ، مقامات محلی کوشش نمایند شهروندان خود را به "میهن پرستیء مدنی " (  Patriotismo Civico ) ، در جهت  احساس تعلق ، مشارکت و اعتماد داشتن به اینده ای که برای شهر در نظرگرفته شده ، ترغیب نمایند . این ترغیب باید بگونه ای باشد که ا حداث های در نظر گرفته شده ، چه انهائی که خصلت ( کاراکتر) نمادین (مونومنتال ) دارند وچه انها هائی که برای بهبود منظر وکیفیت زندگی شهری در نظر گرفته میشود ، را شامل گردد . . ."

    راینر Rainer  ادامه میدهد : با چنین هدفی ، شهرسازیء نمادین ( monumentalista)   میهن پرستانه ، که دراواخرسده بیستم همچون طاق نصرت ( Arc du Triumphe)های جدیدء فرا ملیتی شده ، دوباره بمیدان امده ، رواج یافتند.

    ابزاری نمودن بلافاصله واگاهانهء فن اوریهای شهرسازانه (اوربانیستیک)  ومعمارانه (ارشیتکتونیک ) وهمینطور سرمایه لازم برای بسیج افکار عمومی در راستای  اهداف خاصء مورد بحث ، ضرورت ترغیب این چنینء  " میهن پرستی مدنی " را ایجاب مینماید .  

      واینر نوشته خود را با تاکید بر این بپایان میبرد :  مشارکتی که برای براورده شدن اهداف برنامه ریزی استراتژیک ، خواهان انند ، در واقع مبتنی برنفیء  شهروندی است . شهروندی که یک لحظه بصورت سهامدار بنگاه درنظرگرفته میشود ، ولحظه دیگر شهروندی که با احساس غرور باید به شهرش ببالد . چنین شهروندی درواقع میباید خود شاهد ازمیان رفتن ومستحیل شدن شدن فضای شهری وموجودیت شهرش درپروژه مدرنیست باشد . اما ،  شهر، ومفهومی که ازان استنباط میکنیم « polis » نمیباید اینگونه مستحیل شده واز میان برود . شهرمیباید همچون فضای روبروئی ورودر روئی شهروندان باقی بماند .

 

       3.  ارمینیا ماریکاتو     Erminia Maricato

         ایده های خارج ازمکان ، مکانهای خارج از ایده .

     دراین نوشته مفصل ، ازخانم ماریکوتا استاد با سابقه انستیتوی شهرسازی دانشگاه سائوپائولو مشاور ارشد طرحهای شهرسازی کلان شهرسائوپائولو، طی 30 سال گذشته ، قصدداریم برخی از فرازهای مهم انرا به عنوان نظریات یک صاحب نظر واهل پژوهش لاتین امریکائی مطرح نمائیم .

    خانم ماریکاتو ، بشدت باهرگونه شهرسازی " وارداتی" یا ایده وروشهائی که بعنوان الگوهای بین المللی عرضه شده ، از سوی برنامه ریزان ومسئولان (برزیل) بدون توجه وتامل همه جانبه به گستره  واقعیات اجتماعی ، فرهنگی ومحیطی کشورش بکار گرفته میشوند ، را مردود میداند .

  

     فرازهائی ازنوشته ، مطرح شده .

"  . . بازار راهمچون مکانی میشناسیم که دران شما میتوانید ازحق وقابلیت انتخابتان استفاده نمائید. اما در پیرامون ، بازار اینگونه شکل نگرفت ، در نتیجه از صاحب اختیاری Autonomia نیز خبری نشد  ... "

فرانسیسکو دِ اولیویرا  Fransisco de Olieira 2000  p. 5 

 

"    . . . مسئله پیش رو، درک وشناخت ءعملکرد وبحران دراشکال "عقب مانده " کار است . مناسبات " کهنـــــــه " ( ارکائیک ) متقاضیان غیر عقلائی طبقه حاکم و همچنین تاثیر سلطهء جهانی شده بر اقتصاد امروزیء ما. . .  "

  شوارز      Schwarz 1999  p.98

 

  " ایده های خارج از مکان ومکانء خارج از ایده "  ، جملاتی استکه  : فرانسیسکو دِ اولیویرا  ، بعنوان عضو هیئت داوری ، جهت کسب کرسی استادیم در دانشگاه  سائو پائو لو در سال 1999  ایراد نمود .  در واقع با این جملات استاد برجسته کل مطلب را ادا نمود . مطالبی که مبینء تناقص ،  میان انچه بعنوان برنامه ریزی وضوابط شهری در برزیل  و واقعیات اجتماعی محیطی socioambiental شهرهایمان ، خاصه افزایش اشغال غیر مجاززمین والونک نشینی Favela ، میباشد . شهرسازی درکشور ما ( که انرا بعنوان برنامه ریزی برای قانونمند نمودن شهرسازانه میشناسیم ) همخوانی وتناسبی  با واقعیات مشخص شهرهای ما نداشتته ، بلکه درپی اعمال ضوابطی استکه ، درعمل ، بگونه ای نسبی در بخشی از شهر اعمال میشود .  بدین صورت استکه ، میتوانیم بگوئیم  : چنین برنامه ریزی ای  " ایده ای خارج از مکان است ". چون همه ء شهر وندان را شامل نمیشود . در صورتیکه بر اساس  منطق مدرنیسمء بورژوازی میبایست همه را شامل شود .  از سوی دیگر میتوانیم بگوئیم :  "ایده ایست مربوط وداخل مکان "  چون شامل بخشی از جامعه شهری میشود . اما بهمین سبب موجب باز تولید وتشدید نابرابری هم میگردد . چون بعلت فقدان امکانات لازم  قادر به تعمیم این برنامه ریزی ها درفضاهای غیر مجاز نیستند .   بنا براین  این وضعیت ها برای برنامه ریزی مورد نظر بصورت " مکان  خارج از ایده " در میایند . 

    مبنیء مدر نیست /  فونکسیونالیست  

   برنامه ریزی ء مدرنیست که ریشه هایش به روشنگری میرسد ، هنگامی به گونه مشخص مطرح گردید که دوره جامعه رفاه welfare state    1945 -  1975 فرا رسید . دوره ایکه برخی صاحب نظرانرا " سی سال شکوهمند " Mattos 1997    ،   Veltz 1992 ویا اینکه Hobsbawn   1998   "سالهای طلائی " نامیدند .

  درواقع طی این دوران ، کشورهای سرمایه داری به خلق انچه ء ژوزه لوئیز فیور Jose Luis Fiori  انر بصورت ایجاد مجموعه قوانین پیچیده ای ، که تا به امروزانسان قادر به خلق ان شده ، میداند .

حاصل  ان قانونمندی روند انباشت سرمایه در مقابل بسط وگسترش مبارزات کارگری بود . حکومت کنترل قانونی بر کار را با سیاست هائی که تضمین  بهبود سطح زندگی را پی میگرفت ، همراه نموده ودر ارتباط با ان قرار میداد . این دوره در کشورهای سرمایه داری شاهد رشد اقتصادی بزرگ همراه با توزیع بهتر درامد وسرمایه گزاری وسیع در برنامه های بهبود وضعیت اجتماعی بود .  ازمدرنیسم  ، این برنامه ریزی شهری مرده ریگ پوزیتیویزم ، باور به پیشرفت خطی در جهتی جهانشمول ، را باخود اورد .  تحت تاثیر کینزین وفورد یسم  ، این برنامه ریزی دولت را بعنوان عامل مرکزیء تضمین تعادل اقتصادی وبازار در نظر داشت . مبانی نظری ایکه برنامه ریزی درکشورهای سرمایداری ، بلکه نه فقط انها حتی کشورهای سوسیالیستی ازانها تغذیه مینمودند ، مبنی نظریء اموزش وپراتیک  برنامه ریزی شهری  ومنطقه ای امریکای لاتین هم شد .  در نتیجه ، به دولت درجوامع ماهم نقش حاملء رسیونالیسمی که میبایست مانع ناکارامدی بازارو بیکاری (تنظیم کارواجرای برنامه های اجتماعی) ،همچنین توسعه  اقتصادی واجتماعی  ( ترغیب فعالیتها ، اهدای یارانه ، ایجاد زیر ساختها ، تنظیم قیمتها وتولید مستقیم نیاز های  تولید وغیره )

باشد ، را داد.

       هنگامیکه ، سنتزبرنامه ریزیء مدرنیست/ فونکسیونالیست ، که برپایه ان ضوابط شهرسازانه در کشورهای سرمایه داری مرکزی شکل گرفتند ، را مورد توجه قرارداده ، درپی جستجوی سرچشمه های ان باشیم  ، میبینیم : با تاثیر پذیرفتن ازبرخی پیش آهنگانء نیمه دوم سده نوزدهم دراین عرصه ، اولین کنگره بین المللی معماران که دردهه های نخستء سده بیستم برگزار شد ، عناصر بنیادی شهرسازی مدرن را تعریف نمود .

     فازاول CIAM  (کنگره بین المللی معماری مدرن) 1928 /1933 بیشترمتوجه راه حلهائی برای مسائل شهری کشورهای سرمایه داری مرکزی وانهم بیشتر مسئلهء مسکن بود .

   در پاسخ به رشد روز افزون جنبش کارگری ودر نتیجه افزایش تقاضای جدید برای مسکن ، معماران راه حلها وپیشنهادهای جدیدی ، درجهت تغییرطرح Design واحدهای مسکونی ودررابطه با ان تیپولوژی بلوکهای مسکونی، استانداردهای جدید خدمات شهری، سلسله مراتب  رفت وامد شهری (سیرکولاسیون اوربان ) ، باهدف کاستن هرچه بیشتر از مخارج ، تضمین استانداردء حداقلء کیفیت مسکونی در واحدهای   ، وبلاخره پاسخگوئی به سایر نیازهای مورد نظر، را مطرح مینمودند .  پیشنهادهای حداقلی که مطرح میشد ، درواقع به معنی کاهش کیفیت استانداردهای موجود نبود . بعکس ارائه استانداردهای  "حداقلی " با توجه به وجود تقاضای وسیع ، مورد پذیرش همگان بود .

     دردومین کنگره  CIAM ، راه کارهای ایجاد مسکن برای حداقل سطح  زندگی مورد بحث بود . این بررسی وطرح موضوعات مربوط به ان بیشتر تحت رهبریء  ارنست  مآی  Ernst  May  انجام میشد . سلول سکونتی نقطه اغاز این بحث ها بود . طرحهای جدیدی برای اجزای متشکله واحدهای مسکونی ، مانند طرح وترکیب های جدیدی برای اشپزخانه در واحد مسکونی باتوجه به نقش روبه تحول بانوان ، در زندگی اجتماعی وظهوروسائل خانگی جدید ، تاسیسات جدید دربلوک های مسکونی وغیره ، ارائه میشدند . CIAM دوم شاهد توجهء جنبش بین المللی معماران حول مسئله چگونگی زند گی وسکنی کارگران بود  . ازکنگره دوم به بعد ، جنبش مذکورازراهی که دنبال مینمود منحرف شده ، سمت وسوئی کاملا" فرمالیستی در راستایء همراهی با روند انباشت سرمایه داری ، پیش گرفت .

      مجزا ازسمت وسوئی که ازان ببعد سیام CIAM  دنبال کرد، توجه ای نسبی به وضعیت زندگی اجتماعی شهرازطریق اتخاذ سیاست های اجتماعی دردهه های بعد همچنان ادامه یافت . تضمین حق برخورداری از محلی برای سکونت که در اثر مبارزات اجتماعی طبقات نیازمند بدست امده بود ، حفظ و سیانت ازاین حقوق باپشتیبانی سیاست مداران – منتخب طبقات فوق- تضمین میشد . از میانه های سالهای  40 مسئله ضرورت تغییرات درقوانین مالکیت هم دراین کشورها مطرح گردید. (بنظرماسیا Massiah ، مالکیت با گردش سرمایه همراه  وبا ان انتگره شد . به بیانی دیگر برای مالکین املاک ومستقلات  ضوابط وقوانین جدیدی وضع گردید.) ازجمله اقدامات  دیگری که دراین دوره باجرا در امد : بسط وتوسعه ء زیر ساختهای  شهری جهت  پاسخگوئی وایجاد تسهیلات برای تولید انبوه  واحدهای مسکونی که اغلب باکمک بخش دولتی واختصاص یارانه های مختلف انجام  میشدند ، بود . این اقدامات باعث شد دولت بتواند در تنظیم تناسب میان قیمت واحد مسکونی ودرامدوتوان مالی متقاضیان نسبتا" موفق باشد .  تولید مدرنء فوردیسم  هم موجب بازدهی بیشتردرروند احداث بناها وزیرساختها ی شهری گردید . حاصل این روند عظیم ساخت وساز اغلب در حومه شهرهای امریکای شمالی وشهرهای گسترش یافته اروپائی ، حق داشتن وبرخورداری از مسکن برای همه را تاحد مطلوبی تضمین نمود .  اما باوجود تضمین حق به مسکن حق به شهر ( چنانکه لوفر  Lefebvre در اثر کلاسیک اش   Le droit a la ville مطرح مینماید ) ، برآورده نشد .

 

     شکست برنامه ریزی شهری دولتی .

     شکست وناکارامدیء باور به کنترل عقلائی ومتمرکزء سرنوشتء یک سیستم اجتماعی، بخشی از تغییرات بزرگی استکه به تعمیق بین المللی شدن روابط جهانی انجامیده ،  زمینه برای سست کردن اساس سرزمین ملی را  که در واقع پایه های دولت مدرن را تشکیل میداد ، فراهم اورد .

       فیوری Fiori  یاداوری نموده ، میگوید : جهانی شدن فقط نتیجه توسعه فن سالارانه (تکنولوژیکی) یا تکامل بازارهای در رقابت نیست ، ان یک پدیده اقتصادی ، سیاسی وهمچنین ایدولوژیکی است .  ساختار جهانی قدرت تاثیر تعیین کننده ای در ، واریختن ( دِمونتاژِ ) جامعه رفاه داشت . مرکز مشترک این قدرت جهانی در صدها بنگاه بزرگ استکه (  شماری از انها  گاه اهمیتشان بیش از چند کشور است ) خاصه کشورهای غنی از ان جمله سه قدرت مالی امریکا ، ژاپن والمان که تواما" بخش عمده ای از سرمایه های جهانی را بخود اختصاص داده اند . 

      شکاف  gapمیان کشورهای غنی وفقیر روز بروز افزایش یافته وهمراه با ان عدم تجانس میان مناطق مختلف ،میان شهرها وهمچنین فضاهای درون شهری هم درحال فزونی است . بقول فیوری 1997  "   جهانی شدن ( گلوبالیزاسیون ) یک واقعیت است ، ولی انچه در حال تحقق است همه چیز هست ، جزگلوبال ! "

      هرچند ،  پیروزی انچه درسالهای 1980- 1990 به ایدئولوژی نئولیبرال معروف شد ، غیر قابل اثبات است : براساس این برداشت : ازمیان برداشتن عوامل تنظیم کننده ، میباید به ازادی نیروهای بازار بیانجامد وسپس درنتیجه ان به تعادل برسد . ظاهرا" برپایه برداشت نئولیبرال ، با پایان  دخالت گرائی intervencionismo ، دیوان سالارگرائی  burocratizacion ، دولت آمِر   autoritarismo

نسخه های ارائه شده بااطمینان توفیق خواهند یافت .

     اما واقعیت این است که : پیش ازتوفانی که بخاطرتغییراتء نئولیبرالی  بوجود امد ، تفکیک و جدا شدن  فضاها ی شهری ازیکدیگر  segregacion  espacial ونظم غیر قابل انعطاف شهرسازی مدرنیست از جهات بسیاری پیش ازبمیدان امدن نسخه های نئو لیبرالی ، مطرح ومورد انتقاد بود. خانم جین جاکوب  Jane Jacobs ( شهرساز کانادائی امریکائی در  ( the death and life of Great American Cities  1961  درسال 1960 برنامه ریزی مدرنیست فونکسینیت را مورد انتقاد قرارداده میگوید : وضعیت شهریء ما بانظم غنی وپیچیده اش ، توسط نظم مکانیکی ساده کننده  reductive وبی ارزشء شهرسازیء فونکسیونالیست دچار اختلال گشته است . ویا برمن Berman  که معتقد است : شهرسازی عملکرد گرا  ( فونکسیونالیست ) فضا را دچار تجزیه وتفکیگ  segregation  نموده ، موجب خنثی شدن نیروهای ازاد کننده (انارشیست) وپویا که مدرنیزاسیون گردهم میاورد ، شده است . سخن معروف  له کوربوزیه که در 1929 میگفت: " خیابان را باید بکشُیم " (چون بنظر اوانسان جدید ، خیابان جدید ی لازم داشت .) سخن بجائی بود ، هرچند که مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت .

    نقدهای مربوط به کاستی های برنامه ریزی شهری، بویژه فنون مربوط به منطقه بندی zoning بسیار وسیع است . لوفر Lefebvre از همه بیشتر ورادیکال تراین انتقاد ها را مطرح نموده است . اوبرنامه ریزی شهری ( یاشهرسازی ) رابصورت بدترین دشمن شهر ومخرب زندگی شهری عنوان مینماید .

     ادبیاتی که به تغییرات  سرزمینی – منطقه ای و شهری – در ارتباط باجهانی شدن میپردازند بسیار گسترده است .  گذشته از تاثیر شناخته شده ء اطلاعات ، تغییراتی که دررابطه با توسعه ارتباطات بوجود  امد ، منجربه وقوع انقلابی دررابطه با زمان ومسافت شد . همچنین عواملی که قبلا"مکان یابیLocation  واحدهای تولیدی وشغلی را تعیین مینمودند ، دستخوش تغییرات عمده ای شده اند. دراین رابطه ولز Veltz یاداوری نموده میگوید : دررابطه بامراحل مختلف ارتباط با بازار- مفهوم ، نوآوری وپژوهش- اهمیت زیادی یافته اند .

     واریختن  demontage  سلسله مراتب متمرکز تایلوریست ، (که دران سرزمین ونابرابری هایش مطرح بود ) جای خودرا به یک سیستم افقی از شبکه های مستحیل شده در کنش متقابل محلی/ گلوبال ، داده است . شهرهای جهانی  بجای اینکه ،  خودرادر گستره فضائیء فعالیت های ارتباطی teleativity مستحیل نمایند ، هرزمان بیشتر ثروت وقدرت رادر خود متمرکز نموده ، شبکه ای از ، مجمع الجزایر، قطب های  بزرگ شهری ، مراکز قدرت را به انحصار خود در میاورند . بدین ترتیب در چنین نظمی تفاوت میان شهر وروستا ویا حتی میان صنعت وخدمات ، دیگر چندان میسر نیست . Veltz 1992-1996

     ازطرف دیگر ، افزایش روز افزون اهمیت خودگردانی شهرها ، که دراثارونوشته های زیادی تبلیغ وتشویق میشود  ، بنظرمیرسد موجب برگشت " دولت-شهرها "  state-cities باشند. دستورکارء گردهم ائی   Habitat. II  مصوبه UNO برای اسکان انسانها (استانبول 1996) ، به شهردرسناریو بین المللی ودر واقع ، به دولت-شهر، درمقابل کاهش روز افزون، دولت- ملت ،  State – Nation اهمیت منحصر بفردی داد.  دستورکار  Habitat .I   سال 1976 ، که مملوازتقاضاها ، پرچم ها ومطالباتی که بگونه ای سنتی ازجانب چپ های دموکرات مطرح میشد ، بود .  اما نه فقط مشابه این تقاضا ها دردستور کار Habitat.II هم قرارداده شد ، بلکه در اسناد مربوط به OECD ، سازمان اقتصادی تعاون وتوسعه ویا در باشگاه 23 کشورثروتمند تر جهان وبانک جهانی که نهادی است  تحت کنترل کشورهای ثروتمند، نیز مطرح شده بودند .

دستورکار Habitat .II شامل مصوباتی بود که از حقوق کامل شهری برای همه  دفاع

نموده، مخالف،  رانده شدن اجتماعی شهری social urban exclusion , ، بوده هر

چند تاکیداتش در این زمینه  شکل کلی وبدون صراحت لازم داشته است . این مصوبه ها

توسط نمایندگی های همه کشورها ی حاضر در استامبول ( چه انها که حقوق  بشررا رعایت

میکردند وچه کشورهائی که انرا زیر پا میگزاردند) امضاء شده بود .

 

     توصیه های برجسته تر ان  ، عبارتند از:  الف ) عدم تمرکز وتاکید براعمال قدرت محــــــلی

  ( که اینهم از جمله مطالبات چپ اروپائی بود .)    ب) همکاری وخود گردانی  درخدمات جمعی (از جمله مطالبات وبرنامه های جریان های مردمی –    Organization   Basic  Communitary

BCOs و وسازمانهای غیر دولتی  NGOs بعنوان مثال شبکه جهانی  ان .جی .اُ ویا سازمان HIC

Habitat   International Coalition    

     این ردوبدل ایده ها وپیشنهادهای دموکراتیک گونه وتازه های دیگری که شرایط جدید پیش اورده بودند  ، در واقع نتیجه پراهمیت  پایان تجربه کمونیسم و تضعیف توان سندیکاها بود .

     درمیان بسیاری ازاین ایده ، ونظریه های نو ظهور که حتی " پایان تاریخ  "  F. Fukuyama و "پایا ن کار " D. Masi  را  اعلان نمودند ، برخی ازشهرسازان در پی تبیین ،  نقش بدون جایگزین روند افسانه گونه ء  گلوبالیزاسیون ، که بمثابه تنها راه پیوند وادغام کشورها به نظم نوین جهانی معرفی میگردید ، بودند .  ازجمله در این رابطه ، اشاره به نظریات ، پتر مارکوزه ،  Peter  Marcuse   جالب است . اوبا توجه به بسیاری ازاین تبیین های نظری ، درپی یافتن پاسخی برای ابعاد حقیقی این تغییرات است . میپرسد :  "چرا منتظر تغییرات شهری شویم ؟ " پاسخ نشان میدهد ، که انگیزه های زیادی برای تغییر وجود دارد . از ان جمله  :  تغییرات در فعالیت های اقتصادی ،   تغییرات در مناسبات کاری ،   تمرکز در کنترل فعالیت ها وهم چنین همزمان با ان امکان تجربه ،  پسا فورد یسم ،  را داریم . با افزایش پویائی سرمایه روبروهستیم . اینها وبسیاری از شواهد دیگر، تغییرات شهری وشهرسازانه را توجیه مینمایند .

      اما ، پتر مارکوزه از مشخص کردن اینکه : در تغییرات مذکور از جهت روابط جامعه / فضا چه چیز جدیدی بوجود امده ، تاملاحظه شود ، در نظم جدید با پویائی اجتماعی کمتردر مقابل تمرکز قدرت روزافزون و تشدید ، مجزا وتفکیک شدن  segregation فضاهای اجتماعی مواجه ایم ، بکلی شانه خالی میکند . بهمین سبب سعی در به انحراف کشیدن بحث پیشرفت تکنولوژی رادارد ، که درعوض متضرر نمودن کارگران و نکت بارنمودن زندگیشان ، میتوانست در جهت بهتر شدن این شرایط ، افزایش زمان اسایش، بهبودکیفیت زندگی، از طریق کاهش قیمت تولیدات، بکار گرفته شوند .  بنابر این همه چیزبستگی   دارد به اینکه ، چه کسی کنترل مزیت ها وافزایش قابلیت های بدست امده را درید خود دارد . چنانکه مارکس در قرن نوزدهم در رابطه باپیشرفت تکنوژیکی که همراه باروند صنعتی شدن تحقق مییابند یاداوری مینمود :  " . . درعوض ازادی نیروی کار، مکانیزاسیون موجب بکارگیری زنان وکودکان در پروسه تولید کارخانه ای شد ، انهم بااینکه  ، با وجود مکانیزاسیون ،  بکارگیری بیشتر نیروی کار یدی  همانند مرحله قبل از ان  ، دیگر ضرورتی نداشت .  " کارل مارکس در  " کار روزانه " 

     طبیعی استکه ، در مقابل تغییرات واقعی ویا حتی ادعاهای وسوسه انگیز ، مبانی برنامه ریزی شهری نیز دستخوش تغییرات میشوند . این روند نهایتا" متاثر از تولید ایدئولوژی ویا تولید ایده هائی استکه ، مبارزات سیاسی را سرکوب میکنند . اما  گسترش ، توسعه وشناسائی این دورنما ، بعلت توان مخدوش کننده ء ، نهادها و اژانسهای جهانی ، که  نفوذ عظیمی برترویج افکار ، روشنفکران  وبطور کلی رسانه ها دارند . وظیفه بسیار پیچیده و خطیری است . کافی است بعنوان نمونه وبرای یاد اوری ، توجه نمائیم چگونه  انچه بعنوان" توافق واشنگتن "  Washington Consensus معروف شد ، سمت وسوی خاص خود را گرفت . هنگامی  دستور کار این توافق را  در رابطه با انچه به سرنوشت کشورهای نوظهور ، که برزیل هم یکی از انها است ، توجه نمائیم ، میبینیم : صاحب اختیاری مطلق بازار داخلی وخارجی این کشورها در توافق واشنگتن بر پایه نظر به شمال  ومنافع انها تدوین شده است . که در ان ازانجمله ، به کوچک  کردن دولت ، تحلیل وبه حاشیه راندن تدریجی  نقش ومفهوم ملت  تاکید دارد . این خواسته بیشتردرمورد کشورهای معروف به  نوظهوراعمال میشود تا فرضا" کشورهای غنی .

   فیوری  ، بعنوان یک نمونه ازاین استراتژی ، به سمینار بین المللی که توسط یکی از" tink tanks " های واشنگتن ، تحت عنوان     Institute for International Economies انستیتو برای اقتصاد بین المللی ، در ژوئن  1994 برگزارشده بود، اشاره داشته میگوید : دران  حدود صد کارشناس برای تدوین حقیقتا" یک راهنمای ا صلاحات براساس پیشنهادهای سیاسی اقتصادی ، شرکت داشتند . نمایندگانی از اسیا ، افریقا وامریکای لاتین با نمایندگان بانکها ، بنگاههای خصوصی وبرخی ازدانشگاهیانی که به انها  پول خوبی پرداخت شده بود ،  به بحث وتبادل نظر پرداختند .  هدف این بحث هادر واقع تدوین ایده ها واسنادی بود که نهایتا" میبایست به عنوان راهنما ویا " نسخه"  توسط نخبگان وروشنفکران کشورهای پیرامونی مورد استفاده قرار گیرد .

     سمینار مذکور دست اخر، از نظر انها، به صورت یک  "تکنو پل " technopol  موفقی که میبایست نسخه هاوتجویزهایش توافق واشنگتن را پیگیری نماید درامد . فرضا" در برزیل تبلیغات پرخرج وگرانی در رسانه های ، خاصه دیداری همراه باشوهای تلویزیونی  انجام شد ، تا کارائی ء  این ایده ها را در افکار عمومی رایج نموده انرا جا بی اندازند . فر ضا" القای  این ایده  که خصوصی سازی خدمات عمومی تنها چاره رهائی از مشکلات مربوطه است .

 

ادامه در بخش پنجم              دی    1388         , Erminia Maricato Carlos   Vainer