شهرسازی وویژگیهای ساختاریء تعیین کننده دروضع موجود کشور.

         1- شهرسازی: جمعیت ، تحرک وجابجائی آن .

             مهدی کاظمی بیدهندی

 

        مقدمه

     مسئله بسیارمهمی که درشرایط کنونی شهرسازی ، برنامه ریزی ومطالعات شهری وحتی برنامه ریزیها درسطوح خرد وکلان باان مواجه اند : کم اهمیت ماندن مطالبات وهمچنین عدم مشارکت مردم   دربرنامه ریزی وسیاست گزاریها ازیک سوی ، کمبود ادبیات نظری مبتنی برپژوهشهای همه جانبه از وضع موجود کشورازسوی دیگراست . پژوهشهائی که علل شکل گیری پدیده های مطرح درزمینه های مورد بحث را بگونه ای مستدل ومستند ازجهات مختلف بررسی ونهایتا"خصلت یابی وتئوریزه نموده باشد . ضرورت ولزوم چنین پژوهشهائی ازانجا ناشی میشود که ، امروزه به سبب کمبود چنین پشتوانه نظری که حاصل لحاظ جوانب مختلف وضع موجود باشد ، ازیک سو، برداشتها وتوجیهات ارائه شده دررابطه باچگونگی پدیده های مورد بحث اغلب درسطح باقی میمانند . ازسوی دیگربه همین سبب میان دست اندرکاران مختلفی که به چنین مطالعاتی– مطالعات شهری– مشغولند ، ارتباط ودرک متقابل چندانی برقرارنشود . چون درواقع چنین درک متقابلی بستگی به میزان ریشه یابی ساختاری تاریخی پدیده های مذکور داشته ومتناسب باان خواهد بود.  یعنی درصورتیکه هدف واقعا" پاسخ گوئی به مطالبات مردم باشد ، با چنین روال کاری که فعلا"درجریان است ، درعمل جهت نیل به هدف فوق – پاسخگوئی به مطالبات مردم -  توفیق چندانی حاصل نخواهد شد .

      دراین نوشته قصد مان طرح ویا تحلیل پدیده های مورد بحث نیست . چون پژوهش درباره انها را درصلاحیت پژوهشگران فعال درعرصه علوم انسانی دانسته ، خود راازهرجهت نیازمند بهره مندی از پژوهش ها ونظریه پردازیهای ارزشمند این سروران میدانیم .

    اما انچه درصدد مطرح نمودن ان هستیم ، مشخصا"دغدغه ایست که میتواند دراین زمینه برای برنامه  ریزشهری ومشابه ان مطرح باشد. قصد مان دراین بحث عمدتا"توجه به دغدغه مطرح شده ، خواهد بود .  توجه به این نکته : چگونه کمبود ادبیات نظری وفقدان تئوری پایه ، برگرفته ازخصلت یابی روند های موجود جامعه - یا درواقع راهنمای اقدام – میتواند تبیین مقولات مختلف برنامه ریزی شهری ، همچون : تدوین متدولوژی وطرح الگوی هدایت توسعه شهری را به بیراهه رفتن سوق دهد. بنا براین گزافه نیست  اگربگوئیم ، الگوئی ایکه بکارگرفته میشود ، همچنین تعیین «اهداف پایهء» هدایت توسعه وسازمان یابی فضا ، فقط درصورتیکه با توجه به نتایج چنین خصلت یابی هائی ارائه شده باشند ، میتوانند توفیقی- حال هرچند نسبی - بهمراه داشته باشند . البته غرض توفیقی استکه : بگونه ای مشخص وقابل تائید حاصلش رفع یا حداقل تعدیل مشکلات پیشء رو باشد ! نه اینکه چنانکه رایج است با توسل به تبلیغات پیشا پیش انرا موفق جلوه دهیم !

        بنا براین قصد داریم : ضمن توجه ای انتقادی ، انهم ازدید«شهرسازی وبرنامه ریزی شهری» به انچه بصورت تحلیل پدیده های مختلف ، وضع موجود کشور، دررابطه با برنامه ریزی شهری- فضائی دردسترس است ، به ازمون برداشت های مذکورپرداخته وکاستی های احتمالی انها را - البته در رابطه با نیازهای برنامه ریزی شهری  -  مورد بررسی قراردهیم .

    روشن استکه این مقولات بسیارمتنوع وپرشمارند . بنابراین آنچه دربحث حا ضرمورد توجه قرار خواهیم داد برخی مقولاتی است که تاثیرشان ، دربرنامه ریزی شهری- فضائی ، بسیارتعیین کننده است . پدیده هائی نظیر :  تغییروتحول وتحرک جمعیتی ، بیکاری وساختاراشتغال ، روند صنعتی وگرایشهای   مربوط به استقرارفضائی واحدهای صنعتی، ضعفء روابط متقابل درون سیستم وشبکه شهرها ، بالاخره   پدیده های دیگری که دراین زمینه ازتعیین کنندگی بالائی برخوردار میباشند .

 

 

      1 -  شهرسازی : جمعیت ، تحرک وجابجائی آن .

     روشن است که مقوله جمعیت درشهرسازی دررابطه با چگونگی سیاست گزاریها ازجهت پاسخگوئی  به مطالبات جامعه شهری ، تعیین سیاست گزاری واهدافی که میباید دراینده پیگیری شوند ، حائزاهمیت بسیاراست . ازاین روست که مطالعات وپژوهشهای جمعیتی قابل استفاده ، درزمینه هدایت توسعه شهری ، میباید با توجه به همه جوانب اقتصادی ،اجتماعی وسیاسی جامعه ، ویژگیهای ساختاری تاریخی انها ، انجام پذیرند . یعنی اگراین مطالعات ونتیجه گیریها یشان صرفا"مبتنی برداده های آماری باشند- که امروزه درکشورما اغلب چنین است - درزمینه شهرسازی میتواند ،ازیک سوبسیاری ازپرسشهای اساسی  بدون پاسخ مستدل باقی بمانند. ازسوی دیگرچون اینگونه مطالعات درعمل ، مبتنی برنظریات رایجی که به ظاهرقابل تعمیم (اونیورسال) مینمایند ، ارائه میشوند ، میتوانند موجب ایجاد تناقصات غیرقابل توجیه درنتیجه گیری ها شوند . صحت ویا رد ادعای مطرح شده را میتوان با رجوع به برخی پژوهش هائی که درسالهای اخیردراین زمینه ها ارائه شده اند ، ازجهت میزان کاربرد عملی انها دربرنامه ریزی شهری ، مورد آزمون قرار داد .

 

         شهرسازی ، کاهش ویا افزایش جمعیت .

       انچه دراین زمینه برای شهرسازی ویا بطورکلی سیاست گزاری دربخش شهری کشورحائزاهمیت فراوان است ، پژوهش و یا اطلاعاتی استکه چگونگی افزایش ویا کاهش شتاب رشد جمعیت وگرایشهای گذشته ، حال واینده انرا ، نه فقط صرفا"مبتنی برامار، ازنظر«کمی» سنجید ، بلکه علاوه برآن به گونه ای مستدل با توجه به همه جوانب ساختاری تاریخیشان ، تبیین نمود . یعنی درزمینه مورد بحث بیش از کمیتء کاهش یا افزایش درصد رشد جمعیت ، به خصلت یابی وتئوریزه نمودن پدیده مذکوردراین مرحله ازتوسعه کشورنیازمندیم . اگرچنین باشد میتوانیم ادعا نما ئیم ، تحولات جمعیتی کشوررا مبتنی برخصلت یابی همه جانبه ونظریه پردازی شده ، پی میگیریم .اما انچه دراغلب مطالعات دردسترس مشاهده میشود،   توصیفی وآماری بودن انهاست. یعنی غالبا"فاقد یک تئوری پایه که نتیجه ان خصلت یابی (کاراکتریزه) نمودن  پدیده های مذکورباشد ، بوده اند . به همین سبب استکه : اکثرمطالعات فرضا" بگونه ارائه شده اند که گوئی ، خصوصیات جمعیتی معاصر جامعه ما ، حاصل نوعی "هرج ومرج" ناشی ازسیاست گزاریهای مربوط به کنترل یا عدم کنترل جمعیتء مربوط به ایران است ! وانهم تماما"دراثرترغیب ویا عدم ترغیب سیاستهای مربوط به تنظیم خانواده دردهه های اخیربوده است ! نه اینکه تغییروتحولات جمعیتی درکشورما هم ، درشرایط کنونی ، همچون غالب کشورهای درحال توسعه  «عمدتا" » ناشی از تحولات اجتماعی اقتصادی ودرواقع نتیجه طبیعی تحقق مراحل مختلف ، روند توسعه پیرامونی اقتصاد مبتنی بربازار، که امروزه  به صورت ویژگی مشترک جوامع پیرامونی درامده ، بوده است . روندی که ثاثیراش درتغییروتحولات جمعیتی بمراتب بیش ازبود ویا نبود سیاست های تنظیم خانواده ، بوده است .

   مسئله جمعیت وپویائی ان درکشورهای درحال توسعه ، انهم دراین مرحله ازتوسعه شان ، کم وبیش از قانونمندی مشابه ای تبعیت مینماید . اما متاسفانه ما بعضا"، بااین مسئله بگونه ای روبرومیشویم که گویا   این مشکل به گونه ایکه بوجود امده ، فقط مربوط به ایران است ؟! برخی برداشتها و توجیهات مربوطه  بگونه ای هستند ، که شاید بتوان گفت بیشترنتیجه اختلاطی ازکم توجهی به عوامل ساختاری تعیین کننده ودلخوری سیاسی اند . چنانکه بسیاری میگویند : چون پس ازانقلاب گفتند : "هرآن کس که دندان دهد نان دهد "جلوگیری اززاد ولد رها گردید ، درنتیجه جمعیت زیاد شد وبه اصطلاح با "انفجارجمعیتی" روبرو شدیم !؟ اما بعدها که مشکلات پیش امدند باکمک شیوه های جلوگیری ازبارداری در قالب برنامه های تنظیم خانواده ، درصد افزایش جمعیت به سرعت کم شد ؟! واقعا"بهمین سادگی ! انها اول آن چنین گفتند جمعیت سریعا" افزایش یافت . بعد تنظیم خانواده پیش آمد درصد مذکوربه سرعت کم شد !؟   

       امروزه کلیه کشورهای درحال توسعه ایکه هنوزروند توسعه وصنعتی شدن ودرنتیجه سازمان یابی  وبازدهی نیروی کارو بلاخره سایرشاخصهای توسعه شان به سطح کشورهای صنعتی نرسیده ، حال چه گفته باشند :  "هرآنکس که دندان دهد نان دهد" وچه نگفته باشند ! پویائی و شاخصهای جمعیتیء - بعضا" حتی کاملا"- مشابه ای دارند . بعنوان مثال دراین سالها درصد رشد جمعیت درکشورهائی که میزان توسعه شان ودرنتیجه وبویژه سطح« شهرنشینی شان » کم وبیش مشابه با ایران است ، درصد رشد جمعیت شان نیز مشابه یا حتی برابربا درصد رشد جمعیت ایران است . بدین ترتیب : بعنوان مثال : درصد رشد جمعیت  ترکیه 2/1درصد ، برزیل 2/1 درصد مکزیک 1/1در صد کلمبیا و پرو 1/1 ارژانتین 1 درصد وبلاخره ایران کمی کمتراز3/1درصد . اکنون ملاحظه بفرمائید ، درکلیه این کشورها امروزه درصد شهرنشینی بین هفتاد تا هشتاد و دوسه درصد است . به فرض شهرنشینی درایران هفتاد ودوسه درصد بوده است . در آرژانتین وبرزیل این درصد حتی ازهشتاد درصد نیزگذشته است ؛ آنهم  با توجه به اینکه : اغلب این کشورها دردهه شصت وهفتاد به استثنای آرژانتین درصد رشد جعیت شان بین 5/2 تا 5/3 درصد بوده ، اما دران سالها میزان شهرنشینی این کشورها به کمتراز 40 درصد جمعیت کشورشان میرسیده است . با توجه ویاد آوری این مهم که : همهء این کشورها دران زمان دارای برنامه های تنظیم خانواده نیز بوده اند !

       اکنون اگرچنین برنامه هائی - توصیه به تنظیم خانواده - ناشی ازتاثیربرداشت های نومالتوزین ها است ، یا اینکه با تشویق ویا تحمیل اربابان سلطه جهت کنترل جمعیت کشورهای درحاشیه بوده ، مسئله دیگری است ، که فعلا"طرح ان خارج از حوصله این بحث است .

   بنا براین افزایش جمعیت دران سالها – دهه های پنجاه تا هفتاد میلادی – بدون شک درنتیجه افت مرگ میربویژه اطفال وسایرویژگیهای ا جتماعی ( نظیرروستا نشینی وغیره که درصد زاد ولد درانها بالا است) بوده است . اما کاهش درصد رشد جمعیت ، یا درواقع کاهش زاد ولد ، «عمدتا"» تابع ونتیجه افزایش شهر نشینی است . هرچند که سایرعوامل دیگرازآنجمله برنامه های مربوط به کنترل موالید هم دران موثرباشند . ولی تاثیرشان «عمده » نیست .  

      بطورکلی هنگامی که روال تغییروتحولات جمعیتی کشورهای درحال توسعه دردهه های اخیررا مورد توجه قرارمیدهیم ، میبنیم : دراغلب این کشورها تا هنگامیکه درصد جمعیت شهری کمتراز50 درصد کل  جمعیت این کشورها بوده ، رشد جمعیت هم بالای 2 درصد است . هرچند دراین کشورها برنامه های وسیع کنترل موالید نیزباجرا درامده باشند . به استثنای کشورچین که وضعیت اجتماعی سیاسی  وهمچنین حجم جمعیتی کاملا"خاصی نظیرهند را دارد ، اگرکشورهائی نظیرمصر، اتیوپی(حبشه) راازنظرتعیین کننده گی میزان شهرنشینی درکاهش ویا رشد جمعیت  در نظر گرفته ، حتی هند را هم مورد توجه قرار دهیم ، میبینم چون درصد شهر نشینی دراین کشورها هنوزکمتراز50 درصد کل جمعیت این کشورهاست ، علی رقم به اجرا دراوردن  برنامه های وسیع تنظیم خانواده رشد جمعیت  فرضا" ، درکشورهای مصرواتیوپی هنوز کمتراز2 درصد نشده است . بدین ترتیب ، درسال ( 2011) درصد شهرنشینی درکشورهای مصرواتیوپی بعنوان نمونه ، بترتیب : 47 و18 درصدء کل جعیت این کشورها بوده ؛ بهمین ترتیب ، درصد رشد جمعیت سالانه مصرحدود 2 درصد واتیوبی قریب به 4 درصد! است . درهند هم در2011 درصد شهرنشینی کمی بیش 30 درصد بوده ، یا اینکه : با وجود تشدید برنامه های تنظیم خانواده هنوزرشد جمعیت هند بیش 6/1 در صد است .

    با توجه به روند افزایش شهرنشینی درجوامع درحال توسعه پیرامونی، انچه شاهدیم این استکه : هنگامی که میزان جمعیت شهری دراین جوامع ازمرز50 درصد کل جمعیت میگذرد ، اهنگ کاهش درصد رشد جمعیت شدت مییابد. بگونه ایکه برخلاف انچه برخی مسئولین ما میپندارند، نمیتوان بفرض با کنا رگزاردن برنامه های تنظیم خانواده مانع کاهش رشد جمعیت شد . با توجه به چنین واقعیتی بود که درگروه تحقیق مطالعات شهری ومنطقه ای وسایت شهرسازی وتوسعه ، همواره «نگرانی» نسبت به رشد جمعیت ، یا انچه درسالهای گذشته به رشد " بیش ازحد " ویا " انفجار جمعیتی" وعناوین مشابه ان معروف شده بود  واغلب همراه با نگرانی و هشدار مطرح میشد ، وعلاوه بران با فرافکنی وجود همه مشکلات راهم به ان نسبت میدادند !؟  را بی مورد میدانستیم . همواره معتقد بودیم افزایش شهرنشینی خود کاهش رشد جمعیت را بهمراه خواهد داشت !

     واقعیت این استکه رشد شهرنشینی ودرنتیجه افزایش جمعیت بخش شهری دراینده ، ازیک سو وتداوم جابجائیهای درون بخش شهرِی کشورازسوی دیگر، که یکی انتقال جمعیت از بخش روستائی به شهر و دیگری  جابجائی به سمت استقرا متمرکزدرتجمع های شهری است ، تواما" وضعیتی را شکل خواهند داد که یکی از ویژگیهای عمده ان کاهش هرچه بیشتردرصد افزایش رشد جمعیت کشورخواهد بود . بقسمی که حتی دردهه های اینده با منفی شدن درصد رشد جمعیت مواجه خواهیم شد. دراین راستا ، با توجه به شواهد موجود ، سیاست های تشویق به افزایش جمعیت  نیز، برخلاف انچه برخی میپندارند ، نتیجه چندانی  در افزایش جمعیت نخواهند داشت ! کشورماهم درآینده پس ازپشت سرگزاردن عقب ماندگیها ، بتدریج مانند کشورهای پیشرفته صنعتی امروزی ، میبایست کمبود یا کاهش مطلق جمعیت خود را با پذیرش مهاجرین خارجی بویژه ازکشورهای همسایه جبران نمایند ، انهم درصورتیکه این کشورها دراینده هم  با مهاجرت جمعیتی به خارج از کشورشان مواجه باشند .

    علاوه برضرورت ونیازبه تعمیق پژوهشهای مربوط به کاهش ویا رشد جمعیت وخصلت یابی وتئوریزه

نمودن ان دراین مرحله ازتوسعه - ودراین بحث - جهت هدایت اگاهانه برنامه ریزی شهری ، به شناسائی هم جانبه ، پدیده جابجائی جمعیتی وعوامل تعیین کننده درشکل گیری «هیئت فضائی» استقرارهای جمعیتی با توجه به ابعاد مختلف اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی ان نیازمندیم .

 

       شهرسازی ، برنامه ریزی شهری وجابجائی وگرایشهای استقرارجمعیت .

 

      درزمینه خصلت یابی روند تحولات جمعیتی ، جمعیت شناسی(دموگرافی) دردوران معاصر، علاوه بر ویژگیهای مربوط به افزایش ویا کاهش میزان جمعیت کشور، مسئله دیگری که تاکنون از توجه کافی به ان غفلت شده وامروزه ، توفیقء پرداختن واقدام دراموری همچون : برنامه ریزی شهری ویا حتی برنامه ریزی دربخشهای  دیگرجامعه ، درگروشناسائی زوایای ناشناخته ویا مطرح نشده ان ویا شناسائی وخصلت یابی جوانب مختلف ، اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی وفیزیکی- فضائی روند جابجائی جمعیتی وگرایشهای استقرارحال وآینده ان است .

      واقعیت این استکه بعلت جوانی ومحدودیتهای متنوع علوم انسانی درجامعه ، خاصه درمورد پژوهش  درمقولاتی چون : اقصاد ، جامعه شناسی ، جغرافیا ، بوم شناسی ، فرصت کافی برای تعمیق پژوهشهای مربوط به این مقولات درزمینه شهری- فضائی چندان فراهم نشده ، مطالعاتی هم که تاکنون درزمینه مورد بحث انجام شده اغلب محدود ، بسیارکلی وبدون پشتوانه تئوریک برگرفته ازپژوهشهای همه جانبه ازوضع  موجود در بخش شهری کشور ، میباشند .

    مسئله ایکه امروزه برای مقوله شهرسازی ویا هرسطح ازبرنامه ریزی های فضائی مطرح میباشد ، خصلت یابی وتبیین همه جانبه شهرنشینی معاصر وبطورکلی بخش شهری جامعه ، سیستم وشبکه شهرهای کشورازجهاتی چون : گرایشهای استقرارفضائی حال وآینده ان ،  پویائی وتحولات جمعیتی هرمرتبه از سلسله مراتب شهری ، عوامل اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی تعیین کننده این گرایشها وبلاخره سایرویژگی هائی که درخصلت یابی بخش شهری دروضع موجود تاثیرگزار وتعیین کننده اند .

      دررابطه بااین مقوله مهمترین مسئله دروضع موجود کشور، نقش کلانشهرها وبویژه کلانشهرتهران درتحولاتی استکه : شکل بندی «هیئت فضائیء» بخش شهری ویا به بیانی دیگر، تحولات کیفی وکمی سیستم وشبکه شهرهای کشور را تحقق می بخشد . یعنی بررسی اینکه : چگونه ، ازیکسو روند تحولات اقتصادی اجتماعی کنونی دربخش شهری کشورشرایط جدید ، امکانات وهمچنین معضلاتی را برای کلان شهرها پیش میاورند . وازسوی دیگردراین روند تاثیرمتقابل ، کلان شهرها هم چگونه درحال دگرگونی اوضاع واحوال بخش شهری کشورهستند . دراین راستا اگربفرض روی شناسائی عوامل اصلی تحولات کلانشهرتامل نمائیم ، ملاحظه خواهد شد امروزه باتوجه به وضعیت ویژه اقتصادی، اجتماعی – جمعیتی وسیاسی جامعه  تحولات مربوط به شکل گیری استقرارجمعیت وامکانات وگرایش های اینده ان درکلان شهرهایمان تحت تاثیر دوگروه عواملند .

 گروه اول : شامل عوامل مختلف اقتصادی اجتماعی وسیاسی دروضع حال وگذشته معاصرجامعه اند،         که تاثیرکمی وکیفی انها میزان وویژگی جابجائی جمعیتی ، نخست ازروستا به شهرواکنون بموازات ان جابجائی درون بخش شهری بسوی کلان شهرها ، را تعیین مینمایند . بنابراین دردوران معاصر، هم اکنون ودراینده ، تا رسیدن به مرحله تثبیت شهرنشینی ، باجابجائی جمعیت ازاطراف بسمت کلان شهرها بویژه کلان شهرتهران ، مواجه ایم .

     دراین زمینه انچه درخورتوجه است اینکه : هنگامیکه چگونگی تغییروتحولات جمعیتی کلان شهرها ویا قطب های شهری اصلی کشوررا مورد توجه قرارمیدهیم ، میباید : ازیک سو قلمرو وعرصه مطالعه «منطقه کلانشهریء» هرکدام ازاین کلانشهرها باشد ؛ ازسوی دیگراین مهم را درنظرداشت که درشرایط  کنونی اغلب قطبهای اصلی ، که انها را کلانشهر مینامیم ، بعلت بقای توسعه نیافتگیهای ساختاری ، نقش کلانشهری چندانی درمنطقه خود ایفا نمی نمایند ( واقعیتی که تعیین حدود منطقه کلانشهری انها را بسیار مشکل مینماید ) درهرصورت بدون توجه به منطقه کلانشهری بعنوان واحد مورد مطالعه ، حتی باوجود اینکه عملکرد کلانشهری بسیاری از قطب های اصلی ما جزئی (پارسیال ) وضعیف  میباشند ، نتیجه گیری ها با انحرافات فاهش مواجه خواهند شد .

      واقعیت دیگراینکه ، درمطالعات مربوط به کلان شهرهای کشورانچنان که باید قلمروکلانشهری چندان رعایت نمیشود . حتی درمطالعات ارگانهای رسمی هم حد وحدود منطقه کلان شهری هرکلان شهرچندان بصورت مستدل وتعریف شده ای مشخص نیست! درشرایط کنونی که بخش شهری جامعه دچارناپایداری استقرارجمعیتی وجابجائی درجهت استقرارمتمرکزدرمناطق کلانشهری است ، میباید مرتبه هر«کلانشهر» درسلسله مراتب شهری را «فعلا" تا رسین به مرحله تثبیت نسبی شهرنشینی » حتما" منطقه کلان شهری 

  ان به حساب آورد .

 

         گروه دوم : دروضعیتء کنونیء کلان شهرهای ما ، باتوجه به ویژگیهای ساختاری انها ، علاوه برعواملی که موجب «جذب» جمعیت (فعلا"عمدتا"به مناطق کلانشهری) آنها میگردد ، کلانشهرها با عوامل یاعوارض دیگری مواجه اند که بعکس عوامل قبلی ، موجب«طرد»جمعیت ازکلانشهربه حاشیه ان میشوند . عواملی که دراثروضعیت اقتصادی اجتماعی موجود ، هم شرایط جذب تازه واردین را روز بروز مشکل ترنموده وهم اقشارکم درامد ساکن شهررابتدریج وبلاجباربه حاشیه میراند . عواملی همچون : سلطه سرمایه سوداگربرساخت وسازشهری که درنتیجه موجب تاثیردربازاراملاک ومستقلات وسمت وسودادن به تحولات بعدی شهرنیزمیگردد . عدم وجود امکاناتی که بنوبه خود موجب مهارسرمایه های سوداگرگشته وتاحدودی پاسخگوی نیازشهروندانی که درشرایط طرد ازشهرقراردارند ، گردد . فرضا"وجود موثروکافی مسکن اجتماعی( مسکن سوسیال) ، ویا امکانات مشابه دیگر. بلاخره سیاست گزاری وبرنامه ریزی شهری جاری که بجای اینکه جزئی ازراه حل مسئله باشند ، نه کم ونه زیاد مزید برعلت اند . با اتخاذ اهداف و سیاست گزاری های دستوری و در«تقابل» کامل با روندهای تاثیرگزار، بر مشکلات میافزایند .

    بنابراین ، پرسشی که مطرح میگردد این استکه : با وجود عوامل وشرایط پرتناقض فوق چه وضعیتی

 درانتظارکلانشهرهای کشورخواهد بود ؟  پاسخ نسبتا"محرزی که بنظرمیرسد این استکه : ازنظراستقرار جمعیتی با توسعه وگسترش سریع وروز افزون حاشیه شهرمواجه خواهیم بود . انچه درواقع هم اکنون شاهد آنییم !  علاوه برعارضه ومشکل حاشیه نشینی ، کلانشهرهایمان با «تشدید»عوارضی چون : قطبی شدن  ، جدانشینی و تداوم ضعف یگانگی( انتگراسیون) جامعه شهری شان مواجه خواهند شد . انهم بقسمی که باید اذعان نمود کلان شهرهای ما نیز مانند سایر کلان شهرهای مسئله دار جهان در حال توسعه عملا" بیشتر درپیرامون خود ، انهم بصورت بسط انواع اشکال حاشیه نشینی  ( محقر نشینی ، الونک نشینی وساخت وساز های غیرمجاز ومشابه ) گسترش خواهند یافت .

   این وضعیت ، چون کاهش درصد افزایش جمعیت مستقردرمحدوده شهررا بهمراه دارد ، متاسفانه موجب  شده ، بجای اینکه مسئولین ومشاورانشان را ، به علت بوجود امدن این وضعیت ناهنجار- تشدیدء عوارض ساختاری کلان شهر- نگران نموده وانها را واقعا"درصدد یافتن چاره برانگیزد ؛ اغلب با ساده انگاری غیرقابل تصوروغریبی ، این وضعیت را "جواب دادن" مطلوبء   محدودیت ها - بنظرما مزید برعلت های – اعمال شده از طریق طرح جامع به اجرا درامده شهربدانند !؟  

 

       مهدی کاظمی بیدهندی    آبان 1391