طرد شهری وشهرسازی ما

 

 

        مهدی کاظمی  بید هندی     

 

 

 

 

          مقدمه

 

      همانطورکه میدانیم دروضع موجود بخش شهری کشوربامعضلات وعوارض مختلفی مواجه  است . عوارضی که رویکردی دقیق وهمه جانبه ای را میطلبد . چنین رویکردی میتواند ومیباید اساس تجدید نظرهای بسیارضروری، دربرنامه ریزیهائی که، درزمینه سیاست گزاریهای شهری ومسکن تاکنون انجام شده ویا درحال انجام هستند ، باشد.

      عقب ماندگی اقتصادی اجتماعی ، موجب شده دردهه های معاصربخش شهری کشورتوسعه وتحول اش بامشکلات مختلفی همراه گردد. وضعیتی که ازیکسو، بخش شهری رابا تداوم افزایش  نارسائی وکاستیها ی پیشگفته مواجه نموده ، وازسوی دیگرموجب شکلگیری وگسترش عوارض اجتماعی دیگری ، چون : «جدانشینی» ، «حاشیه نشینی »، «گسیبختگی» وبلاخره « طردء» شهری  ، گردد .

     عوارض وپدیده های مذکوردربخش شهری جوامع پیرامونی ، بویژه درکلانشهرهای این جوامع ، ازنظرکمیت وکیفیت با بخش شهری کشورهای توسعه یافته قابل مقایسه نیستند ، زیرا  بخش شهری کشورهای پیشرفته صنعتی با «حاشیه نشینی» ، « جدانشینی » وبویژه « طردء» شهری عمده ای روبرو نبوده ، درصورت وجود چنین پدیده هائی ، انهم دربرخی ازاین جوامع – حداقل تاکنون - میزان کمی وکیفی ان نسبت به کل جمعیت شهرناچیزبوده است . بنابراین ، براین اساس استکه ، میگوئیم : تفاوت میان بخس شهری جوامع پیشرفته با بخش َشهری جهان پیرامونی تفاوتی  «ساختاری تاریخی» است . 

     انچه دراین نوشته قصد به بحث گزاردن انرا دارم ، توجه به وجه شهرسازی ویا شهرسازانه  این پدیده ها ست . به بیانی دیگردروضعیت شهری کنونی ، ایا دراین جوامع که عوارض مذکور ابعاد گسترده وروبه افزایشی دارند ،  میباید درپی تدوین الگوی شهرسازی وبرنامه ریزی شهری ویژه ای بود که دران رفع وتعدیل چنین عوارضی هدف عمده باشد ؟ یا اینکه ، باوجود چنین وضعیتی دربخش شهری، دستکم دراین مرحله ازتوسعه کشور، با ضرورت تعریف مجدد سیاست گزاری و برنامه ریزی شهری روبرو هستیم ؟  تعریفی که لحاذ همه ویژگیهای ساختاری وضع موجود را شامل شود . همانگونه که ملاحظه میگردد دراین زمینه پرسشهای بسیاری قابل طرح است . اکنون کوشش خواهد شد ، با طرح جوانب مختلف این مسئله درحد توان ، پاسخ های مناسبی برای این پرسشها جستجو شود .

 

     طرد شهری چیست؟

     طرد شهری ، درکشورما ، ازجمله عوارضی استکه دردهه های اخیرعمدتا" کلانشهرهای کشور بویژه تهران با ان مواجه شده اند . این مشکل هنگامی بوجود میاید که لایه های اجتماعی کم درامد ، درشرایطی قرارمیگیرند ، که توان تامین هزینه سکونت درشهررا نداشته ودرنتیجه به حاشیه «رانده» میشوند. انچه دراین مورد میباید کاملا" مورد توجه باشد این استکه : پدیده    « طرد شهری» که درواقع حاصل ونتیجه طرد اجتماعی است ؛ به همان عللی شهربه ان دچار میشود که ، پدیده های دیگری چون قطبی شدن جامعه ، جدانشینی ، حاشیه نشینی شهری ومشابه ان بوجود امده اند . طبیعی استکه ، علت اصلی پیدایش ان وضعیت اقتصادی اجتماعی اقشار در حاشیه ، جدا نشین ویاطرد شده ازشهر میباشد .  

      اما انچه دربحث حاضربیشترمورد نظراست ؛ فقط برجسته نمودن اهمیت وضعیت اقتصادی اجتماعی اقشارمذکورنیست ؛ چون بهرحال پرداختن به ابعاد اقتصادی اجتماعی ان ، موضوعی است که، توسط صاحب نظران علوم انسانی مطرح شده ومیشود . اما بحثی که دراینجا خواهان طرح ان هستم ، تاثیرواهمیت این پدیده ها درچگونگی سیاست گزاریهای شهری ، و درنتیجه در الگوهای بکارگرفته شده دربرنامه ریزی های شهری درکشوراست . به عبارت دیگرباید مشخص شود ، دربرنامه ریزی شهری چند دهه گذشته تا کنون ، عوارض مذکورچه وزنه ، تاثیرواهمیتی درسیاست گزاریها وانتخاب الگوی برنامه ریزی شهری ، داشته اند ؟ چه برداشت وعلت یابی هائی در تبیین وتعریف این پدیده ها غالب ورایج بوده است ؟

     هنگامیکه ، جهت اشنائی با نظریات کارشناسی وتحقیقاتی که دراین زمینه درکشورانجام شده

، به جستجو میپردازیم ، انچه درعمل میبایست اساس نظریه پردازی هاومبانی تئوریکی باشد که 

تدوین سیاست گزاریها وهمچنین الگوهای شهرسازی مبتنی برانها انجام شوند ؛ ملاحظه میشود :  میتوان نسبت به برخی ازاین پدیده ها مثلا"«حاشیه نشینی شهری » با مقالات وپژوهش 

   های مختلفی مواجه شد . درباره سایرپدیده ها همچون : «جدانشینی شهری» مطالب کمتری مطرح شده اند ؛ اما ، درمورد پدیده «طرد شهری » با کمترین پژوهش ، مقاله وحتی اظهار نظری مواجه میشویم !؟

    انچه درباره طرح این مقولات دراین زمینه درکشور قابل مشاهده است ، این استکه : عمتدا" به توصیف ظاهری این پدیده ها پرداخته شده است ؛ انهم بصورتی که فقط معدودی ازانها از تحلیلی جامعه شناختیء نسبتا"همه جانبه ای برخوردارند . بفرض تاکنون با نوشته واظهارنظری تحت عنوان « طردء شهری» مواجه نشده ام ! البته لازم است دراین باره دومطلب را یاد اوری نمایم ؛ نخست اینکه : جستجوهایم درمورد این مقولات، محدود به مطالبی استکه دراینترنت فارسی قابل جستجواست. به سایرمنابع دسترسی چندانی نداشته ام. دوم اینکه : بسیاری ازکار شناسان  ما یا مطرح کنندگان پدیده ایکه ، دروضع موجود بخش شهری کشورما وسایر کشور هائیکه با وضعیت مشابه با ما مواجه هستند ،«طرد شهری » ویا urban exclusion خوانده میشود- انچه بمعنی «طرد » شدن شهروند ازشهراست -  انرا عمدا"ویا سهوا" تحت عنوان  نادرست ودرعمل جهت دار,, سرریز جمعیتی!؟ ,, مطرح مینمایند .

     با رویکردی واقع گرایانه به این مسئله ، ایا نباید پرسید : چرا مسئله ایکه به توان مالی و جایگاه اجتماعی شهروند مربوط است ، برخی انرا به فزونی حجم جمعیت شهرحواله میدهند ؟  ایا اگربفرض حاشیه نشینان ویا رانده شدگان ازشهر، حال بهرتعدادی که باشند ! اگرتوان مالی لازمه را داشتند ، حاشیه نشین میشدند ؟! ایا حاشیه نشین ، قبل ازاینکه بسوی شهرروانه شود ، ازنظر امکانات مالی وجایگاه اجتماعی درحاشیه نبوده است ؟!  ایا واقعیت این نیست که شهروند جابجا شده هنگامی که به شهرمیاید وبه جمع حاشیه نشینان میپیوندد درواقع «درحاشیه بودنش» هویدا میگردد !؟  ایا به سبب نادیده گرفتن واقعیت مذکور نیست ، که با مشاهده ظاهرمسئله مشکل را به علل بی پایه ای چون مهاجرت های  ,,بی رویه ,, گسترش ,,بیش ازحد ,, و یا ,, شهرنشینی شتابان ,, ودر نتیجه به عنوان واقعا" بی پایه ای چون ,,سرریز جمعیتی ,, حواله میدهیم !؟  همانگونه که مشاهده میشود ، درواقع  ,,سرریزی,, درکارنیست ! مسئله افزایش ,, بیش ازحد جمعیت ,,هم نیست ؛ اینها برداشت هائی هستند که اگر جهت دار نباشند ، مبتنی بر توجه به «ظاهر» مسئله هستند. علت اصلی طرد ازشهرویا حاشیه نشینی ، درواقع ، خالی ماندن بیش ازحد کیسه اقشاری است که ، ماندن درشهر، بیش ازاین برایشان مقدورنبوده است ؛ چون درامد شان برای پرداخت هزینه های اقامت درشهرکافی نیست ! اکنون ، به احتمال زیاد ، برخی ادعا خواهند نمود : این مسئله هم بعلت افزایش جمعیت شهراست ! چون این فزونی موجب افزایش تقاضا ودرنتیجه گرانی مسکن وسایرامکانات ضروری برای اقامت درشهرشده ، در نتیجه اقشارکم درامد به حاشیه رانده میشوند . بنابراین انها براین برداشت تاکید خواهند ورزید که ، بهرحال علت همان افزایش جمعیت است ! اما با کمی توجه به ویژگیهای ساختاری  وضع موجود وشرایط اقتصادی اجتماعی شهروندان ، درمیابیم ، بازهم با سطحی نگری ، انچه معلول روندهای درجریان است ، بصورت علت ارائه میگردد !

      طرد شهری که در واقع نتیجه وحاصل «طردء اجتماعی» است ؛ موجب رانده شدن ازروی ناچاری ، واقامت درحاشیهء شهر، اقشاری ازجامعه شهری استکه ، بیش ازاین توان مالی تامین  هزینه های ماندن درشهررا ندارند. یعنی درواقع شهردارای امکانات ماندن این اقشارمیباشد ، اما انها توان تامین هزینه انرا ندارند!؟ بلی ممکن است گفته شود که شهر دارای تسهیلات کافی نیست ! آری ، اما چرانیست ؟  چون شهروندان توان مالی لازمه جهت تامین هزینه های شهری مربوطه را ندارند . اکنون پرسش این استکه ، پدیده ایکه عارضه اجتماعی وبعلت عدم توانائی مالی وجایگاه اجتماعی شهروند است ؛ چگونه میتوان انرا تحت عنوان ,, سرریز جمعیت !,, مطرح نمود!؟ گوئی شهر انباری استکه ، ظرفیت اش پُرشده ، بعلت کمبود «جا! » دچارسرریز جمعیت!!؟  شده است ؛ انهم درحالیکه بفرض، درشهری چون تهران ، چندصد هزار( بگفته مسئولین 300 تا 500 هزار) واحد مسکونی خالی وجود دارد !؟  تعداد واحد های مسکونی که برای سکنیء دوملیون نفرویا معادل کل جمعیت کنونی حاشیه نشین شهر تهران ، کافی است!!؟ واقعیت غیرازاین است ؟ البته قصدم این نیست که بگویم : واحد های مسکونی خالی را به حاشیه نشینان شهر واگذارنمائید !؟ بلکه توجه به واقعیت مسئله و دعوت به روبروشدن اصولی با ان است . توجه به این مهم استکه : درمرحله توسعه پیش روی ما میبایست ازچندین دهه گذشته مسئله مسکن شهروندان –  توجه به توان وامکانات اقتصادی شهروندان – درمرکزسیاست گزاری های شهری قرارمیگرفت ! اگرچنین میبود، میبایست هم اکنون دستکم بیست درصد واحدهای مسکونی موجود دربخش شهری کشور را مسکن اجتماعی (سوسیال) تشکیل میداد . در اینصورت ایا با مشکل مسکن مواجه میشدیم ؟  واقعیت این استکه چون چنین تسهیلاتی را نداریم ویا درشرایطی نیستیم که داشته باشیم !! ره افسانه زده ، مسئله را به مهاجرت های بی رویه و یا فزونی جمعیت شهری حواله میدهیم !  

 

    طرد شهری و شهرسازی    

     «طرد شهری» پدیده استکه ، دراین اواخراکثرصاحب نظران ، شهرسازان واهل پژوهش بخش شهری ، بویژه کلان شهری ، جوامع درحال توسعه را بخود مشغول داشته است . اغلب پژوهشهائی که درسالهای اخیرانجام شده ، حاکی ازافزایش پدیدهای مذکوردرکلانشهرهای جوامع  توسعه نیافته ویا درحال توسعه است. تقریبا" بخش شهری، بویژه کلانشهرهای ،همهء این جوامع با عارضه های مورد بحث مواجه اند . دراکثرقریب به اتفاق کلانشهرهای این جوامع حاشیه نشینی درحال افزایش است. بهمین سبب است که مایکل دیویس، استاد شهرسازی در دانشگاه کالیفرنیا، اینده این وضعیت درجهان رابصورت «سیاره الونک نشینان»     planet of  slums planeta das favelas  و یا  توصیف مینماید .  

     هنگامیکه  چگونگی «نقش» شهرسازی ویابرنامه ریزی شهری ، درمقابل وجود پیدیده هائی چون حاشیه نشینی، طرد شهری وغیره ، مطرح میگردد ؛ باید قبل ازهرچیز ویژگیهای بخش شهری ، دروضع موجود کشور، را باردیگربطورمختصرمورد توجه قرارداد . انهم ، با رعایت  این مهم که : مبنی توجه ما دراین زمینه باید همواره کل جهان پیرامونی باشد. یعنی علاوه براین که میباید کلیه ویژگیهای بخش شهری کشورمورد توجه قرارگیرند ، نمیبایست وجوه مشترکی که این جوامع دارند ، ازنظردوربمانند.  برخی ازاین ویژگیهای بسیارتعیین کننده ،عبارتند از:    

       -- ویژگیهای مربوط به تحرک جمعیتی در بخش شهری

      درمورد جمعیت بخش شهری درجامعه ما، باتوجه به وضعیت این بخش درکل جوامع در حال توسعه ، میباید گفت : تا چند دهه دیگرهم سهم جمعیت بخش شهری درکل جمعیت کشور درحال افزایش خواهد بود ؛ انهم باوجود اینکه رشد جمعیت کشورهم اکنون با شتاب منفی مواجه است و پیش بینی میشود، سال به سال درصد رشد جمعیت کشوردرحال کاهش باشد !  

      --  باملاحظه وتوجه به سایرجوامع درحال توسعه وپژوهشهای وسیعی که دراین جوامع وهمچنین اسکان بشرسازمان ملل درسالهای اخیرانجام شده ، سهم جمعیت شهری درکل جمعیت کشورماهم در نیمه دوم سده میلادی حاضراز 90 در صد کل جمعیت کشورخواهد گذشت !

     --  کما کان بخش مهمی ازجمعیت شهری درجامعه ما را ، مانند سایرجوامع پیرامونی ،   جمعیت حاشیه نشین ورانده شده ازشهرتشکیل خواهند داد. جمعیتی که درحول کلانشهرویا در منطقه کلان شهری ان بصورت استقرارهای غیرمجاز، محقرنشین ، الونک وکپرنشین ومشابه ان ساکن خواهند شد. مکانهائی که درعمل ازتسهیلات شهری وسایرامکات مربوطه بی بهره اند .  

      -- اگراستقرار وسکنی جمعیت دربخش شهری کشور، البته عمدتا" کلانشهرها ، را بدو بخش مجازوغیرمجاز ویا جمعیت شهر وحاشیه نشین تقسیم نمائیم ؛ شواهد نشان میدهد امروزه دراکثرجوامع مورد بحث ، بخش غیرمجازویا حاشیه نشینان با درصدی چند برابردرصد رشد جمعیت شهردرحال افزایش است. یعنی درواقع شهرنشینی در این جوامع عمدتا"بصورت حاشیه نشینی درحال تحقق است ! بفرض به استناد به امارهای مختلفی که ارائه میشود ؛ هم اکنون جمعیت حاشیه نشین دربخش شهری کشوربین ده تا پانزده ملیون نفراست !؟ با این حساب جمعیت حاشیه نشین بخش شهری هم اکنون از 20 درصد کل جعیت ان فراتر رفته ،  همه شواهد حاکی از این استکه ، این افزایش کماکان ادامه خواهد داشت.  

     -- اکثرپژوهشهائی که دررابطه با اسیب شناسی پدیدهای مورد بحث دربخش شهری، بویژه کلان شهری ، جوامع پیرامونی انجام شده ، موید این واقعیت استکه : «تشدید» گسترش این پدیدها علاوه برعلل ساختاری مربوط به وضعیت اقتصادی اجتماعی وسیاسی جوامع پیرامونی ، نتیجه اعمال سیاستهای اقتصادی نئو لیبرال ، مبتنی برانواع تعدیل های ساختاری ، همچون تاٌسی به توصیه های «اجماع واشنگتن» ومشابه ان بوده است.    

       -- شواهد وپژوهشهای معاصرنشان میدهند، روال جابجائیهای جمعیتی درجهان پیرامونی کم وبیش دارای مراحل مختلف ، ولی درعین حال تقریبا" مشابه ، بوده است . بگونه ایکه بصورت بسیارکلی میتوان گفت : درمراحل اولیه جابجائیهای جمعیتی مهاجرت وجابجائی روستا شهری عمده است . سپس هنگامی که کم وبیش جمعیت بخش شهری ازمرزپنجاه درصد کل جمعیت جامعه میگذرد ، میزان جابجائی درون بخش شهری بتدریج ازمهاجرتهای روستا شهری پیشی میگیرد ، تا اینکه ، سهم جمعیت شهری ازکل ، ازهفتاد ،هشتاد درصد ان فراترمیرود ؛ دراین مرحله اگرسیاستهای مقتضی وکارامدی اعمال نگردد ، مسئله «طرد شهری» وتداوم افزایش درصد رشد جمعیت حاشیه نشین، ازدرصد رشد جمعیت شهرپیش میاید . دروضع موجود دربخش شهری ایران – بویژه درکلانشهرها – هم اکنون با چنین وضعیتی مواجه هستیم !

      -- همراه باگرایش مذکورکه چندان خوش آیند نیست ، درجوامع  درحال توسعه ایکه روند شهرنشینی وتوسعه ا قتصادی صنعتی سابقه بیشتری دارد ، جوامعی که امروزه مشکلات شهری چون حاشیه نشینی ویا طرد شهری درانها ابعاد گسترده ای بخود گرفته ، کاملا" مسجل شده : سیاست گزاریها وبرنامه ریزیهای شهری درجریان که اغلب مبتنی برالگوهای متعارف وارداتی بوده همواره - این برنامه ریزی ها - بصورت مزید برعلت وعامل تشدید عوارض نامبره عمل نموده اند. علاوه بران، این واقعیت بدان معنی است : هنگامیکه ویژگیهای ساختاری بخش شهری جوامع پیرامونی ،  بهرعلتی انچنان که باید در برنامه ریزی های شهری مورد توجه نیستند ، راه برای سوق داده شدن به کلیشه الگوهای وارداتی بازخواهد ماند .

 

      گامهای ضروری برنامه ریزی شهری درجهت تعدیل عوارض مذکور

      امروزه دراکثرجوامع ایکه بخش شهریشان بامشکلات مورد بحث مواجه اند ؛ پس از تجربه های ناموفق دهه های اخیرکه برنامه ریریزی شهری مبتنی برالگوهای وارداتی انجام میشده ،  انهم مبتنی براین برداشت  که : اغلب علل مشکلات را نداشتن «طرح »  میدانستند !؟  این واقعیت وانتظاربسیارمهم مطرح میگردد : بدون اینکه ازشهرسازی ، برنامه ریزی شهری وسیاست گزاریهای مربوطه ان انتظار معجزه ورفع همه مشکلات جامعه شهری را داشته باشیم ؛ اما میتوانیم ومیباید انتظارداشته باشیم که مزید برعلت نباشند !  یا اینکه ،  مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان که اینهم  انتظاری بیش از حد وغیر معقولی نیست!

     بنابراین ، نخستین گام ، پذیرش لزوم تجدید نظر اساسی در برداشتها واهدافی است که در این زمینه  بصورت مزید برعلت عمل مینمایند .

 

     تجدید نظر ها درچه راستائی؟

     هدف اصلی تجدید نظرهای پیشنهادی ، رها نمودن برنامه ریزی ویا طرحهای شهری دردست اجرا ، از اهداف دستوری ، به بن بست رسیده کنونی ، یا اهدافی که بوضوح ناکارامدی واشتباه بودنشان محرز شده است . ایده هائی نظیر : انتقال پایتخت ، احداث شهرهای جدید دور از کلانشهرها ، ایجاد حریم محدود کننده برای کلان شهر ،  بجای کمک به انتگراسیون نقاط شهری داخل منطقه کلانشهری با شهراصلی ، انتقال واحدهای تولیدی به خارج از شعاع 120 کیلومتری شهر، کاستن ازمحدوه شهری فعلی وایده های مسئله ساز دیگر . .

 بفرض ، انتقال پایتخت که : دراین اواخرنادرستی وعبث بودن ان توسط  گروه مطالعه وزارت مربوطه نیزتائید شد !؟

 وزارت راه و شهرسازی:

انتقال پایتخت سیاسی کشور منتفی شد

" . . . . درنتیجه اصرار طراحان طرح جابه‌جایی پایتخت در مجلس، مصوبه‌ای جدید مبنی بر تشکیل کمیسیونی متشکل از دستگاه‌ها و نهادهای مختلف فرهنگی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، عمرانی، اجتماعی و امنیتی در صحن علنی مجلس به تصویب رسید که بر اساس آن دولت موظف شد در فرصتی چند ماهه طرح انتقال پایتخت را «امکان‌سنجی» کند.

نتیجه این تحقیقات ۲39 صفحه‌ای در نشستی به ریاست معاون اول رئیس جمهور و دبیری وزیر راه و شهرسازی با حضور رئیسان کمیسیون‌های «شوراها و امور داخلی کشور»، «صنایع و معادن»، «عمران» و نمایندگان کمیسیون «امنیت ملی و سیاست خارجی» مجلس، رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، استاندار تهران، رئیس شورای اسلامی شهر تهران، مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نیروهای مسلح، وزیر نفت، وزیر امور اقتصادی و دارایی، رئیس دفتر رئیس جمهور و تعدادی از کارشناسان ارشد و استادان دانشگاه تهران بررسی شد و در اختیار مقامات عالی‌رتبه نظام قرار گرفت که در آن نشست با توجه به تحقیقات انجام شده از سوی وزارت راه و شهرسازی در خصوص جابه‌جایی پایتخت، همه اعضا به اتفاق آراء مخالفت خود با تغییر مرکز سیاسی کشور اعلام کردند.
"

 

 

  

       -- احداث شهرهای جدید دورازکلانشهرها ؛ که دراین مورد بدون اغراق باید گفت: اصولا"

 سیاست احداث شهرهای جدید ، بگونه ای که تاکنون انجام شده - دورازکلانشهر- واقعا" سیاست ورشکسته وبکلی غیرمسئولانه بوده است . این سیاست که برهیچگونه  پژوهش قابل دفاعی - یا درواقع لحاظ همه جوانب وضع موجود بخش شهری کشور- استوارنیست . تنها هدفی که تاکنون به ان رسیده ، سود رساندن به ذینفع هائی است که مرتبا" لزوم ایجاد شهرهای جدید ، دورازکلا نشهرها را القاء مینمایند ! دستگاه اجرائی ما تحت تاثیر این القائات بغایت سطحی ! مسئله سازو واقعا" هدردهنده امکانات محدود جامعه ،  بااینکه بوضوح شاهد روی دست ماندن این شهرها میباشند ، بازهم به احداث ان ادامه میدهند!!؟  روی دست ماندن شهرهای جدید بحدی است که مسکن مهر– حال هرچه بود وهرچه هست – را نیز به بن بست کشاند. انهم بگونه ایکه : دست اندرکاران مسکن مهرهم متوجه نشدند ، تاچه اندازه وچگونه «خرجء »  ندانم کاریء ایجاد شهرهای جدید شدند !؟  این مسئله رادر مقالات متعددی ، ازان جمله : «شهرهای جدید مشکل گشا یا اتلاف امکانات »  بخش اول ودوم ،  درهمین  سایت به بحث گزارده ا م .  

      بلاخره بسیاری از پیشنهادهاو اهداف  دیگری ، که همگی درراستای « توهم »  تمرکز زدائی دستوری مطرح شده اند. بلاخره طرح جامع قدیم وجدید تهران که واقعا" انچه ندارد « جامعیت » است . که در مورد ان هم ، در بخشهای قبلی این سایت از ان جمله در «  نقدی بر طرح جامع جدید تهران» بطور مشروح مشکل افرینی ومزید برعلت شدن ان  مطرح گردید .

     در خاتمه انچه بعنوان نتیجه گیری میتوان مطرح نمود این استکه : بعلت فقدان یک راهبرد   هدایت توسعه دربخش شهری کشور ، که درواقع میتواند درهرمرحله ازتوسعه وجابجائیهای جمعیتی مربوط به ان ، مبتنی برنظریه پردازی هائی که دراثرپژوهشهای مداوم حاصل میشوند، راهنمای تعیین اهداف وتدوین الگوهای طرحهای شهری باشند ، راه تقلید وکلیشه کردن الگوهای وارداتی که نهایت مزید برعلت شده اند بازمانده ، سیاست گزاری  وبرنامه ریزی های  شهری  برهمین روال ادامه یافته است .     

    اگر ازیک سو طرحهای جاری ومصوب را مورد توجه قراردهیم  ، ملاحظه خواهد شد  اساس برداشت های تکنوکراتیک گونه انها برکنترل ، ایجاد محدودیت وانواع جلوگیری استوار است . که انهم لازم به توضیح بیشر نیست که تاچه حد تاکنون موفق بوده !  ویا واقعا"  مزید برعلت نشدند !!؟

    اما در مقابل  با توجه به واقعیتهای وضع موجود واسیب شناسی اصولی عارضه های شهری ، به آسانی میتوان دریافت ، محدویتهای مذکور، جلوگیریها وبفرض ساختن شهرجدید در شصت هفتاد کیلومتری کلان شهرنیست . نه تنها این اقدامات چاره رفع تدریجی ویا دستکم جلوگیری از گسترش عارضه هائی چون حاشیه نشینی طرد شهری ، توسل به توهماتی چون ,, تمرکز زدائی ,, دستوری نیست ! بلکه کاملا" بعکس راه کار را میباید در سامان دادن به شبکه شهرهای کشور از طریق افزایش ارتباط متقابل ویگانگی (انتگراسیون ) نقاط شهری واقع درهر منطقه کلان شهری ازیکسو ومیان مناطق کلانشهری وسایرجزء سیستم های شبکه شهرهای کشورازسوی دیگر، جستجو نمود ."  هدف باید یگانگی (انتگراسیون) بیشتر درشبکه وسیستم شهرها ی کشور باشد، نه منزوی نمودن انها بخیال جلوگیری از,,تمرکز!,, که گفته اند : مابرای وصل کرن امدیم ، نی برای فصل . .  .  . " 

        

     شهریور ماه 1394              مهدی کاظمی بید هندی