مسکن اجتماعی ، امکانات به اجرا درآوردن ان    (2)

  

                   مهدی کاظمی بیدهندی

 

 

 

                

       مسکن اجتماعی را چگونه تعریف میکنیم ؟ درشرایط پیشء رو ازان چه انتظاری داریم ؟      

       اکنون که«مسکن اجتماعی» بعنوان جایگزین مسکن مهرمطرح شده ، ضروریست ، پیش ازهرچیز ، این پیشنهاد بصورت مشخص تبیین گردد. اگرمسکن اجتماعی نحوه عرضه مسکنی است که تاکنون در برخی ازکشورهای پیشرفته ترغربی بعنوان وسیله ای برای جلوگیری ازافزایش نامتوازن بهای مسکن – اجاره یاخرید – تعادل دربازارمسکن وبلاخره دسترسی هرزمان بیشترء دهکهای کم درامد جامعه به حداقل فضای مسکونی مناسب ، بوده است ؛ چگونه میتوان انرا جایگزین ، یا چنانکه برخی میگویند بصورت الگوی ارتقاء یافته ، مسکن مهردانست ؟

         یعنی ، باتوجه به تفاوت ماهوی ایندو«ایده» که یکی درصدد ایجاد تعادل دربازارمسکن ، ازطریق «اجاره»واحدهای مسکونیء«دولتی» کمترازنرخ بازاربوده ، ودیگری که درپی صاحبخانه کردن برخی       ازدهکهای جامعه است ؛ تصمیم یا پیشنهاد«جایگزینی» مسکن اجتماعی بجای مسکن مهر،تصمیمی عجولانه و نهایتا"بسیاربحث انگیزخواهدبود. تاجائی که این تصمیم میتواند مخالفتهای بسیاری را دراین زمینه برانگیزد .  چرا ؟ چون مسکن مهرومسکن اجتماعی اصولا" دومقوله متفاوتند . نباید یکی را بصورت جایگزین دیگری مطرح نمود. صحیح تراین استکه : مسکن مهر، مسکن اجتماعی وپیشنهادهای دیگری که دراین زمینه قابل طرح اند ، بموازات یکدیگرارائه شوند !  تا کارامدی ومهمترازهمه میزان وابستگی مالی به دولت و خرج تراشی ، رغبت متقاضیان به سکونت درهرکدام ازانها درعمل مشخص گردد ! چون ،هدف اصلی وعمدهء مسکن اجتماعی علی القاعده کمک به رفع ویا دستکم تعدیل تدریجی«مشکل» ویا امروزه ، دروضعیت کنونی کشور، « بحران مسکن» است . این هدف را نمیتوان به فرض به صاحب خانه کردن برخی ازاین یا ان دهک جامعه خلاصه نمود. با توجه به اینکه: هم اکنون برخی به این امیدهستند که ازطریق مسکن مهرصاحبء ملک شخصی ، یا واحد مسکونی ای شوند ، حال این واحد مسکونی هرکجاباشد !؟  همینقدرکه دولت بخشی از مخارج انرا تقبل نموده ، پس بعضا" درشرایط کنونی که مسکن درشرایط بحرانی است ، بمصداق کاچی به ازهیچی است ، میتواند طرفدارانی هم داشته باشد !   

    درشرایط کنونی ، مشکل عمده ای که مسکن مهربا ان مواجه است ، این استکه :  بعلت مشکلاتی نظیر دوری ازکلانشهر، جدا ماندن ازجامعه کلانشهر وغیره ، نیازبه پمپاژمداوم کمکهای مالی برای سرپا ماندن دارد ! این مسئله و همچنین عدم رغبت متقاضیان مسکن ، به سکونت در این شهرها را ، دست اندرکاران دولت سابق هم دراین اواخر، البته با تاخیر بسیار، احساس کرده بودند .   ". . . گرچه دولت قصد داشت با ساخت مسکن مهردرشهرهای جدیدء اطراف تهران از افزایش جمعیت در پایتخت جلوگیری کند، اما عدم استقبال مستاجران از شهرهای جدید وافزایش  روز به روز جمعیت در تهران موجب شد ، دولت تصمیم به ساخت مسکن مهردر شهر تهران  بگیرد   . .  " خبرگزاری مهر  1391.05.02

 

       بنابراین اگرقرارباشد طرح مسکن اجتماعی جایگزین مسکن مهرشود ، باید دولت ، هم پمپاژمداوم  امکانات مالی ، هم رفع سایرمشکلات پیش روی مسکن مهررا، بعهده بگیرد!؟ درغیراینصورت نابسامانی وبلاتکلیفی کنونی ادامه خواهد داشت ! اما واقعیت ناگفته این استکه: متقاضیان مسکن مهرودست اندرکاران ان براین باورند که بلاخره - یعنی سرانجام - دولت کوتاه امده ، این هزینه ها را تقبل خواهد کرد ! اینطور نیست !؟

  

     جهت توفیق هرچند نسبیء مسکن اجتماعی چه ملاحظاتی ضروری است ؟

     اکنون اگر ، فارغ ازتوهمات معمول ، وضع موجود را اززوایه چگونگی تحققء انچه از«مسکن اجتماعی» انتظارداریم –  یعنی دریک کلام تاثیردردستکم تعدیلء مشکل مسکن - مورد ارزیابی قراردهیم ؛ مشاهده خواهد شد : تحقق چنین آرزو ویا خواسته ای چندان آسان هم نیست ! بلکه ازخیلی جهات درعمل حتی غیرممکن بنظر میرسد . یعنی اگرقرارباشد «مسکن اجتماعی» بعنوان عامل تعادل ودستکم تعدیل تدریجیء معضلء فعلا" به بحران رسیدهء«مسکن» عمدا" دربخش شهری جامعه ، ایفای نقش نماید ؛ باید قبل ازهرچیزامکانات مختلفی را فراهم نمود . امکانات ،الزامات وملاحظاتی که ، دروضع موجود کشور، ازیکسو دولت توانائی فراهم اوردن انهارا ندارد .( چون فراهم اوردن چنین الزاماتی درعمل تعهد ارائه مدوام کمکهای مالی است !؟) ازسوی دیگر علاوه برالزامات مورد بحث باید ملاحظات مختلفی را نیز درنظرداشته وانها را درتصمیم گیریها لحاظ نمود. درغیراینصورت ، طرح مسکن اجتماعی ، ویا هر پیشنهاد دیگری دراین زمینه ،  یقینا" با شکست کامل مواجه خواهد شد !  

     درروبروشدن با مسئلهء«مسکن» درشرایط موجود کشور، بعلت مشروط کنندگیء ویژگیهای ساختاری  متنوع ، ازجمله روند جابجائی جمعیتی ، ملاحظات فوق الذکرشامل مواردی هستند که : برخی از انها که

تاثیر تعیین کننده تری در توفیق - حداقل نسبیء – هرطرحی دراین زمینه را دارند ، عبارتند از :

 

1 ) با رویکردی منطقی بوضع موجود ، میباید مقولات«مسکن» و«شهرسازی»راتواما" وکاملا" یکجا، همچون یک مقوله ، درنظرداشت . بدین معنی که تصمیمات مبتنی بر رویکردء مجزا نسبت به هر کدام ، میتواند طرح مسکن اجتماعی ویا هرطرح  دیگری ، که در پی رفع ویا تعدیل مشکل مذکور است را به سرعت با مشکلاتی همانند مسکن مهرمواجه کرده ، وانرا بکلی نا کارامد نماید . جهت نیل به چنین هدفی تجدید نظراساسی ، بویژه درسیاست گزاریهای کلانشهری ، ازانجمله : اهداف طرحهای جامع کلانشهرها ، انهم بعنوان گام نخست ، کاملا" ضروری است . درغیراین صورت هرطرحی دراین زمینه ناکام خواهد ماند.

اما چرا ، چنین توجه ای بصورت گام نخست مطرح میگردد ؟ چون : همانگونه که  دربخشهای پیشین دراین سایت جوانب مختلف این مسئله ، بطورنسبتا" مفصل مطرح گردید ؛ درشرایط کنونی ازانجا که بخش شهری جامعه هنوزبا جابجائی جمعیتی نسبتا" وسیع ودر نتیجه عدم تثبیت نسبی استقرارها (ازانجمله عدم تثبیت نسبی اکولوژی کار)  ویا بسیاری از سایر ویژگیهای ساختاری همراه است ، نمیتوان درباره هرشهر- بویژه هرکلانشهر- ویا پدیده اجتماعی دیگری نظیر«مسکن» مستقلا" ( یعنی بدون توجه به روندهائی که با توجه به کیفیت و کمیت شهرنشینی درجریان تعیین کننده اند.) تصمیم گیری وسیاست گزاری نمود.  

      2) هنگامیکه چنین برداشتی را بپذیریم ، بلافاصله ضرورت تدوین راهبرد ی جهت «هدایتء» تغییر وتحولات شهری ، همسو باروند توسعه در«کل بخش شهری» کشور، مطرح میگردد. راهبرد واقع گرائی   که میباید هماهنگ ودرتعامل با روندهای درجریان ، که بهرحال ایندهء «ساختار» و«شکل بندی» شبکه وسیستم شهرهای کشور را رقم میزنند، تدوین گردد.

          امروزه شهرنشینی ایکه درنتیجه «وضع موجود» ودرواقع پویائی وجابجائی جمعیتی ناشی ازان ، تحقق میپذیرد . شهرنشینی ای استکه عوارضی چون : حاشیه نشینی روبافزایش ،  جدانشینی ، تشدید قطبی شدن جامعه شهری ، طرد شهری وبسیاری ازمشکلات دیگربصورت جزئی ازویژگیهای «ذاتی» ان درامده است.  درشرایط کنونی وضعیت بخش شهری کشوربصورتی درامده که : شهرنشینی ودرواقع گسترش یا استقرارهای شهری بوضوح دردوعرصه متفاوت ، بموازات یکدیگر، درحال تحقق اند. یکی بسط وگسترش شهریء «مجاز» ودیگری « غیرمجاز» ، یکی بسط وگسترش شهر ودیگری افزایش حاشیه نشینی پیرامون ان ، یکی شهری مبتنی برطرح شهرسازی – هرچند کلیشه ای – و بهره مندیء کم وبیش ازتسهیلات شهری ودیگری باسرهم بندی تمام، رعایت کمترین اصول فنی وبدون برخورداری  ازحداقل تسهیلات وتاسیسات شهری لازم ، در حال گسترش اند . تاثیر متقابل ایندووضعیت – شهروحاشیه - بریکدیگرموجب ظهورهمهءعوارض پیشگفته میباشد . انچه امروزه دراغلب کلانشهرهای کشورهای درحال توسعه ، مانند قاهره ، استامبول ، بانکوک ، جاکارتا ، دهلی ، بمبئی ، مانیل ، شهرمکزیکو ، سائوپائولو وغیره ، نیزقابل مشاهده است. این کلانشهرهاهمگی درشرایط کنونی با چند برابرشدن درصد رشد حاشیه نشینی – بخش غیرمجاز – درمقایسه با درصد رشد جمعیت شهر- بخش مجاز- مواجه اند . بدین ترتیب که حتی میتوان گفت : گسترش شهردراین کلانشهرها ، درشرایط کنونی ، عمدتا" درحاشیه درحال تحقق است !؟ بعنوان مثال: هم اکنون طبق گفته رئیس شورای شهرتهران جمعیت حاشیه نشین شهر تهران رشد ش به سالیانه 12درصد رسیده ! یعنی درواقع چندین برابردرصد رشد جمعیت شهر تهران شده است . درسائوپالو سطح حاشیه نشین شهری در سال 1975 حدود یک درصد سطح کلانشهرسائوپائولو بوده ،  این سطح درسال 2000 به بیست درصد! سطح کلانشهررسیده بود . یا اینکه : درصد رشد جمعیت شهر بوگاتا در کلمبیا این سالها منفی شده ، درحالیکه جمعیت ساکن درحاشیه شهر بارشد 11 در صدی درحال افزایش است !  پدیده های نظیرانچه در کلان شهرهای فوق درحال تحقق است درسایرکلانشهرهای جهان پیرامونی نیزمیتوان مشاهده نمود .

     3 ) لازم به یاداوری استکه : راهبرد هدایت توسعه دربخش شهری کشور « فعلا"» یعنی دراین مرحله ازتوسعه کشور، هدف اش نمیتواند تعیین استقرارعقلائی کاربرد ها در کل سرزمین باشد . چون امکانات وشرایط پیش رو برای نیل به چنین هدفی مهیا نیست ؟! یعنی بفرض : استقرارجمعیتی به مرحله تثبیت نرسیده ، گرایش به استقرار جمعیت وامکانات درکلانشهرها هنوزکماکان ادامه دارد . اما هنگامی که بر نیل  به چنین هدفی - یا تعیین عقلائی کاربردها  - درسرزمین ازطریق طرحهائی نظیر« آمایش سرزمین» ، «برنامه ریزی سرزمینی » متعارف که ، معمولا" دراغلب برنامه ریزی های به اجرا در امده ، بادستکم گرفتن تعیین کنندگی ویژگیهای ساختاری مورد بحث همراه بوده است ، « پافشاری » نمائیم ؛ در تقابل کامل با روندهای درجریان قرارخواهیم گرفت . در نتیجه حاصل چنین پافشاری ای بفرض : بجای تقویت جایگاه کلان شهردرمنطقه کلانشهری ان ، انهم ازطریق تقویت روابط متقابل میان نقاط شهری منطقه کلانشهری باشهراصلی درابعاد اقتصادی،اجتماعی ، سیاسی وفیزیکی - فضائی ، که نیازء مبرم روند توسعه عمومی درجریان است ، مارا بعنوان مثال : به توهماتی چود: ایجاد "حریم " حول شهر، ویادرعمل «تقابل» کامل با روند های درجریان، سوق خواهد داد ! و بدین صورت ، نا خواسته ، باعت تشدید کلیه عوارض پیش گفته خواهیم شد .

     4) اگردرشرایط کنونی بایکی دیدن«کل بخش شهری» وهمچنین یکجا دیدن«مسکن» و«شهرسازی»  درپی تدوین راهبرد(استرا تژیء)  هدایت توسعه دربخش شهری باشیم ، دراین صورت ( البته اگر با پژوهش ونظریه پردازی ها ی مربوطه هرزمان بیشترامکانات واحتمالات مسیر پیش رو را بررسی نمائیم ) بتدریج با تقویت نقش کلانشهریء کلان شهرها (نقش یگانه کننده ، انتگرتیو، انها ) ازطریق کمک به بسط وتوسعه روابط درون منطقه کلانشهری ازیکسو ، تقویت روابط درون شبکه کلانشهرها ، حتی پیوند هرچه بیشترشبکه کلانشهرهای کشور باشبکه وسیستم شهرهای کشورهای همسایه از سوی دیگر، اقدام نمائیم . هیئت فضائی شبکه شهرهایء کشورهماهنگ ودرارتباط متقابل با عامل های توسعه عمومی کشورشکل گرفته، و توسعه خواهد یافت .  درانصورت استکه : بتدریج ، با تثبیت چنین روندی ،  میتوان جهت  به اجرا دراوردن ،  طرحهائی که هدفشان عقلائی کردن کاربردهای فضائی هستند – بفرض آمایش سرزمین – مرحله به مرحله ، اقدام نمود .

      5) اگر بحران مسکن وشهرسازی پیش رو درنتجه بوجود امدن وتشدید عوارض پیش گفته ، یعنی   حاشیه نشینی ، جدانشینی ، طرد شهری ومشابه آنست . بنابراین پاسخگوئی منطقی وواقع گرا«درعمل»  باید ارائه راهکارهائی باشد که  مشخصا" : تعدیل یا رفع عوارض پیشگفته را «هدف» قراردهد. یعنی هدف رفع یا تعدیل حاشیه نشینی ، جدانشینی ، طرد شهری ومانند ان باشد .عوارضی که تعدیل ودر نهایت رفع انها، شرایط را برای همگانی شدن «حق به شهر» همهء شهروندان ، فراهم مینماید . دراینصورت استکه میتوان انرا واقعا" مسکنء  «اجتماعی»  نامید !  فرضا" مسکن مهربا اینکه عده ای را با وصفی که گذشت امیدواربه صاحب خانه شدن نموده ، که انهم واقعا" معلوم نیست درسالهای اینده چند درصدء مالکین جدید ، دست اخردرچنین مسکن هائی ساکن شوند؟! اما باخود مشکلاتی رابه همراه داشت ( مشکلاتی که فعلا" قله کوه یخ ان ازاب بیرون امده !؟ ) که ، نهایتا" این مشکلات هم ، بنوبه خود  موجب تشدید عوارض مطرح شده ، خواهند شد ! اما مسکن اجتماعی درصورت لحاظ ملاحظات پیشگفته ، میتواند ،  گسستگی هائی که بصورت : حاشیه نشینی ، جدانشینی، چند پارِه گی کالبد شهری ، ودر نهایت «مشکل مسکن» را ، بتدریچ ودرحد امکان تعدیل ویا حتی برطرف نماید.     

     6) نکته مهم دیگری که باید همواره درنظرباشد مکان استقرارمسکن اجتماعی است . یا اینکه مکان استقرارمسکن اجتماعی درشهرباید چه ویژگیهائی داشته باشد ؟ برخلاف انچه درمصاحبه ها گفته شده که قراراست گروهی روی "مکان یابی"!؟ مسکن اجتماعی مطالعه کنند . باید گفت : ازهمان اغازکار نباید به توهمات این چنینی متوسل شد . اگرقراراست مسکن اجتماعی بشرحی که گذشت ایفای نقش نماید ،  یعنی اینگونه واحد های مسکونی واقعا" « اجتماعی» باشند ؛ دراینصورت مکان ان نباید هیچ استثنائی داشته باشد. مسکن اجتماعی باید درهمه نقاط شهر، شمال ، جنوب، شرق ،غرب ، محله مرفه نشین ومحلات کم درامدها بدون استثناء درهرکجای شهرکه امکانات لازمه فراهم گردد، احداث شود . اینکه بگوئیم بفرض دربافتهای فرسوده مسکن اجتماعی احداث شود ، یعنی استثناء ، یعنی جدانشینی وبلاخره «نقض غرض» یعنی دست اخر، همان آش وهمان کاسه .

      7)  دیدیم که مسکن اجتماعی مسکنی است که به دولت (اغلب شهرداری هرشهرویا سایرارگانهای اجتماعی) تعلق داشته وانرا با اجاره مناسب - کمترازمیزان اجاره بها ئی که مالکین خصوصی براساس  نرخ بازاراجاره بها طلب مینماید - دراختیارمتقاضیان کم درامد تر قرارمیدهد . اما چنین واحد هائی با کدام امکانات مالی قابل احداث خواهند بود ؟  چون ، همانگونه که ملاحظه شد حتی درجوامع پیشرفته ، بفرض اروپای غربی، همهء جوامع مذکورقادربه ایجاد چنین واحد هائی ، البته بمیزان کافی نبودند ، در اغلب کشورهای در حال توسعه نیز سالهاست بحث ایجاد مسکن اجتماعی دردستورکاراست . اما درعمل کمتر کشوری توانسته انرا بگونه موثری تحقق بخشد . فرضا"حتی دراروپای پیشرفته : بعنوان مثال دریونان درصد واحد های مسکن اجتماعی نسبت به کل واحدهای مسکونی شهرها صفردرصد ! ودراسپانیا وپرتقال کمتراز دودرصد است . در صورتیکه با توجه به تجربیات کشورهای غربی مسکن اجتماعی هنگامی میتواند در تعدیل مشکلات دراین زمینه نقش موثری ایفا نماید که دست کم بیش از20 درصد واحد های مسکن شهری را دراختیار داشته باشد . علاوه بران بازهم مشاهده شد که : جوامعی قادربه تامین مسکن اجتماعی بودند که درانها شرایط جامعه رفاه برقراربود . یعنی جامعه قادربود ، همه حقوق اجتماعی پایه ازجمله حق به مسکن برای شهروندان را ، تضمین نماید ! اما باهمه اینها دراین کشورها هم ، دولت کمترازطریق امکانات مالی دولتی (بودجه عمومی)  مسکن اجتماعی احداث نمود! بلکه شهرداریها وسایرسازمانهای اجتماعی  برپایه ومتکی به امکانات خود به احداث این واحد ها مبادرت مینمودند. گذشته ازاینها امروزه که نئولیبرالها در بسیاری از اقتصادهای جهان سرمایه داری دست بالا را دارند به هیج وجه به ایده مسکن اجتماعی روی خوش نشان نمیدهند ، انرا بیش ازحد «سوسیال» دانسته ، با بی چشم وروئی تمام خواها ن ، خصوصی نمودن مالکیت انها هستند !

 

      چگونه میتوان طرح مسکن اجتماعی را ، دروضع موجود ما، تحقق بخشید ؟  

      بنظرمیرسد اگرشرایط لازم جهت ایجاد مسکن اجتماعی –  یعنی انچه به عنوان ملاحظات وامکانات  ضروری مطرح گردید - فراهم گردد . میتوان با توجه به ملاحظاتی که باید دراقدام به اجرای چنین طرحی رعایت نمود ، تا اندازه ای به تحقق موفق و مشکل گشای چنین طرحی ، امیدواربود . البته همانگونه که مطرح گردید چنین طرحی هنگامی میتواند موفق باشد که واقعا" همه جوانب « اجتماعی» بودن ان ، که در واقع ضامن موفقیت ان هم هست ، کاملا" رعایت گردد .  برخی از این ویژگیها که درتوفیق  چنین طرحی بسیارتعیین کننده هستند ، عبارت اند از :  

       --- چنین طرحی میباید بصورتی ارائه شود که حتی المقدور نیازی به کمک مالی دولتی نداشته باشد . (همینجا تفاوت بنیادی ان بامسکن مهر مشخص میشود .) یعنی اگر مسکن اجتماعی درهرشهری را واحدهای مسکونی درنظربگیریم که درخدمت جامعه ان شهرقرارمیگیرند ؛ دراین صورت امکانات لازم برای احداث انها هم میباید متکی به توانائی وامکات همان جامعه شهری باشد . چرا ؟  چون اگر برای انجام ان به امکانات مالی دولتی وابسته شود ، درنهایت سرنوشتی همچون مسکن مهر وسایراقدامات نسنجیده مشابه ان خواهد داشت .

       --- مسکن اجتماعی طرحی است که جامعه شهری هرشهریا کلانشهرجهت پاسخگوئی به نیازهای   مسکونی جامعه خود به اجرا درمیاورد . هدف ان ایجاد تعادل و جلوگیری ازافزایش لجام گسیخته بهای مسکن – اجاره یا خرید - ، فراهم اوردن شرایطی استکه ، هرزمان بیشترابتیا ع ویا دسترسی به مسکن را متناسب با توان مالی لایه های مختلف بویژه دهک های کم درامد جامعه شهرخود ، بنماید .

      --- در سیاست گزاری مربوط به مسکن اجتماعی باید این مهم درنظر باشد که : قرار نیست این طرح خصلت اجتماعی خودرا فدای برداشتهای ذینفع های ساخت سازنماید . ذینفع هائی که گوئی درکمین نشسته اند تا بودجه ای فراهم شود ، وسپس از طریق ان "طرحی " را به اجرا دراورند ! دقیقا" شبیه  انچه در شهر های جدید روی دست مانده ، انجام دادند .  این همه تبلیغ و تعریف درمدح شهرهای جدید و چنین وچنانی انها ، دست آخرحتی مسکن مهرراهم قربانی ،عدم جذابیت و روی دست مانده بودن ، آن نمودند .

        پیشنهاد طرح وراهکاری جهت احداث مسکن اجتماعی علاوه بررعایت ودر نظرداشتن نکات فوق باید بصورتی باشد که کل جامعه شهری مورد نظر دراحداث ان دخیل باشند .  

 

        کوشش درارائه راهکار مشخص جهت برقراری روند مداوم احداث مسکن اجتماعی

       باتوجه به این مهم که درشرایط کنونی - مرحله گذرازتوسعه نیافتگیهای ساختاری - موفقیت اقتصاد ما درزمینه های مختلف ، احتیاج به اقدامات وطرحهای وسیع تراجتماعی دارد . برخلاف برخی دیدگاهای  نئولیبرال وطنی که نسبت به هرامراجتماعی (سوسیال) آلرژی دارند ؛ طرحهای اجتماعی متنوعی که درانها گرایش سوسیال تقویت شده باشد ، میتوانند با کمک به انتگراسیون اجتماعی درزمینه های مختلف و کاهش قطبی شدن جامعه ، در بالندگی وپویائی  اوضاع اقتصادیء کشورتاثیربسیاری داشته باشند. بنابراین ، مبتنی برچنین نگرشی وهمچنین درنظرداشتن نکاتی که قبلا"مطرح گردید ، میتوان راه کارهای مختلف قابل اجراء وبیش از همه قابل دفاعی  را ارائه داد .

 

        ادامه در بخش بعدی     

       مهدی کاظمی بیدهندی     آذر     1392