توسعه نیافتگیء کلانشهرهای ما ، علت تشدید معضلات انهاست

 

        مهدی کاظمی بیدهندی 

 

 

 

        مقدمه

 

       پیش ازاغازاین بحث ، ضروری میدانم ، نکته هرچند تکراری ، ولی تاثیرگزار، مربوط به این موضوع  را باردیگریاد آوری نمایم . اینکه : درزمینه ، مواجه شدن با مقولات«شهر»،«شهرسازی»، سیاستگذاریهای  های مربوط به ان درمقایسه با حتی جوامع دیگری که مشکلاتشان دراین زمینه مشابه مشکلات ماست ، بیش ازحد معمول دچارضدونقیض گوئی وطرح مغایرباواقعیت مسائل پیش روهستیم !  چرا؟ چون بعلت عدم وجود مراکز تحقیقاتی وپژوهش مستمردراین زمینه ، اغلب همهء جوانب وضع موجود، مبتنی برپژوهشء مستند و مستدل ، درنظرگرفته نمیشوند. یااینکه چون با پژوهشهای همه جانبه ومداوم روبرونیستیم معمولا"علل بوجود  امدن مشکلات دانسته وشناخته شده فرض میشوند !؟ دراین زمینه میتوان شواهد بسیاری را ارائه داد ! ازان جمله ، درمورد شهر تهران ، بفرض بارها گفته شده : مشاوران ما درهمان اغازء طرح جامع تهران میزان جمعیت شهرتهران را تعیین نموده ، برای ان سقف جمعیتی نخست 4.5 وکمی بعد 5.5 میلیون نفررا درنظر گرفتند. اکنون چرا با حفظ سقف جمعیتی مورد بحث مانع افزایش جمعیت شهرتهران نشدیم ؟ توجه بفرمائید : این مسئله را که یکی ازوجوه تعیین کننده درمورد کلانشهر تهران است ، بیش ازچند دهه ، بگونه ملال اوری تکرارمیکنیم ! خوب ، برای ان چه پاسخی داریم ؟ چرا سقف جمعیتی تعیین شده را رعایت نکردیم ؟ پاسخی که قبل ازانقلاب دردوره فوق لیسانس شهرسازی ( دردانشگاه ملی سابق ) اوایل دهه پنجاه خورشیدی ارائه میدادیم ، این بود که : شاید بتوان شهری چون تهران را بفرض مسقف نمود ! ولی بهیج وجه قادرنخواهیم بود با تعیین سقف جمعیتی مانع افزایش جمعیت ان شویم ! اما ، درشرایط  کنونی ممکن است مسئولین بگویندذ : ما سقف جمعیتی را تعیین کردیم ونتیجه هم گرفتیم !؟  یعنی بلاخره موفق به کاهش درصد رشد جمعیت تهران شدیم ! (البته صرف نظرازاینکه سقف جمعیتی مذکورتا کنون چندین بارافزایش داده شده است ! ) یا اینکه بزعم ادعای مسئولین بلاخره افزایش جمعیت تهران کُند شد !  بلی رشد جمعیتء محدوده شهرتهران کُند شد . اما به چه بهائی ؟  به بهای نجومی شدن بهای اجاره وخرید مسکن . به بهای دورقمی شدن درصد رشد حاشیه نشینی . به بهای طرد لایه های کم درامد ازشهرو بحاشیه راندن انها (انچه برخی بصورت نادرست وبی پایه ، انرا,, سرریزجمعیتی !؟,, ونه «طرد ازشهر» میخوانند.) انهم بدون اینکه توجه شود ، هنگامیکه ازکم و زیاد شدن جمعیت تهران سخن میگوئیم ، مقیاس استقرارجمعیت نباید منحصربه محدوده تعیین شده کلانشهرتهران باشد ؛ بلکه برای تشخیص منطقی وواقعی مسائل پیش رو، مبنی قضاوت ومقایسه  باید منطقه کلانشهری و نه محدوده تعیین شده برای کلانشهرتهران باشد . چون تهران یعنی منطقه کلانشهری ان . یعنی محدوده شهری تعیین شده کنونی بعلاوه کل استقرارهای جمعیتی ونقاط شهری واقع درحاشیه ء ان . خوب ، دراینصورت بازهم میتوان ازموفقیت در کُند شدن رشد جمعیت ، تهران سخن گفت !؟

    بنابراین ، همانگونه که ملاحظه میگردد ، ازاغازکارعلت تشدید مشکلات درواقع ناتوانائی درجلوگیری  ازافزایش جمعیت ، درمحدوده شهری تعیین شده ، که برخی مدام همراه باشکوه انرا مطرح میکنند ، نبود ! بلکه ، علتء ظهور وتشدید معضلات شهر« تقابل» اهداف و سیاست گذاریها ازان جمله ، تعیین سقف جمعیتی ، وهدفگیریهای محدود کننده دیگرطرح جامع ، با روند شهرنشینی درجریان بود! علت ، عدم توجه بویژگیهای  کمی وکیفی شهرنشینی درجریان بود.  علت ناکارامدی ء الگوی شهرسازی کلیشه ای بود  ، که به بن بست رسید ! نه فقدان « یاسائی » که میبایست با شدت عمل بیشتر، دستورتعیین شده را تحقق بخشد ! درنتیجه چنین اهداف تعیین شده ای ، همه چیزرا بابرداشتهای تکنوکراتیک ودستوری خود ، دچاراختلال نمود. خوب بلاخره  چه شد ؟ هرچه بیشتر جلوگیری از« گسترش » - انهم درعمل ناموفقء! - شهررا ادامه دادیم ، برحاشیه نشینی  انهم بادرصد رشد- اخیرا" دورقمی- ان افزودیم !؟  ایاانچه گذشت غیراین بوده است ؟

 

        طرح  صورت مسئلهء بی توجه به واقعیات وضع موجود !

       عدم توجه به ویژگیهای ساختاری روندهای جاری دربخش شهری کشورهمواره موجب شده بدون لحاظ    ویژگیهای ساختاری وضع موجود ، طرح مسئله شود . بنابراین : هنگامیکه میگویند چرا سقف جمعیتی رعایت نشده ؟ ویا اینکه چرا مانع گسترش بیش ازحد شهرنشدیم ؟ چنین پرسشهائی را بدون توجه  به عوامل مشروط کننده وضع موجودمیدانیم. چون علت رانباید درپرسشهای فوق جستجونمود.بلکه با توجه به دورنما ی ا فزایش جمعیت بخش شهری وکیفیت وشکل استقراران بصورتی که قبلا"مطرح گردید ، بسهولت میتوان دریافت : گرایشهائی که انها را به اصطلاح ناخواستهء ویا بدون برنامه میدانیم ؛ گرایشهای«ذاتی» این مرحله ازتوسعه کشورودرنتیجه عملا" غیرقابل اجتناب هستند . یا اینکه ، با درنظرگرفتن واقعیات پیش رو، پرسش صحیح این استکه : چرا با توجه به حتمی بودن تحقق دورنمای جمعیتی جاری - یعنی افزایش بی وقفه جمعیت درمنطقه کلانشهری - دستگاه اجرائی ما بجای ، تداوم پیگیری اهدافی که قابل تحقق نبودند ، همه توان وامکانات خود را صرف توسعه وتجهیزکلان شهرجهت امکان ایفای کارامد ترنقش کلانشهری ان ننمود؟ سیاستگذاران و برنامه ریزان بجای اینکه مرتبا"ازتمرکزبیش ازحد ، شکوه نمایند، میبایست ، عقب ماندگی وضعف بیش از «حدء» ایفای نقش متروپلیتان شهردرمنطقه کلان شهریء انرا برجسته مینمودند !؟  وجود چنین تفاوت بنیادی درنگرش و درسیاست گذاریها ست که ما علت انرا ، طرح مسئلهء ،  بیگانه با ویژگیهای ساختاری وضع موجود ، مینامیم !؟

 

       عقب مانگی وکاستی های ساختاری کلانشهرها بویژه تهران چگونه اند ؟

       1) - وسعت محدوده کلانشهری

         درمقاله ایکه قبلا" تحت عنوان " شهرسازی ومشکلات عمدهء کلانشهر تهران" درهمین سایت مطرح نمودم . مشکلات وکاستیهای عمده وتعیین کننده ایکه درواقع بقایشان موجب سایر مسائل هستند ، را سه مشکل اصلی دانستم :  مشکل بیکاری ،  مشکل مسکن  وبلاخره معضل کاستیهای ساختاری وزیرساختهای فیزیکی- فضائی شهر. حال گذشته ازمشکل بیکاری ومسکن که به شرایط اقتصادی اجتماعی وهمچنین سیاسی مربوط میباشند ، عقب ماندگی ، عدم توسعه و وجود کاستیهای فیزیکی - فضائیء شهر، درایجاد مشکلات پیش رو ، نقش اساسی دارند. کاستیهائی که : چنان ایفای نقش کلانشهریء بفرض تهران وبمیزان بیشتری سایرکلانشهر های کشوررا به حداقل میرسانند ، که با وجود این کاستیها ، واقعا" مشکل بتوان اغلب شهرهای بزرگ کشور را «کلانشهر» خواند !؟  ازجمله این کاستی ها وسعت محدوده شهر است .

       میگویند : برای محدوه شهری تهران عرصه 630 کیلومترمربع را درنظرگرفتیم . شکوه دارند که چرا این محدودهء تعیین شده رعایت نمیشود !  اما درمقابل نمیگویند : مشکل اصلی ازهمان اغازتعیین دستوری عرصه محدود و ناکافی پیش گفته ، برای شهری رو بگسترش وجاذب جمعیت وامکانات چون تهران  ، بوده است !؟  پاسخ سروران روشن است . بلی : هدف ازهمان اغازجلوگیری ازگسترش شهربوده ! اما پرسش این استکه درحالی که با جابجائی جمعیتی وسیع مواجه بودیم واین گرایش بعلل ساختاری پیش گفته ، گرایش به استقراردرکلانشهرها بویژه تهران دارند ، برپایه چه تحلیل قابل دفاعی ، تصمیم به این جلوگیری کذائی گرفته وتاکنون انرا ادامه داده ایم ؟ این تصمیم ازهمان اغاز« دستوری » وبدون توجه به واقعیات روندهای درجریان بوده است . پرسش این استکه : چرا حد اقل باتوجه به وضعیت سایرکلانشهرهای اصلی جهان درحال توسعه ، که پیش ازما بااین مشکلات درگیرشدند ، بعنوان نمونه هائی که میتوانستیم  به تجربیات انها توجه نمائیم ، در نیافتیم که جلوگیری ازافزایش جمعیت این کلانشهرها تازمانیکه توسعه بمیزان تاثیر گزاری تحقق نیافته باشد ، مطلقا" عملی نیست !؟  کدام کشوردرحال توسعه ایکه ازنظرجمعیت ودرجه شهرنشینی مشابه کشورما است ، کلانشهراصلی اش ازتهران کم جمعیت تراست ؟ مکزیک ، برزیل ، ارژانتین ، کلمبیا ، پرو ، مصر، ترکیه ، کنگو ، نیجریه ، پاکستان ، اندونزی ، بنگال ، فیلیپین ، تایلند  و. . . بلاخره کدام ؟  اما کدام ازکلان شهرها اصلی کشورها حتی درجهان درحال توسعه وسعت شان هم سطح تهران است ؟ کمترین وسعت محدوده شهری درکلانشهرهائی که از نظر جمعیت هم ردیف تهران هستند ،  مشخصا" عبارتند از : کراچی  در پاکستان 880  کیلومتر مربع  ، لیما در پرو 648 ، کینشازا در کنگو 622 ولاگوس در نیجریه 971  کیلومتر مربع که بازهم اغلب انها مساحت  شان بیش از تهران است !  سایر کلانشهرهای جهان حتی جهان درحال توسعه با جمعیتی مشابه تهران بمراتب از تهران بزرگترند.!؟  درست است اگر بگوئیم : فاقد امکات لازم برای تجهیز شهربا وسعت  بیشتر بودیم وهستیم ! درست است اگربگوئیم : با بسیاری ازکاستیها مواجه بوده وهستیم . منابع آب کافی نداریم ، با آلودگی محیط  زیست مواجه ایم ؛ مشکل زمین لرزه داریم .  بلی همه این کاستی هارا داریم ! اما فراموش نباید کرد ، توسعه نیافتگی یعنی  وجود همین کاستیها !؟

   

        2 ) -  فوق کاربرد ساختارها وزیر ساختهای فیزیکی

         علاوه برکم بودن وسعت شهرکه تهران رادرردیف عقب مانده ترین کلان شهرهای جهان درحال توسعه قرارداده است . کلان شهرهای ما دچار کاستی ودرهم برهمی وسیع ساختارهای فیزیکی وسیستم های شهری میباشند .         

       البته ، فعلا" ازپرداختن به کاستیهای کیفی وکمی ساختاروسیستم های شهری بعلت گستردگی مباحث مربوط به ان خودداری نموده و طرح مشروح ترانرا به فرصت های بعدی موکول مینمایم .

      انچه بطور کلی وبسیار مختصردررابطه به کاستیهای سیستم وساختارهای شهری میتوان گفت : درواقع وضعیت کیفی وکمی وچگونگی شکلگیری انها درتاریخ معاصر شهرهای کشوراست .  

      ساختار، زیرساختها وسیستمهای شهری ایکه کلانشهرهای مارا تشکیل میدهند ، گذشته ازکمبودهای وسیع ومشکلاتی که با ان روبروهستند. دارای دوویژگی عمده میباشند . نخست ، ابتدائی ، وتوسعه نیافتگیء شبکه وسیستم ویا جزء سیستم هایء شهری است . دیگری محدویت ، کمبود امکانات وتجهزات انهاست . کمبودی که موجب میشود اغلب ساختارهای موجود دچار« فوق کاربرد» یا بکارگیری ساختارهای فیزیکی تا حد اشباع  saturation شوند .  

    در مورد نخست  ، باید در نظرداشت از انجا توسعه معاصر شهرهای ما دراساس ، عمدتا" برپایه توسعه وتحول تدریجیء ارتباطات متقابل شهرو روستا نبوده ، بلکه انچه تحقق یافت ، اغلب با تاخیربسیاردر نتیجه عوامل وشرایطی بودند که چندان ارتباطی به تحول ارتباط متقابل شهرو روستا نداشته اند ، نیازهای ساختاری شبکه وسیستم  درون شهر وحتی شبکه وسیستم شهرهای کشورنیزحاصل توسعه وتحول ارتباط متقابل مذکور بصورت نیازهائی که عملکرد ارتباط متقابل مورد نظرمیتوانست درطی زمان مطرح نموده وانرا متحول نماید ، نبوده است .  در نتیجه ساختارها وسیستم های درون شهری تابع نیازهای شهرانهم درحد اقل ضروری شکل گرفته ودر طول زمان نیز تغییر وتحولات ان بمراتب کُند ترازنیازهای روبه افزایش بوده است . برای صحت این ادعا میتوان ، به ساختار های فیزیکی شهر که بصورت اجزای شبکه های درون شهرهستند ، توجه نمود . اغلب این ساختار های فیزیکی دچار کمبودهای متنوع اند . ازانجله ساختار فیزیکی ای که سیستم حمل نقل بکار میگیرد چه از نظر ظرفیت وچه تجهیزات  دچار کاستی های وسیع است . امکانات فیزیکی ایکه سایر سیستم های شهری ، سیستم اموزشی ، تفریحی ، بیمارستانی، توزیع کالا ،  وسیستم های مختلف خدماتی ، بکار میگیرند همگی با کاستی وفوق کاربرد نسبی مواجه اند .

     مشکل عمده این استکه : ازاغازتشدید افزایش جمعیت بخش شهری ، مثلا" ازسالهای بعد ازجنگ دوم جهانی که مسئله رشد جمعیت کاملا" قابل پیش بینی بود ، بجای تعامل با روند رو به افزایش جمعیت شهری وجستجوی راه حل وهدایت روند جدید ، نه کم ونه زیاد به «مقابله» با روندهای جاری روی اورده ! درنتیجه باعث تشدید مشکلات شدیم . یعنی رهی که رفتیم واقعا"به ترکستان بود ! ر.ش به « دورنمای تحولات بخش شهری ، تقابل سیاست گذاریهای شهری ما با آن ! همین سایت »  برای شهربگونه ای دستوری سقف جمعیتی تعیین کردیم . همانگونه که شاهدیم هنوزازچنین ایده های ناکارامدی دفاع مینمائیم . ما هم میگوئیم: شکی نیست  که کنترل ومحدویت توسعهء شهرلازم است . اما «محدویت ها» دروضع موجود - مرحله کنونی توسعه کشور - که باجابجائی وسیع جمعیت وامکانات دربخش شهری مواجه ایم ، نباید هدف اصلی وغائی برنامه ریزی ها باشند ؛ بلکه انها - کنترل ومحدودیتهای حساب شده -  میباید وسیله ای برای هدایتء توسعه عقلائی شهرهمسوبا روند توسعه عمومی کشورباشند ؟!  محدویت های مذکوررا که هدف اصلی طرحهای کلانشهری قرارداده ایم ، تا کنون چه نتایجی داشته اند ؟  بفرض درمورد سقف جمعیتی تعیین شده ،  دیدیم دران سالهای اولیه ، هنوز جروبحث اجرای طرح ادامه داشت که جمعیت ازمرز 5.5 میلیون گذشت !؟ بنابراین ، درمقابل چنین وضعیتی بازهم ، بجای اینکه علت نا کارامدی واقعی را «تقابل» طرح های کلیشه ای به اجرا درامده ، باروندهای درجریان بدانیم ؛ انرا به مدیریت ضعیف ، اجرا نشدن صحیح طرح و بهانه هائی ازاین دست حواله میدهیم !  اکنون ایا جریانات واقعا" بدینصورت بوقوع نپیوستند ؟  اهدافی که تعیین شدند ، اغلب مزید برعلت نشدند ؟  ایا ما درشرح این داستان مبالغه ای میکنیم ؟  با همه اینها چنان که شاهدیم ، کماکان روال کار مشکل افرین جاری  ادامه دارد !

 

       3) -  عدم توجه به ویژگیهای غالب روند شهرنشینی در جریان     

       نکته بسیارمهمی را که جد ا" – علرقم بارها تکراران -  دربرجسته نمودن  مجدد ان تاکید دارم این استکه :  سیاست گذاریهائی که جهت هدایت توسعه بخش شهری ما تاکنون به اجرا در امده اند ، درخدمت پاسخگوئی به نیازهای پیش رو نبودند . درحالی که گرایشهای غالب در این مرحله از توسعه شهری عبارت بودند از :

        الف) تداوم افزایش جمعیت بخش شهری کشور

        افزایش جمعیت بخش شهری کشوراز جنگ دوم جهانی تاکنون هرسی و چند سال چند برابرشده است . ازسالهای دهه بیست خورشیدی تا انقلاب 57 دریک دوره سی وهفت ساله جمعیت بخش شهری کشورچهار پنج برابرشد! ازانقلاب 57 تاکنون ( سال  1393) نیزاین تعداد دست کم دو سه برابرشده ! بازهم ازهم اکنون 2014 تا سال 2050 میلادی بیش دوبرابر ویا قریب به  90 میلیون نفرخواهد شد ! این امار واطلاعات کشف جدیدی نیستند . رشد جمعیت فوق الذکر با آهنگی که ذکر شد ازهمان اغاز کارکاملا" مشهود بود . مختص به ایران هم نبوده ، بلکه این روند درکل جهان درحال توسعه با کمی تفاوتء زمانی میان کشورها بصورتی کاملا" مشابه درجریان بوده وهست . پس چرا تاکنون ، بجای هدایت وپاسخگوئی به نیازهای روند های درجریان ، که بازهم تکرارمیکنم ، اجتناب نا پذیر بوده اند ، امکانات حال هرچند محدود جامعه را در راه پاسخگوئی به نیازهای فیزیکی – فضائی ان بکارنگرفته ، بلکه اغلب این امکانات رابا اختصاص به تمرکززدائیهای واهی (نظیر احداث شهرهای جدید بدورازکلانشهر ها وسایر اقدامات مشابه ) هدر دادیم ؟

  

           ب ) –  تمرکز جمعیت وامکانات در کلانشهرها، ویژگی دیگرشهرنشینی  معاصر

         اگرافزایش قابل ملاحظه ء جمعیت بخش شهری ویژگی ودورنمای عمده روند شهرنشینی در جریان بوده وهست ؛ ویژگیء بسیارمهم ومشروط کننده دیگرآن گرایش به استقرارمتمرکز جمعیت وامکانات درنقاط یا نقطه خاصی ازقلمروملی– معمولا مرکزکشورویا بانسبت کمتری سایرکلانشهرها – میباشد . گرایش به استقرارمتمرکزجمعیت شهریء روبه افزایش ، وضعیت های کاملا"ویژه ای را شکل میدهند که مواجه شدن با ان راهکارها ی خاص خود را میطلبید !  اما بجای ارائه راهکارهای نو برمبنی خصلت یابی وتعامل با این ویژگیهای ساختاری وپاسخگوئی به نیازهای متنوعی که چنین گرایشهائی درجامعه شهری بوجود میاوردند ؛ مبتنی بربرداشتهای کلیشه ای و بدون عمق نظری لازم ، با ان به « مقابله » برخواسته وراه حل را جلوگیری از گسترش شهر بر اساس ,, تمرکز زدائی,, واهی ، دانستیم . انچه  نتیجه ایکه تا کنون ببار اورده  برای سروران محترم کاملا" مشهود است ونیازی به توزیح بیشتر ندارد .

 

      پ ) -  اغازرشد قابل ملاحظه جمعیت شهرهای کوچک وتداوم ان دردهه های آینده

      همانگونه که ملاحظه شد ، ویژگی نخستء بخش شهری جهان درحال توسعه – همچنین کشورما – تا کنون افزایش جمعیت شهری سریع تر افزایش عمومی جمعیت وویژگی دیگر ان گرایش به استقرار متمرکز درکلانشهرها بوده وهست . اما با تحقق نسبی توسعه ، گرایش به افزایش جمعیتء شهرهای کوچک پیش میاید. مطالعاتی که برپایه جمع اوری اطلاعات، دراین زمینه ، دردودهه اخیرانجام شده ، حاکی ازان استکه: هنگامی که رشد اقتصادی دوام یافته وبتدریج با تداوم رشد، توسعه نسبی تحقق یابد ، کلانشهرها تقویت شوند ، معمولا" شهرهای کوچکی که درقلمرومنطقه کلانشهری انها قراردارند با درصد رشد جمعیت بیش ازکلانشهرهای اصلی مواجه میشوند .  بقسمی که میتوان گفت : با تحقق نسبی توسعه درابعاد مختلف اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی وبلاخره فیزیکی – فضائی دراینده بخش عمده ای ازجمعیت شهری درشهرهای کوچک ( کمترازصد هزار نفر) ساکن خواهند  شد . مطالعات جمع اوری شده درسالهای اخیر توسط ، اسکان سازمان ملل ، نشان میدهد هم اکنون 1.2 میلیارد یا 3/1 کل جمعیت بخش شهری جهان درشهرهای کوچکترازیکصد هزارنفر زندگی میکنند . درحالیکه 600 میلیون دیگردرشهرهای باجمعیت  100 تا 500 هزارنفرساکن هستند . بنابراین ، جمعیت شهرهائی که کمتر از 500 هزارنفرجمعیت دارند هم اکنون پنجاه ودوسه درصد کل جمعیت شهری جهان است . این گرایش دراینده روبه افزایش خواهد بود . 

 

     تعامل یا تقابل با دورنمای قریب به یقینی که پیش روست ؟

       هنگامیکه مرتبا"دراین سایت از« تقابل» برنامه ریزیها ایکه دراین زمینه انجام شده اند ،  باروند های جاری سخن میگوئیم ؛ قصدمان برجسته نمودن نوعی بی توجه ای به تعیین کننده بودن دورنمای تحولات  شهری درجریان است . بفرض هنگامیکه مرتبا" پیشنهاد ، جلوگیری ازمهاجرت روستائیان به شهرویا ممانعت از تمرکزبیشتردرکلان شهرها بعنوان هدف وخواسته به اصطلاح مطلوب ، مطرح میشوند .  یا اینکه درپی محدود کردن کلانشهر، ایجاد حریم برای ان وسایراقدامات نسنجیده وواقعا"مسئله سازدیگر بوده ایم . درواقع توجه ای به بی حاصلی چنین خواسته هائی را نداشته ایم . در نتیجه ، امکانات محدود وحتی بسیار محدودمان را هدرداده ایم  !

       بهرحال درشرایط کنونی باوجود واقعیت های پیش رو درمواجه شدن بامسلهء « هدایت توسعه شهری » درکشور برسریک « دوراهی» یا دو مسیر کاملا"متفاوت قرارداریم .  یا اینکه ، با پنداشتن اینکه با برنامه ریزی متعارف – انهم مبتنی بربرداشتهای تکنوکراتیک وارداتی - وتعیین اهداف دستوری به اصطلاح ازپیش تعیین شده میتوانیم مسیر پیش رو را مطابق بااهداف دستوری – که انها هم اغلب متاثر ازجریانات سیاسی ویا القائات مداوم ذینفع هائی هستند که بیشترمترصد کیسه خود هستند - سازمان دهیم . مانع گسترش کلان شهرها شویم وانها را با ایجاد,,حریم ,, وتصمیمات دیگر محدود نگهداریم ، واحدهای تولیدی که را به خارج از شعاع 120 کیلومیری انتقال دهیم ودرواقع مانع بهرمندی انها از امکانات کلانشهرشده وعدم صرفه های بسیاری را برانها تحمیل کنیم ، انهم در شرایطی که  بیش از 90 درصد واحد صنعتی ما هنوز بصورت صنایع کارگاهی اند ؛ یعنی به شدت به نزدیکی وبهره گیری ازامکانات تجمع جمعیتی کلان شهری نیازدارند ! یا اینکه با دور کردن کارگران وکارکنان این واحد ها ازکلانشهر، انها را هم از بهرمندی ازامکانلت کلانشهرمحروم نموده ،  درواقع «جدانشینی» که خود یکی از معضلات کلان شهری ماست را تقویت نمائیم .  شهرجید را متاثر از القائات ذینفع های مربوطه بدوراز کلانشهراحداث نمائیم ، تا روی دست بمانند ومسئله ساز شوند . بلاخره سایراقدامات وسیاستگذاریهای ازاین دست را ، که همگی شاهد مشکلات ومعضلاتی که موجب شده اند هستیم ، ادامه دهیم .

 یا اینکه درمقابل وکاملا"بعکس سیاستهای جاری : باتوجه به اجتناب ناپذیربودن دورنمای پیش رو و بلاخره  پذیرفتن تحقق قریب به یقین ان بصورتی که مطرح گردید ؛  انچه درراه است را بعنوان یک واقعیت ناشی ازتغییروتحولات ساختاری درجهان که مختص به ماهم نیست ؛ و حداقل کل جهان درحال توسعه ازنظر میزان افزایش جمعیت شهری  را شامل میگردد . از یک سو ، هماهنگیء هدایت توسعه شهری وسازمان یابی فضای فیزیکی با دورنمای در حال تحقق پیش گفته ،  و ازسوی دیگرهمراه نمودن تغییر وتحولات پیش رو با روند توسعه پرافت خیز کشور، را هدف قراردهیم . بدون نگرانی وسیاه نمائی وفاجعه دانستن ، ازانچه درحال تحقق است ، بپذیریم که بفرض وبعنوان مثال : تحقق استقراروسکونت بیشتردرشهرهای کوچک بهیچ وجه از طریق  برنامه ریزی های دستوری متعارف محقق نخواهد شد . بلکه چنین تحققی - گرایش بیشتر به سکونت واستقرار در شهرهای کمتر از 500 هزار نفر باتوجه به گرایشهائی که هم اکنون دربرخی کشورهای در حال توسعه قابل مشاهده است  -  فقط وفقط  دراثر توسعه مداوم  اقتصادی ، اجتماعی وبویژه سیاسی از طریق تقویت نقش یگانه کننده ( انتگراتیو ) کلانشهرها انهم عمدتا"درمنطقه کلان شهری شهرهای بزرگ  قابل تحقق است .     

 

        اردیبهشت  1393        مهدی کاظمی بیدهندی