مسکن اجتماعی بجای مسکن مهر! چالشهای پیش روی ان -  (1)  

                   مهدی کاظمی بیدهندی

 

                 مقدمه 

       دراین سالهای گذشته  شاهد بودیم با چه ادعا و وعده هائی ، به روالی که با ان اشنا هستیم ، یعنی  ارائه طرحی همراه با هیاهوی بسیار، انهم بدون اینکه بهمه جوانب ان توجه کافی شده باشد ، با ایجاد امید وانتظار بسیار، مسکن مهراغاز شد . پس ازان همانگونه که ملاحظه میشود درنیمه راه با چنین مشکلاتی مواجه گردید !  اکنون مسئول امورمسکن دردولت جدید ، دولتی که همگی خواهان توفیق ان درسروسامان دادن به امورجاری کشور درزمینه های مختلف هستیم ، گویا با اعتقاد به اینکه : جلوضرررا هرجا بگیری منفعت است ! قصد کنارگزاردن ویا دستکم جلوگیری ازادامه بیشترمسکن مهررا دارد.اما درمقابل تقاضای  انهائی که درطرحهای نیمه کارهء مسکن مهردرانتظار صاحب خانه شدن هستند ، میباید به را ه میانه ای تن دهد .  چنانکه گفته شده : " . . . انچه انجام شده را به اتمام میرسانیم . لیکن ازاین پس برنامه مسکن مهررا ادامه نمیدهیم . بجای ان طرح «مسکن اجتماعی» را جایگزین میکنیم . . . "  پس ازاین اظهارات  شاهد ، اظهارنظرها ، انتقادات وتائیدهای مخالفین وطرفداران ایده جدید ، هستیم . هرچند اظهارات مخالفان نیزبنوبه خود قابل تامل است ! مخالفان که بیشترازطرفداران دولت پیشین هستند طرح مسکن مهررا بهتر میدانند . بگذریم که مخالفت ویا موافقتها ، متاسفانه بجای ارائه ادله روشنگرو قابل دفاع ، بیشتربصورت نوعی گِروکشی مطرح میشوند . ازطرف دیگراکثرناظرین وعلاقه مندان هم درانتظارتوضیحات بیشتر درباره «مسکن اجتماعی» وچگونگی جایگزینی ان با مسکن مهرهستند . اما باهمه اینها کمترباعلت یابی وضعیت پیش امده ، یعنی چه شد که مسکن مهربه این روزافتاد ، یا اینکه فرضا" مبتنی برچه برداشت وتحلیلی ازوضع موجود چاره کار، جهت رفع یا تعدیل مشکل پیش رو ،  مسکن اجتماعی است ، به بحث گزاره میشود . اما چرا این چنین علت یابی را بسیارقابل اهمیت و تعیین کننده میدانم ؟  چون اساسا" براین باورم که دروضع موجودء ما ، با وجود سیاست گزاریهای جاری  یعنی انچه طی حداقل پنجاه شصت سال گذشته ، در زمینه «مسکن» و «شهرسازی» که هر دو درواقع د ووجه یک مقوله هستند ، انجام شده و میشوند .  نه مسکن مهر ونه مسکن اجتماعی ، انهم بگونه ای که این یکی تاکنون کم وبیش مطرح شده ، گره ای ازمشکل پیش رو را خواهند گشود .  بنابراین جهت شناسائی ابعاد مختلف مسئله ، با دوری جستن ازبحثهای انتزاعی درباره ارجعیت بفرض مسکن اجتماعی برمسکن مهر ویا بعکس ، باید دید واقعا"در وضعیت کنونی مسئله چیست ؟ وبیش ازهمه درپی نیل به چه اهدافی هستیم ؟ یا اینکه بفرض چرا مسکن  مهربا این مشکلات مواجه شد ؟ چون فقط پس ازشناسائیء ابعاد مختلف « مسئله» میتوان گفت : این یا ان طرح ، دروضع موجود، واقعا" دوای درد است . چرا ؟ چون انچه متاسفانه اغلب میبینیم ، این استکه : عادت شده ، قبل ازطرح اصولی وهمه جانبه مسئله پیش رو وتوجه به ابعاد مختلف ان ، مسئله را پیشاپیش «دانسته» فرض مینمائیم . سپس بجای اینکه خصلت یابی وتوجه به موانع ساختاری درنیل به هدف مورد بحث را مبنیء کارقراردهیم ؛ اکثرا"بگونه ای کاملا" انتزاعی بدون ارتباط مشخصی باویژگیهای ساختاری   وضع موجود ،  به وصف و یا تبلیغ ایده ویا پیشنهاد های مطرح شده مان میپردازیم !  

                   چرا مسکن مهر با این مشکلات مواجه شده ؟

      با توجه ای همه جانبه به انچه دراین سالها تحت عنوان مسکن مهرمطرح شد ، یا اینکه به اجرا درامد ، میتوان عناصر متشکله «ایده» واقعی مسکن مهررا از یکدیگر چنین تمیز داد : الف) خواست صادقانه خانه دارکردن دهکهای کم درامد . ب)  عدم توجه به جوانب مختلف مسئله ودستکم گرفتن موانع پیشرو.  پ) بلاخره بیراهه رفتن .  یعنی درمجموع عوامل متناقضی که ازیک سوعده ای را به صاحب خانه شدن امیدوارکرد وازسوی دیگر ، بجهت وجود تناقضات مذکور، مسکن مهررا بتدریج با ناکارامدی ومشکل افرینی مواجه نمود . اما غرض ازدست کم دست کم گرفتن جوانب مختلف چیست ؟  دست اندرکاران مسکن مهر باطرح " صاحب خانه کردن دهک های کم در امد"   درواقع درعین خیرخواهی ، اما بیشترسعی درجذب افراد وترغیب انها به همراهی با برنامه های خود را داشتند . لیکن درمقابل این سعی  عوامل وموانع متعددی که نیل به چنین هدفی را با مشکلات بسیارمواجه میکنند ، دست کم گرفته شدند  ! توجهی به این واقعیت نداشتند که : درواقع رفع ویا تعدیل مشکل مسکن درهرجامعه ای الزاما"مشروط  به مالک بودن ویا صاحب خانه شدن هرچه بیشترنیست . ( بگذریم که امروزه درایران بسیاری ازذینفع ها دراین زمینه عکس این واقعیت را القاء میکنند .  معتقدند بفرض درجامعه ایران مالک بودن برای اکثر مردم اهمیت دارد . چون این یکی از ویژگیهای فرهنگ ایرانی! است . که البته باید اضافه نمود این ویژگی منحصربه ایران نیست . دراکثرجوامع توسعه نیافته ای که موقعیت شهروندان ازنظر اقتصادی اجتماعی چندان تثبیت شده نیست ، دارا بودن ملک شخصی ، موجب کسب اعتبارونوعی احساس اطمینان شده ، بهمین سبب مالک بودن اهمیت مضاعف مییابد . ) بنابراین درچنین وضعیت هائی در واقع شعارء "همه را صاحب خانه میکنیم" ازیک سونظرها راجلب نموده وازسوی دیگر، خواسته ویا نا خواسته ،   بمیزان زیادی باعوام فریبی همراه میشود ! چون کمک به رفع ویا تعدیل مشکل مسکن درهر جامعه ای ، که با چنین مشکلی مواجه است ، درواقع فراهم اوردن شرایطی استکه ، مردم برای سکونت خود دغدغه های متعددی را نداشته باشند . یعنی بهای خرید ویا اجاره مسکن نسبت معقولی با درامد دهکهای کم درامد وحتی سایر دهکهای جامعه داشته باشد . دراینجا اگربفرض به وضعیت کشورهای اروپائی که اغلب در صدد تقلید ازانها هستیم ، ازنظرتعیین کنندگی «مالکیت مسکن» درتعدیل مشکل وتثبیث وضع مسکن ، توجه نمائیم ، میبینیم :  بفرض بالا ترین درصد مسکن «ملکی» دراروپا (به استثنای کشورهای بلوک شرق سابق) مربوط به کشوراسپانیا با 87 درصد واحدهای مسکونی ملکی است .

کشور

درصد مسکن ملکی نسبت به کل واحدهای مسکونی

اسپانیا
نروژ
ایرلند
پرتقال
لهستان
ایتالیا
انگلستان
بلژیک
سوئد
فنلاند
اطریش
فرانسه
دانمارک
المان
سوئیس

87 %
78 %
77 %
76 %
75 %
73 %
71 %
66 %
66 %
61 %
57 %
56 %
51 %
43 %
35 %

منبع: Euroconstruct/ifo

در مقابل کمترین درصد مربوط به کشورسوئیس استکه، دراین کشور35 درصدواحد های مسکونی«ملکی» ومابقی اجاره ایست . اکنون درمقایسه وضعیت مسکن دراین دوکشورمیتوان چگونگی مسئله رابهترارزیابی نمود . کشورسوئیس 

 امروزه مشکلات چندانی درزمینه خرید ویا اجاره مسکن ندارد. (البته فعلا" ندارد!)  بدین صورتکه با حداقل درامد ماهیانه ، فرضا" شهروندی که درآمد ش حقوق حد اقل است ، میتواند با پرداخت  یک چهارم تا یک سوم درامد ماهیانه اش ،  واحد مسکونی با مساحت  60 تا 70 مترمربع با  امکانات نسبتا" مطلوب سکونتی را درشهرویا نقاط مسکونی کاملا"پیوسته به شهر،انهم باکلیه تسهیلات شهری لازم ، را اجاره نماید . درصورتیکه دراسپانیا با 2.2 میلیون واحد مسکونی خالی درشرایط کنونی ، سالیانه بیش ازیکصد هزارحکم تخلیه برای واحد های مسکونی صادرشده ! مرتبا" برتعداد کارتن خوابها وافراد بدون سرپناه افزوده میشود . انهم درشرایطی که درکشورسوئیس واحد های مسکونی سوسیال ( اجتماعی ) بیش از25 در صد کل واحدهای مسکونی شهرها را تشکیل میدهند ؛ درحالیکه در اسپانیا تعداد واحد های مسکونیء سوسیال (اجتماعی ) کمترازدودرصد ! ازکل واحد های مسکونی شهری است . خوب ، با این وصف درصد بسیار بالای ملکی بودن واحد مسکونی دراسپانیا، درمقایسه با کشور سوئیس که کمترین درصد خانه ملکی دراروپا را دارد ، چه کمکی به وضع مسکن این کشور نموده است ؟  بنابراین ادعایء "همه را صاحب خانه میکنیم"  که درواقع ریشه در القائات دست اندرکاران ساخت وسازدارد ، درعمل میتواند در بسیاری موارد تبدیل به شعارعوام فریبانه ای گردد .

    اما چرا معتقدم که مسکن مهرمشکل دیگرش بیراهه رفتن بود . پاسخ نسبتا " مفصل این پرسش را در نوشته ای تحت عنوان :  مسکن پا ک ویا مسکن مهرکه هردو به بیراهه رفته اند.  ابان 90 نوشته کاظمی در همین سایت  ارائه نموده ایم . اد له اصلی مطرح شده درنوشته مذکوربراین  پایه بود :

   الف ) «مشکل شدن مسکن » در اوضاع کنونی جامعه ویا دراین مرحله از توسعه کشور ، با توجه به ویژگیهای ساختاری روند های اقتصادی ، اجتماعی- جمعیتی ، سیاسی وفیزیکی- فضائی درجریان ، مشکلی است که عمدتا" به جامعه شهری وانهم  شهرهای بزرگ – کلانشهرهای کشور – مربوط میگردد .  درنتیجه پاسخگوئی به این مشکل هم میباید، بدون شک ، درشهرهای بزرگ ونه خارج ودورازانها باشد . لیکن مسکن مهربا رها کردن کلانشهرها - یا درواقع با رانده شدن ! مسکن مهربه خارج از کلان شهرها -  وایجاد مجموعه های مسکونی درخارج ومکانهای دورازکلانشهرها ویا درشهرهای جدید که بهمین علت روی دست مانده بودند ، مسکن مهر، بیراهه رفته ومشکل افرینی خود را رقم زد . یعنی دست اندرکاران مسکن مهر گوئی متوجهء این مهم نشدند ، که چگونه « خرج » ندانم کاری ایجاد شهرهای جدید روی دست مانده  شده اند . شهرهای جدید وبطورکلی مکانهای خارج ومعمولا" بفاصله نسبتا" دورازکلانشهرها ، وضعیت های احداث شده ای هستند که چون مبتنی بر«توهم » ممانعت ازگسترش ، به اصطلاح بیش از"حدء " ،  کلانشهر احداث شده اند ؛ فاقد امکان یگانه شدن ( انتگراسیون ) با کلان شهرمربوطه شان ، ازطریق توسعه وتقویت روابط متقابل درابعاد مختلف ، میباشند .  یا اینکه در به اصطلاح "مکان یابی" اولیه احداث این شهرها ، توجه چندانی به ویژگیهای ساختاری شهرنشینی دراین مرحله ازتوسعه کشور– که تمرکزدراستقرارفضائی جمعیت وامکانات « ذاتی» ان است – نشده است . توجه نشده که با اقدامات   دستوری نمیتوان تمرکززدائی نمود . ازسوی دیگرچون شهرهای جدید مبتنی برپروژه های از پیش طرح شده ( براساس نقشه های تمام شدهء  شهرسازی ، معماری ، مهندسی وتاسیساتی ) به اجرا درمیایند . نمیتوان اجرای انهارا بمرور وطی مدت طولانی انجام داد ! بنابراین بسیار بیشترازشهرهای موجود که بمرورزمان شکل گرفته اند ، هرچند موجودیت شان با وجود کاستی های مختلف همراه است ، به حمایت مداوم مالی ، انهم درهمهء زمینه ها ،  نیازدارند . چون این وضعیتهای شهری دورازکلان شهرها قرار دارند - ضرورت وجودشان کاملا"دستوری بوده ، ازصرفه های ناشی ازروابط متقابل پایدارناشی از   نزدیکی وحتی پیوستگی کالبدی با کلان شهربهره مند نیستند.  زیادی فاصله با کلانشهرجذابیت و رغبت سکونت درانها را به حداقل میرساند .  درنتیجه کاملا" متفاوت با شهرهای موجود ، فاقد امکانات ضروری برای ، حداقلء امکانء ادامه بقایء قائم به امکانات خود میگردند. درنتیجهء همهء این مشکلات وبسیاری از کاستی های دیگر ، تبدیل به چاه ویلی میشوند ، که به پمپاژ مداوم امکانات مالی نیازمندند .  

      بنابراین منصانه باید پذیرفت : مسکن مهرهرچه هست وهرچه بود ، مشکلات کنونی اش در وهله اول  عمدتا" مربوط به « مکان احداث » آنهاست . مسئلهء به غایت مهمی که تاکنون سهوا" و یاعمدا" به بحث در باره ان پرداخته نشده است ! اگربفرض( البته فقط بفرض) مثلا" درمورد تهران ، بجای شهرهای جدید ویا مکان دیگری نظیرانها که با تهران فاصله دارند ، واحد های مسکونی مسکن مهردرونک ، الاهیه ، یوسف اباد ویا هرمحله دیگردرداخل شهرتهران قرارداشتند ، منصفانه  با مشکلات کنونی روبرو میشدند ؟!  همین گفته وزیرسابق مسکن که :  اگر مسکن درونک میخواهید خودتان اقدام کنید وگرنه درخارج ازتهران ما میتوانیم برایتان فراهم نمائیم ؛ مبین اوج بی توجه ای دست اندرکاران مسکن مهر به ویژگیهای  ساختاری تعیین کننده و نیازهای واقعی ، بخش شهری وروند شهرنشینی کنونی ودرواقع اهمیت ویژگیهای مذکور درموقعیت «مکانی» مسکن شهروندان است .

       بلاخره همانگونه که مشاهده میشود ، درواقع پیش ازهرچیزمقصراصلی ناکامی مسکن مهر شهرهای  جدیدء روی دست مانده  ویا نقاط نسبتا" دوری هستند ، که ارتباط متقابل کافی باکلانشهرهارا ندارند. یعنی هم دورازکلان شهرهستند وهم ازامکاناتی که کلانشهر بصورت صرفه های متنوع ارائه میدهد بی بهره میمانند .  

           جالب اینجاست که : اگر تغییروتحولات ، بویژه نقد ها واظهارنظرها ، را مرتبا" پیگیری نمائیم ، انچه بسیارقابل تامل وبنوعی وصف الحال است ، این استکه : برخی منتقدین مسکن مهرکه تازگیها یعنی، پس از ظهور مشکلات مسکن ( یا بیرون امدن از ابء نوک کوه مشکلاتی که مسکن مهر در پیش دارد )  آنرا به سبب دوری وفاصله زیاد با تهران ناکام میدانند ، خود درهنگام احداث شهر های جدید - که علت اصلی این ناکامی میباشند - طرفدارجدی احداث این شهرها  بدورازکلانشهرها برای جلوگیری از "تمرکز بیش حد "  وجذب به اصطلاح "سرریز!؟ " جمعیتی تهران ویا سایر شهرهای بزرگ بوده اند    درواقع  انها بودند که استقرارشهرهای جدید با فاصله ازشهر اصلی را بدون اینکه روی دست ماندن شان را پیش بینی کنند ، مکان یابی ! نمودند . ایا واقعا" داستان بدینصورت تحقق نیافت  ؟!

      اما بازهم بفرض : اگردست اندرکاران مسکن مهرازاغاز کار بجای رفتن به خارج از کلان شهرها ، روی احداث واحد های مسکونیء مهر دردرون کلانشهرها ، حال باهمه ء مشکلات ، پافشاری میکردند ؛ مسئله به چه صورتی رقم میخورد ؟  پاسخ بسیار روشن است ؛ انها نمیتوانستند دردرون کلان شهر، بصورتی که تاکنون عمل کرده اند، کاررا دنبال کنند . چرا ؟ چون ازیک سو محدودیت های تحمیل شده بر کلانشهرها ، توسط طرحهای جامعی که باروند های اقتصادی اجتماعی- جمعیتی در جریانء در«تقابل» بوده ،  امکان تحقق چنین برنامه هائی رانمیداد. از سوی دیگروضعیت کلانشهر هم چنین فرصتی را پیش نمیا ورد . انها در کلانشهر مانند بیابان های دورازکلان شهر زمینی در اختیار نداشتند  که به اصطلاح "انبوه سازی ! " کنند . اگر روی ماندن درکلانشهرجهت پاسخگوئی به تعدیل مشکل مسکن پافشاری میکردند ؛ نه آخور جدیدی برای ذینفع ها  بوجود میامد ، ونه اینکه جائی برای عوام فریبی تحت عنوان میخواهیم "همه را صاحب خانه کنیم" میماند .  ودرچنین وضعیتی طبیعی استکه راه دیگری بجزراه حلهائی همچون : مسکن سوسیال (اجتماعی) ، انهم در داخل کلانشهر، پیش روی خود نمی دیدند .

         اما در اغاز این نوشته گفتم : براین باورم که درشرایط کنونی ما ، یعنی باهدفگیری وسیاست های کنونی در زمینه مسکن وشهرسازی ، مسکن اجتماعی هم را ه بجائی نخواهد برد . چرا ؟

 

  مسکن اجتماعی ( سوسیال )    

        قبل از ادامه بحث باید اذعان نمایم شخصا" فاقد بضاعت نظری ای هستم که بتوانم درگویائی واژه  «اجتماعی» بعنوان  برگردان  مفهوم  پشتوانه دار ! «سوسیال» اظهارنظر نمایم . 

        متفاوت با انچه ، دربعضی توضیحات درمورد« مسکن اجتماعی» امروزه درکشورمطرح میگردد ، درواقع مسکن اجتماعی فقط درپاسخگوئی به مسائل ومشکلات پایان جنگ دوم جهانی خلاصه نمیشود . مسکن اجتماعی بصورتهای ابتدائی تری ازقرنها پیش حتی ازدوران رنسانس مطرح بوده ، بصورتهای  مختلفه گذشتگان هم درپی راهکارهای هرچند ابتدائی تر،  بوده اند . چون همواره زندگی بخشی ازمردم در بیغوله ها مشکل پیش روی جوامع قدیم هم بوده است . اما مسکن اجتماعی بصورتی که امروزه بویژه دراروپا وجود دارد (ویا به توجه به اوضاع کنونی اروپا دراینده نزدیک باید گفت : وجود داشت !؟ ) درعمل ازانقلاب صنعتی به بعد گسترش یافت . با شروع  انقلاب صنعتی ارائه مسکن ارزان وقابل دسترسی خاصه برای خیل کارگران روبه افزایشی که فاقد سرپناه بودند ، همواره مطرح بود . دران ایام برخی ازصاحبان صنایع بزرگ انزمان ، درشهرهای مختلف انگلستان درنیویورک دربرلین مجموعه های مسکونی ارزان قیمت برای کارگران احداث نمودند. واین نحوه کارالبته به صورمختلف تحقق میافت . سیر تحولی این ساخت وسازها که بعضا"برای واگذاری ، فروش ویا اخذ اجاره ای که ساکنین توانائی پرداخت انرا داشته باشند ، ادامه داشت . انچه امروزه درکشورهای اروپائی یا امریکای شمالی (البته تاکنون ویا احتملا دربعضی ازاین کشورها تا این اواخر! ) بعنوان مسکن اجتماعی شناخته میشود ، حاصل تجربیات و روند روبه تکاملی است که عمدتا" ازانقلاب صنعتی تا بحال بدست امده است . این تحولات هم بُعد اقتصادی اجتماعی اینگونه مسکنها  وهم بُعد شهرسازی ومعماری انرا دربرمیگیرد. تحول وتکاملی که      مورد بحث وارائه توصیه های  مختلف (کنگره بین المللی معماری مدرن)  .   CIAM بوده است .

     تاکنون مسکن اجتماعی واحدها ویا مجموعه های مسکونی بوده اند که بدولت ویانهادهای مربوط به ان ، شهرداریها ، صندوق های بازنشستگی ویا مشابه انها ، تعلق دارند . یعنی ، دریک  کلام مسکن اجتماعی یعنی « مسکن دولتی»  نحوه سازمان دادن به مسکن اجتماعی دراروپا تا کنون درهرکشورویژگیهای مربوط به اوضاع اجتماعی وسیاسی جامعه مربوط اش را داشته است . اما بفرض درجوامع اروپائی هم ، تعداد واحد های مسکن اجتماعی نسبت به کل واحدهای مسکونی، درجوامع مختلف ، شبیه بیکد یگرنیست .  بدینصورت که : جوامع پیشرفته تر وبا وضعیت اقتصادی بهتر ، مانند کشورهای شمال اروپا : کشورهای اسکاندیناوی ( بفرض فنلاند که ساخت مسکن اجتماعی را 1909 شروع نمود) آ لمان ، سوئیس ، بویژه انگلستان، فرانسه، هلند وبلژیک تعداد واحدهای مسکن اجتماعی تا این اواخر معمولا"بمیزان 20 تا 35 درصد مجموع واحد های مسکونی در شهرها بوده است . درصورتیکه درسایرکشورهای اروپای غربی نظیریونان تعداد مسکن اجتماعی نسبت کل مسکن در شهرها  صفردرصد !  دراسپانیا وپرتقال هرکدام 1تا 2 صد ، میباشند .

     از انجائیکه مسکن اجتماعی – مسکن دولتی یا بزعمی حتی مسکن یارانه ای است - بعنوان عامل تعادل دهنده وتثبیت بازار مسکن – ازطریق ارائه ان با اجاره مناسب – بمیدان امد ، بنابراین ، باید میزان ان بحدی میبود که چنین تاثیری دربازارء بفرض«اجارهء » مسکن را داشته باشد! درغیراینصورت  باعث بوجود امدن بسیاری اما واگرها وتبعیض های مختلفه میشد . بهمین علت بود که درسالهای پس از جنگ دوم جهانی کشورهائی که واقعا" توان ایجاد انرا بمقیاس کافی  داشتند ، سرمایه گذاری گسترده ای دران انجام دادند .

        میدانیم انچه دراروپا  بعنوان مسکن اجتماعی وجود دارد ویا اینکه وجود داشته است! . عبارت است از: واحد های مسکونی متعلق به دولت (شهرداری ها  ، صندوق های بازنشستگی ، بیمه و . .) که باهدف تثبیت و جلوگیری ازافزایش لجام گسیخته میزان اجاره بها وبه تبع ان بهای املاک مسکونی ،  با اجاره مناسب – پائین ترازاجاره دربازارمسکن – به متقاضیان ارائه شود . اما چرا حتی درهمه ی کشورهای اروپائی ایجاد ان یکسان نبود ؟ در پاسخ به این پرسش میباید به نکات مهمی درمورد بود یا نبود مسکن اجتماعی ، دقیقا" توجه نمود . 

     ---  نخست اینکه ، همانگونه که ملاحظه شد مسکن اجتماعی سیرتحولی داشت که نخست بصورت ابتدائی با لزوم ایجاد مسکن های ارزان قیمت برای خیل روبه افزایش کارگران دردهه های پس ازانقلاب صنعتی ، شروع شد . اما درسیرتحول اش ، مسکن اجتماعی با تکامل درعمل بیشتربصورت جزئی ازحقوق اجتماعی ای – درواقع ستون اصلی حقوق اجتماعی –  درامد که «جامعه رفاه» درکشورهای غربی انرا ایجاد وارائه انرا به نیازمندان ، تقبل نمود . بنابراین مسکن اجتماعی فقط میتوانست در شرایط فراهم شده ، توسط جامعه رفاه ، وجود داشته باشد . یعنی متناسب با توسعه اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی کشورهای مختلف اروپائی همراه با مبارزات مردم برای کسب بیشتر ومتحول شده ترحقوق اجتماعی شان  بوجود امد . بهمین خاطر بود که مسکن اجتماعی در جوامعی بوجود امد که امکان برقراری جامعه رفاه ویا تضمین حقوق اجتماعی پایه شهروندان ( درامد ، اشتغال ، بهداشت وتندرستی ، اموزش وتعلیم وتربیت وبلاخره برخورداری ازمسکن )  را داشتند . بنابراین ، به جز برخی از کشورهای اروپائی وامریکای شمالی ، یابطورکلی کشورهای کاملا" پیشرفته صنعتی سایرکشورها شرایط احد اث مسکن اجتماعی ، بمیزانی که در تثبیت کل بازارمسکن شان نقش موثری داشته باشد ، را نداشته اند .  نکته دیگر که صحت بحث قبلی را تائید مینماید این استکه :  اگرمسکن اجتماعی  پاسخگوئی جامعه رفاه به مطالبات اجتماعی مردم بود ، پس در صورتیکه جامعه رفاه ، حال بهر عللی و باهر« نسبتی» در مقایسه با سابق ، امکان تداوم نداشته باشد ، یا نخواهند که تداوم داشته باشد! دران صورت سرنوشت مسکن اجتماعی چه میتواند، باشد ؟ پاسخ این پرسش را در تحولاتی که طی دوسه دهه گذشته بوقوع پیوسته میتوان یافت . بعنوان مثال درکشورالمان تعداد واحدهای مسکونی سوسیال (اجتماعی ) درسال 1987حدود 3.9 میلیون واحد بوده است . اما پس ازهمسوئیء   ریگان ،  تاچر و کهل و دست بالا یافتن نئولیبرالها و لزوم تدوین سیاست های نئولیبرالیء معروف به " تعدیل "ساختاری! بلاخره کمربستن انها به برچیدن تدریجی بساط حقوق اجتماعی تضمین شده در جامعه رفاه ،  درالمان بطور متوسط سالانه یکصد هزار واحد از تعداد واحد های مسکونی اجتمائی کاسته شد !؟ بقسمی که درسال 2001 تعداد انها به  1.9 میلیون واحد کاهش یافته بود . مسئله ای که برخی کارشناسان ما انرا ، به ناحق عدم توفیق مسکن اجتماعی ( دقیقا" تبلیغات نئولیبرالها) درنوشته های اخیرشان مطرح نموده اند !   شبیه به انچه در برنامه ریزی شهری مطرح میکنند که : برنامه ریزی استراژیک شهری را بعنوان الگوی  جدید مبتنی بر اخرین "دست اورد های علمی" !؟ ارائه میدهند .  امروزه روند برچیدن بساط حقوق اجتماعی تضمین شده ء  توسط جامعه رفاه ، دراکثرکشورهای اروپائی در جریان است ودر این زمینه بایکدیگردررقابت اند !؟ بنابراین درهمهء این کشورها کاهش تعداد مسکن اجتماعی وخصوصی سازی انها جهت گرم کردن بازارسرمایه فعلا" در دستورکاراست . روزی نیست که مردم این کشورها  ، به سبب پیروی ازنسخه ها وتوصیه های نولیبرالی ، با شکوه شهرو ندان کم بضاعتی که سرپناه خود را دراثرفروش وارائه به بازارء واحد های مسکونی سوسیال(اجتماعی) ازدست میدهند ،  مواجه نباشند

بهمین علت بااینکه دردهه های گذشته ، مسکن در کشورهای اروپائی وضعیت متعادل و قابل دسترسی برای همه با بهای مناسب برای خرید ویا اجاره را داشت. دراین سالها وضعیت مسکن به سوی مشکل شدن ، افزایش کمبود بویژه برای افراد کم درامد سوق داده شده است .انهم باتوجه به اینکه هیچکدام از این کشورها با افزایش محسوس جمعیت ویا جابجائی های جمعیتی انچنانی

وعلل دیگری نظیر ان مواجه نیستند.

مهدی کاظمی بیدهندی اذر1392 ادامه در بخش بعدی

 

 بخش بعدی :

      کوشش درارائه راه کاری قابل دفاع برای ایجاد مسکن اجتماعی، باتوجه به وجود شرایطی که در وضع موجود ما ، ایجاد وتداوم انرا درعمل غیر ممکن مینماید